Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
ameliorative
U
بهتر شونده
meliorative
U
بهتر شونده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
outsold
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsell
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outselling
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
outsells
U
بیشتر یا بهتر فروختن از بهتر فروش رفتن
precipitate
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitated
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitates
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
precipitating
U
غیرمحلول وته نشین شونده جسم تعلیق شونده یامتراسب
self reacting
U
بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
better
U
بهتر
so much the better for me
U
بهتر من
better than
U
بهتر از
so much the better
U
چه بهتر
the more better the best
U
بهتر
all the better
U
چه بهتر
cote
U
بهتر بودن از
above rubies
U
بهتر از یاقوت
the best of all
U
از همه بهتر
ameliorated
U
بهتر کردن
ameliorator
U
بهتر کننده
to change to the better
U
بهتر شدن
So much the better.
U
دیگه بهتر
The more the better .
U
هر چه بیشتر بهتر
on the mend
<idiom>
U
بهتر شدن
amelioration
U
بهتر شدن
modifying
U
بهتر کردن
might as well
<idiom>
U
ترجیحا بهتر
modifies
U
بهتر کردن
meliorate
U
بهتر شدن
ameliorating
U
بهتر کردن
ameliorates
U
بهتر کردن
preferably
U
بطور بهتر
modify
U
بهتر کردن
ameliorate
U
بهتر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
more the merrier
<idiom>
U
هرچی بیشتر بهتر
modification
U
بهتر کردن مدل
Just as well you didnt come .
U
همان بهتر که نیامدی
tea is preferable to water
U
چایی از اب بهتر است
the better plan is to
U
بهتر این است که .....
An ounce of prevention is better than a pound of cure.
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
outplay
U
بازی بهتر از حریف
enhances
U
بهتر یا واضح تر کردن
out act
U
بهتر انجام دادن از
enhancing
U
بهتر یا واضح تر کردن
he works better
U
او بهتر کار میکند
to get back on one's feet
U
بهتر شدن
[از بیماری]
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
it would be preferble to
U
بهتر خواهد بود
I feel it is appropriate ...
U
به نظر من بهتر است که ...
enhance
U
بهتر یا واضح تر کردن
An ounce of prevention is worth a pound of cure.
[Benjamin Franklin]
<proverb>
U
پیشگیری بهتر از درمانه.
enhanced
U
بهتر یا واضح تر کردن
ammunition modification
U
بهتر سازی مهمات
i should p stay at home
U
بهتر است در خانه بمانم
it peels better
U
بهتر پوست ان کنده میشود
amend
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
rounding
U
ایجاد یک حرف با فاهر بهتر
rounding
U
ایجاد دید بهتر در گرافیک
amended
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
amending
U
بهتر کردن بهبودی یافتن
Do you have anything better?
U
آیا چیزی بهتر دارید؟
It is better to know each others mind than to know each others language.
<proverb>
U
همدلى از همزبانى بهتر است .
Better late then never.
<proverb>
U
تاخیر بهتر از هرگز است .
hardening and temper
U
بهتر کردن تشویه ی فولاد
i know you better than he
U
من شما را بهتر میشناسم تااو
ameliorating
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
surpassed
U
بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorates
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
surpasses
U
بهتر بودن از تفوق جستن
This photo does not do you justice.
U
خودتان از عکستان بهتر هستید
ameliorate
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
surpass
U
بهتر بودن از تفوق جستن
ameliorated
U
بهتر شدن بهبودی یافتن
to get back on one's feet
U
وضعیت خود را بهتر کردن
think better of
<idiom>
U
رسیدگی دوباره به چیزی وتصمیمگیری بهتر
Better do it than wish it done.
<proverb>
U
شروع عمل بهتر از آرزوى انجام آن.
hole shot
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
you ought to know better
U
شما باید بهتر از این بدانید
hole job
U
شکست دادن حریف با شروع بهتر
I know best where my interests lie.
U
صلاح کارم را خودم بهتر می دانم
follow up
<idiom>
U
بهتر کردن کار با تلاش بیشتر
She has known better days in her youth .
U
معلومه که در جوانی وضعش بهتر بوده
Better late than never.
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است.
Are you feeling any better?
U
آیا حال شما کمی بهتر است؟
Do you have a room with a better view?
U
آیا اتاقی با چشم انداز بهتر دارید؟
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
adjustment
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
adjustments
U
تغییر جزئی در چیزی تا بهتر کار کند
outshoot
U
تعداد بیشتر و بهتر تیراندازی نسبت به حریف
Better late than never!
