English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3979 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
the best thatone can do U بهترین کاری که میتوان کرد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
brand leader U بهترین علامت تجاری بهترین مارک
as much as possible U هرچه میتوان
one may say U میتوان گفت
it is safe to say U بخوبی میتوان گفت
may U ممکن است میتوان
sure enough U میتوان یقین کردکه
presumedly U بجرات میتوان گفت
can one pass it with safety? U ایا میتوان بیخطر ازانجاگذرنمود
penny bank U بانکی که تا یک پنی هم میتوان در ان گذاشت
milch cow U کسیکه باسانی میتوان پول از او در اورد
he is something of a musician U تا اندازهای میتوان اوراموسیقی دان شمرد
it can safely be said that... U بدون ترس از اشتباه میتوان گفت که
it may be presumed that U احتمال قوی میرود که میتوان فرض که
penny worth U انچه برابر یک پنی میتوان خرید
demand deposit U سپرده بانکی که بدون چک میتوان برداشت کرد
rocking stone U سنگ بزرگی که باندک زوری میتوان انراغلتانید
extensiontable U میزی که میتوان دوطرف انراکشیدوقسمتی درمیان ان گذاشت
clevis pin U پینی که یک طرف ان رزوه شده و میتوان به ان مهره بست
reversible propeller U ملخی که میتوان گام تیغههای انرا معکوس کرد
it is safe to say U بدون ترس ازاشتباه یا اغراق گویی میتوان گفت
that fruit packs easily U ان میوه را باسانی میتوان توی فرف یا حلبی ریخت
passing lane U فاصله بین دو یار که میتوان از انجا توپ را پاس داد
dowsing rod U چوبی که برخی برانندکه بوسیله ان میتوان باب یافلزات زیرزمین پ
variable sweep U ایرفویلی که چنان لوله شده که میتوان زاویه سویپ ان راتغییر داد
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
hyperfocal distance U نزدیک ترین فاصلهای که ازانجا میتوان عکس برداری واضح وروشن نمود
first class U بهترین
priding U بهترین
gilt-edged U بهترین
tiptop U بهترین
gilt edged U بهترین
the best of all U بهترین
foremost U بهترین
prides U بهترین
prided U بهترین
gilt edge U بهترین
pride U بهترین
of the first water U بهترین
best U بهترین
controllable twist U تیغه رتورهلیکوپتر که میتوان زاویه برخورد انرا درحال پرواز از ریشه تا نوک تغییرداد
thermoplastics U پلیمرهای ساختگی که میتوان انها را به دفعات نرم کرده وبه شکل دیگری دراورد
free float U مدت زمانی که یک فعالیت را میتوان به تعویق انداخت بدون اینکه در سایرفعالیتها اثر کند
best efforts U بهترین مساعی
qualities U بهترین کیفیت
best U به بهترین وجه
optimum U بهترین امکان
quality U بهترین کیفیت
best U بهترین کار
In the best possible manner. U به بهترین وجه
top-notch <idiom> U عالی ،بهترین
ground adjustable propeller ملخی که گام آنرا تنها ازخارج و روی زمین میتوان تغییر داد و نه در حال پرواز
dressed to kill <idiom> U بهترین لباس را پوشیدن
back on one's feet <idiom> U به بهترین سلامتی رسیدن
second best theory U نظریه بهترین دوم
primes U کمال بهترین قسمت
first-class U درخورمردم طبقه یک بهترین
naps U بهترین شرکت کننده
napping U بهترین شرکت کننده
napped U بهترین شرکت کننده
primed U کمال بهترین قسمت
nap U بهترین شرکت کننده
classics U مطابق بهترین نمونه
prime U کمال بهترین قسمت
designated tournament U مسابقه بهترین بازیگران
best move U بهترین حرکت شطرنج
skimeister U بهترین اسکی باز
classic U مطابق بهترین نمونه
tip top U بهترین اعلی درجه
(live off the) fat of the land <idiom> U بهترین از هرچیز را داشتند
lion share U بزرگترین یا بهترین بخش
The best advice is, not to give any <idiom> U بهترین اندرز ندادن آن است
best governed country U کشوری که بهترین طرزحکومت رادارد
honesty is the best policy U راستی ودرستی بهترین رویه
You are counted among my best friends. U شما را از بهترین دوستانم می شمارم
beluga U نام بهترین نوع خاویار
hit it off with someone <idiom> U بهترین همراه با کسی داشتن
dress up <idiom> U بهترین لباس خود را پوشیدن
History is the best testimony. U تاریخ بهترین شاهد است
flight U بهترین نتیجه دور مقدماتی
to know the ropes U راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torch U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching U کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
I wish you the best of luck. U بهترین موفقیتها رابرایتان آرزومی کنم
Which is the best way to Tehran ? U بهترین راه به تهران کدام است ؟
the best game out U بهترین بازیکه تاکنون پیداشده است
make the best of <idiom> U دربدترین شرایط بهترین را انجام دادن
ground badge U علامت بهترین درجه دار یاسرباز
optima legum ilerpres est consuetudo U عرف و عادت بهترین تفسیرقانونی است
golden shoe U بهترین جایزه گلزن فصل اروپا
give someone the benefit of the doubt <idiom> U همیشه بهترین را درمورد کسی فرض کن
i had best to leaveit U بهترین کاران است که ان راول کنیم
cover search U جستجوی بهترین منطقه پوشش عکاسی هوایی
money player U ارائه کننده بهترین بازی درموقعیتهای دشوار
