Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
the best thatone can do
U
بهترین کاری که میتوان کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brand leader
U
بهترین علامت تجاری بهترین مارک
as much as possible
U
هرچه میتوان
one may say
U
میتوان گفت
it is safe to say
U
بخوبی میتوان گفت
may
U
ممکن است میتوان
sure enough
U
میتوان یقین کردکه
presumedly
U
بجرات میتوان گفت
can one pass it with safety?
U
ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
penny bank
U
بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
milch cow
U
کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
he is something of a musician
U
تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
it can safely be said that...
U
بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
it may be presumed that
U
احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
penny worth
U
انچه برابر یک پنی میتوان خرید
demand deposit
U
سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
rocking stone
U
سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
extensiontable
U
میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
clevis pin
U
پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
reversible propeller
U
ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it is safe to say
U
بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
that fruit packs easily
U
ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
passing lane
U
فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
dowsing rod
U
چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
variable sweep
U
ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
intuitionalism
U
عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
hyperfocal distance
U
نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
first class
U
بهترین
priding
U
بهترین
gilt-edged
U
بهترین
tiptop
U
بهترین
gilt edged
U
بهترین
the best of all
U
بهترین
foremost
U
بهترین
prides
U
بهترین
prided
U
بهترین
gilt edge
U
بهترین
pride
U
بهترین
of the first water
U
بهترین
best
U
بهترین
controllable twist
U
تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
thermoplastics
U
پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
free float
U
مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
best efforts
U
بهترین مساعی
qualities
U
بهترین کیفیت
best
U
به بهترین وجه
optimum
U
بهترین امکان
quality
U
بهترین کیفیت
best
U
بهترین کار
In the best possible manner.
U
به بهترین وجه
top-notch
<idiom>
U
عالی ،بهترین
ground adjustable propeller
ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
dressed to kill
<idiom>
U
بهترین لباس را پوشیدن
back on one's feet
<idiom>
U
به بهترین سلامتی رسیدن
second best theory
U
نظریه بهترین دوم
primes
U
کمال بهترین قسمت
first-class
U
درخورمردم طبقه یک بهترین
naps
U
بهترین شرکت کننده
napping
U
بهترین شرکت کننده
napped
U
بهترین شرکت کننده
primed
U
کمال بهترین قسمت
nap
U
بهترین شرکت کننده
classics
U
مطابق بهترین نمونه
prime
U
کمال بهترین قسمت
designated tournament
U
مسابقه بهترین بازیگران
best move
U
بهترین حرکت شطرنج
skimeister
U
بهترین اسکی باز
classic
U
مطابق بهترین نمونه
tip top
U
بهترین اعلی درجه
(live off the) fat of the land
<idiom>
U
بهترین از هرچیز را داشتند
lion share
U
بزرگترین یا بهترین بخش
The best advice is, not to give any
<idiom>
U
بهترین اندرز ندادن آن است
best governed country
U
کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
honesty is the best policy
U
راستی ودرستی بهترین رویه
You are counted among my best friends.
U
شما را از بهترین دوستانم می شمارم
beluga
U
نام بهترین نوع خاویار
hit it off with someone
<idiom>
U
بهترین همراه با کسی داشتن
dress up
<idiom>
U
بهترین لباس خود را پوشیدن
History is the best testimony.
U
تاریخ بهترین شاهد است
flight
U
بهترین نتیجه دور مقدماتی
to know the ropes
U
راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching
U
کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
I wish you the best of luck.
U
بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
Which is the best way to Tehran ?
U
بهترین راه به تهران کدام است ؟
the best game out
U
بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
make the best of
<idiom>
U
دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
ground badge
U
علامت بهترین درجه دار یاسرباز
optima legum ilerpres est consuetudo
U
عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
golden shoe
U
بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
give someone the benefit of the doubt
<idiom>
U
همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
i had best to leaveit
U
بهترین کاران است که ان راول کنیم
cover search
U
جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
money player
U
ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy
U
جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
stringing
U
خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing
U
میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
sullivan award
U
جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
to make the most of
U
به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
least cost design
U
بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
wheatstone bridge
U
مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
we must see what can be done
U
به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
record prices
U
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
best ball
U
بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
Hunger is the best sauce.
<proverb>
U
گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است.
[ضرب المثل ]
handicaps
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap
U
مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
glid
U
تذهیب کاری
[در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
mathematical school
U
مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
tilt and swivel
U
که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca
U
سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
doll up
U
بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
quantity theory of money
U
حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
Memmaker
U
امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
drilling pattern
U
نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics
U
موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery
U
سرب کاری کارخانه سرب کاری
goat hair
U
موی بز
[الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
slobbery
U
تف کاری
curry
U
کاری
active
U
کاری
curries
U
کاری
hypofunction
U
کم کاری
flower piece
U
گل کاری
impotency
U
کاری
plasterwork
U
گچ کاری
malfunctions
U
کژ کاری
malfunctioned
U
کژ کاری
malfunction
U
کژ کاری
curry powders
U
کاری
curry powder
U
کاری
parget
U
گچ کاری
effective
U
کاری
plastering
U
گچ کاری
under employment
U
کم کاری
currie
U
کاری
feckful
U
کاری
intent on doing anything
U
کاری
inaction
U
بی کاری
impotence
U
کاری
electroplating
U
اب کاری
crypianalysis
U
پنهان کاری
scabbing
U
تیشه کاری
stannary
U
قلع کاری
compounding
U
امیزه کاری
graving
U
کنده کاری
welding
U
جوش کاری
counterattack
U
بدل کاری
stonemasonry
U
سنگ کاری
studious of doing a thing
U
بکردن کاری
cotton plantation
U
پنبه کاری
lubrication
U
روغن کاری
stalactite work
U
مقرنس کاری
discreetnss
U
احتیاط کاری
workstation
U
ایستگاه کاری
delicacy of touch
U
ریزه کاری
workstations
U
ایستگاه کاری
scrimshaw
U
هنرمنبت کاری
d. touch
U
نازک کاری
sinfulness
U
خطا کاری
farming
U
اجاره کاری
galvanization
U
رویینه کاری
disguised underemployment
U
کم کاری پنهان
discreetness
U
احتیاط کاری
glyptics
U
کنده کاری
cutting off
U
برش کاری
punching
U
منگنه کاری
joinery
U
نازک کاری
steelwork
U
فولاد کاری
energetic
U
جدی کاری
metallurgy
U
فلز کاری
pique
U
منبت کاری
burnishing
U
صیقل کاری
burnishing
U
پرداخت کاری
fal lal
U
ریزه کاری
fiendishness
U
تبه کاری
metalwork
U
فلز کاری
extrude
U
چکش کاری
the needful
U
اصل کاری
latticework
U
شبکه کاری
to reproach an act
U
کاری را بد دانستن
dry farm
U
دیم کاری
factorage
U
حق العمل کاری
drilling work
U
مته کاری
fairing
U
صیقل کاری
tinwork
U
قلع کاری
illumination
U
تذهیب کاری
illuminations
U
تذهیب کاری
extruded
U
چکش کاری
extrudes
U
چکش کاری
extruding
U
چکش کاری
figuration
U
شیرین کاری
finishing touches
U
دست کاری
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com