<proverb>
U
دیر رسیدن بهتر از هرگز نرسیدن است!
He is the best physician as physicians go.
U
نسبت به سایر پزشکان از همه بهتر است
Better to go to bed supperless than to rise in debt.
<proverb>
U
گرسنه خوابیدن بهتر است تا در قرض بیدار شدن.
go-getter
<idiom>
U
شخصی کار میکند برایبدست آوردن موقعیتی بهتر
carbonet hardness
U
درجه سختی آب و عاملی جهت تعیین رنگرزی بهتر
You're improving.
<idiom>
U
دارید بهتر می شوید
[در انجام کارتان]
[اصطلاح روزمره]
sight window
U
بریدگی بالای کمان برای جاگرفتن تیر و دادن دید بهتر
quick kick
U
کوشش در ضربه زدن با پا درضمن پاس برای کسب موقعیت بهتر
adjusting
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjust
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
adjusts
U
تغییر دادن چیزی تا با موقعیت جدید مط ابق شود یا بهتر کار کند
folding
U
تا شونده
step down
U
کم شونده
diminishing
U
کم شونده
vimineous
U
خم شونده
deliquescent
U
اب شونده
squashy
U
له شونده
lagged
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lags
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag
U
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
comparand
U
قیاس شونده
clastic
U
جدا شونده
changful
U
دگرگون شونده
deteriorative
U
بدتر شونده
deviator
U
منحرف شونده
changful
U
جوربجور شونده
dilatant
U
گشاد شونده
frequent
U
تکرار شونده
perfusive
U
پخش شونده
causative
U
سبب شونده
decreasingly
U
بطورکم شونده
displaceable
U
جابجا شونده
emanative
U
صادر شونده
emissive
U
خارج شونده
depreciable
U
مستهلک شونده
clastic
U
تقسیم شونده
concentrator
U
متمرکز شونده
rarefactive
U
رقیق شونده
combinatory
U
ترکیب شونده
concretive
U
سفت شونده
pulverulent
U
خرد شونده
proliferous
U
تکثیر شونده
recreant
U
تسلیم شونده
frequented
U
تکرار شونده
coagulable
U
دلمه شونده
remittent
U
سبک شونده
clotty
U
دلمه شونده
perfusive
U
پاشیده شونده
redintegrate
U
تجدید شونده
osculant
U
واقع شونده
nigrescent
U
سیاه شونده
napidescent
U
سنگ شونده
inhibitor
U
مانع شونده
illative
U
منتج شونده
gelable
U
ژلاتینی شونده
gelable
U
دلمه شونده
gray
U
سفید شونده
inhibiter
U
مانع شونده
ingressive
U
داخل شونده
ingravescent
U
سخت تر شونده
hardenable
U
سخت شونده
ingoing
U
داخل شونده
ingoing
U
وارد شونده
increscent
U
زیاد شونده
inbound
U
وارد شونده
entrants
U
وارد شونده
entrant
U
وارد شونده
intrant
U
داخل شونده
fusible
U
ذوب شونده
migratory
U
جابجا شونده
erubescent
U
سرخ شونده
metastatic
U
جابجا شونده
eruptional
U
منفجر شونده
insured
U
بیمه شونده
evanescent
U
محو شونده
examinee
U
امتحان شونده
excurrent
U
جاری شونده
locator
U
جایگزین شونده
fill in
U
جانشین شونده
liquescent
U
مایع شونده
latescent
U
پنهان شونده
juvenescent
U
جوان شونده
fly table
U
میز تا شونده
foldaway
U
کوچک شونده
frondescent
U
برگ شونده
introgresseive
U
داخل شونده
riser
U
بلند شونده
acquiescent
U
راضی شونده
payee
U
پرداخت شونده
payees
U
پرداخت شونده
accumulating
U
جمع شونده
accumulates
U
جمع شونده
deterrent
U
مانع شونده
deterrents
U
مانع شونده
repressive
U
مانع شونده
fulminating
U
محترق شونده
friable
U
خرد شونده
outgoing
U
صادر شونده
explosive
U
منفجر شونده
accumulate
U
جمع شونده
interviewees
U
مصاحبه شونده
interviewee
U
مصاحبه شونده
rigescent
U
سفت شونده
technical
U
دگرگون شونده
menstruating
U
بی نماز شونده
menstruating
U
قاعده شونده
clinchers
U
متمسک شونده
clincher
U
متمسک شونده
stretchy
U
گشاد شونده
stretchier
U
گشاد شونده
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com