heisman trophy U جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
stringing U خطوط خاتم کاری و منبت کاری
pence for any thing U میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
sullivan award U جایزه سولیوان برای بهترین ورزشکار اماتور سال
to make the most of U به بهترین طرزی بکار بردن استفاده کامل کردن از
least cost design U بهترین روش استفاده از حافظه به کمک فضا یا قط عات
Shoppers were scrambling to get the best bargains. U خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
wheatstone bridge U مداری متشکل از مقاومتهای معلوم و مجهول که توسط ان میتوان مقاومت مجهول رادقیقا اندازه گیری کرد
we must see what can be done U به ببینم چه میتوان کرد بایددید چه میشود کرد
record prices U بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
best ball U بازی یک نفر درمقابل 2 یا 3نفر برای کسب بهترین امتیاز
Hunger is the best sauce. <proverb> U گشنگی بهترین خوشمزه کننده غذا است. [ضرب المثل ]
handicaps U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
handicap U مسابقه بین بهترین اسبهابادادن وزن اضافی برای ایجاد تعادل
glid U تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
mathematical school U مکتبی که مسائل اقتصادی را از دیدگاه ریاضی مورد تجزیه و تحلیل قرار میدهد از جمله اقتصاددانان این مکتب میتوان از استانلی جونز و لئون والراس نام برد
tilt and swivel U که روی محوری نصب شده است تا بتواند در بهترین جهت مناسب اپراتور بچرخد
adjudicated U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicates U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicating U تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
decca U سیستم تعیین محل دقیق یا بهترین محل برای ایستگاه فرستنده
doll up U بهترین لباس خود را پوشیدن خود را اراستن
quantity theory of money U حاصلضرب حجم در سرعت گردش پول برابر است باحاصلضرب سطح عمومی قیمت و تولید واقعی نظریه مقداری پول که درحقیقت عقیده اقتصاددانان کلاسیک را درباره پول نشان میدهد را میتوان بصورت زیرنوشت : یعنی PQ = V
Memmaker U امکان نرم افزاری در برخی گونههای DOS-MS برای تشخیص خودکار تنظیم حافظه کامپیوتر برای تامین بهترین کارایی
drilling pattern U نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics U موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery U سرب کاری کارخانه سرب کاری
goat hair U موی بز [الیاف نازک و پشمی بز که بیشتر در قسمت های ظریف و تزئینی بافت بدلیل ظرافت آن بکار می رود. بهترین نوع آن مربوط به بز کشمیری هندوستان است که از لحاظ ظرافت و لطافت سبیه ابریشم است.]
slobbery U تف کاری
curry U کاری
active U کاری
curries U کاری
hypofunction U کم کاری
flower piece U گل کاری
impotency U کاری
plasterwork U گچ کاری
malfunctions U کژ کاری
malfunctioned U کژ کاری
malfunction U کژ کاری
curry powders U کاری
curry powder U کاری
parget U گچ کاری
effective U کاری
plastering U گچ کاری
under employment U کم کاری
currie U کاری
feckful U کاری
intent on doing anything U کاری
inaction U بی کاری
impotence U کاری
electroplating U اب کاری
crypianalysis U پنهان کاری
scabbing U تیشه کاری
stannary U قلع کاری
compounding U امیزه کاری
graving U کنده کاری
welding U جوش کاری
counterattack U بدل کاری
stonemasonry U سنگ کاری
studious of doing a thing U بکردن کاری
cotton plantation U پنبه کاری
lubrication U روغن کاری
stalactite work U مقرنس کاری
discreetnss U احتیاط کاری
workstation U ایستگاه کاری
delicacy of touch U ریزه کاری
workstations U ایستگاه کاری
scrimshaw U هنرمنبت کاری
d. touch U نازک کاری
sinfulness U خطا کاری
farming U اجاره کاری
galvanization U رویینه کاری
disguised underemployment U کم کاری پنهان
discreetness U احتیاط کاری
glyptics U کنده کاری
cutting off U برش کاری
punching U منگنه کاری
joinery U نازک کاری
steelwork U فولاد کاری
energetic U جدی کاری
metallurgy U فلز کاری
pique U منبت کاری
burnishing U صیقل کاری
burnishing U پرداخت کاری
fal lal U ریزه کاری
fiendishness U تبه کاری
metalwork U فلز کاری
extrude U چکش کاری
the needful U اصل کاری
latticework U شبکه کاری
to reproach an act U کاری را بد دانستن
dry farm U دیم کاری
factorage U حق العمل کاری
drilling work U مته کاری
fairing U صیقل کاری
tinwork U قلع کاری
illumination U تذهیب کاری
illuminations U تذهیب کاری
extruded U چکش کاری
extrudes U چکش کاری
extruding U چکش کاری
figuration U شیرین کاری
finishing touches U دست کاری
Recent search history Forum search
1incentive
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1چیزی که عوض داره گله نداره
1confinement factor
1This student is stupid ,close the book on him.
3midas touch
1Jack Attac
1کنایه از چیست
1to take a spell at whell
1Success is not the key to happiness. Happiness is the key to success. If you love what you are doing, you will be successful.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com