English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 113 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
methinks U بنظرم چنین میرسد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
meseems U چنین بنظرم میرسد
methought U چنین بنظرم میرسد چنین می نماید
Other Matches
it occurs to me that U بنظرم میرسد که
me seems U بنظرم میرسد
he is a stranger to me U بنظرم میرسد
it seem to me U بنظرم میرسد
it seems to me he is lying U بنظرم میرسد دروغ میگوید
wellŠsuppose it is so U خوب فرض کنیم چنین باشد فرضا چنین باشد
meseems U بنظرم
it crossed my mind U بنظرم رسید
he is a stranger to me U او اشنا بنظرم نمیرسد
Nothing more occurs to me . U چیز دیگری بنظرم نمی رسد
we learnt from london that U از لندن خبر میرسد
it sounds false U دروغ بنظر میرسد
He sounds angry. U او عصبانی به نظر میرسد.
he looks brave U او شجاع بنظر میرسد
tidewater U اب جزر ومد که بخشکی میرسد
pondweed U بکجور جلبک که در استخرهابهم میرسد
piece goods U کالاهایی که بصورت دانهای بفروش میرسد
clapboard U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
clapboards U قطعات چوب که به مصرف روکوبی میرسد
spalls U تیکه سنگ که بمصرف پرکردن میرسد
self feeder U ماشینی که موادلازمه ازطرف خودش بدان میرسد
pip squeak U نارنجکی که صدای ان مانندPIP-SQUEAK بگوش میرسد
limbers U ناودانهای طرفین ته کشتی که از انجا اب به منبع تلمبه میرسد
liquid crystal display colour pigmented U صفحه نمایش با محلولهای کریستالی مایعی که رنگی به نظر میرسد
load line U خط دورکشتی که وقتی کشتی کاملا بارگیری شداب تا انجا میرسد
cumulo nimbus U ابرهای بسیار بزرگ متراکم که قسمتهای فوقانی انها به استراتوسفر میرسد
fish story U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
fish meal U ماهی خشک وخورد شده که بمصرف کود وغذای حیوانات میرسد
like this U چنین
i express my regret for it U که چنین شد
it happened thaf U چنین
sic U چنین
thus U چنین
such U یک چنین
such U چنین
so U چنین
likewise U چنین
zero lash U شرایطی در مکانیزم کنترل سوپاپهای موتور پیستونی که در ان با استفاده از ثابت هیدرولیکی مقدار لقی به صفر میرسد
so said darius U چنین گفت ....
such and such U چنین و چنان
who said so? U که چنین حرفی زد
the report goes U چنین گویند
methinks U چنین مینماید
i was given to understand U چنین فهمیدم
there is a rumour that U چنین میگویند که
amen U چنین باد
secus U نه این چنین
be it so U چنین باشد
be it so U چنین باد
i imagine he is my friend U چنین می پندارم
beit so U چنین باد
beit so U چنین باشد
exactly U چنین است
that is not the case U مطلب چنین نیست
perhaps so U شاید چنین باشد
Fate had so decreed . I t was so destined . U قسمت چنین بود
is it not U ایا چنین نیست
in that case U حال که چنین است
i express my regret for it U پوزش میخواهم که چنین شد
so called U که چنین نامیده شده
what [some] people would call [may call] <adj.> U که چنین نامیده شده
it look as if U چنین مینماید که گویی
so-called U که چنین نامیده شده
it follows that..... U چنین برمی اید که ....
semble U چنین به نظر می رسد
so to speak U اگربتوان چنین چیزی گفت
ex-directory U شخصی که چنین شمارهای را دارد
such being the case U حال که چنین است دراینصورت
i had never seen such a book U من هرگز چنین کتابی ندیده ام
scilicet U از این چنین استنباط میشود.....
But fate decreed otherwise. U اما قسمت چنین بود .
Never! Not at all !! By no means !There is no such thing at all . Nothing of the sort. Nothing doing. U ابدا"چنین چیزی نیست
it promisews to be easy U چنین مینماید که اسان است
so-and-so U اینکار وانکار چنین وچنان
so and so U اینکار وانکار چنین وچنان
is that so? U ایا وا قعا چنین است
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
I never saw anything like it. U من تا اکنون هرگز چنین چیزی را ندیده ام.
The story goes that … U آورده اند که (چنین روایت کنند )…
coloratura U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
so to peaking U اگر بتوان چنین چیزی گفت
dedication U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
dedications U قصدایجاد چنین تاسیسی استنباط گردد
coloraturas U خوانندهای که همراه چنین آهنگی میخواند
he pretended to be asleep U چنین وانمود کرد که خواب است
department stores U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
department store U فروشگاه بزرگی که انواع مختلف کالا در ان بفروش میرسد و هر کالا در بخش خاص خود عرضه میگردد
loss leader U بفروش میرسد کالایی که به منظور جلب توجه مشتری زیر قیمت تمام شده بفروش می رسد
No such a thing has been stipulated in the contract. U درقرارداد چنین چیزی قید نشده است
It was inappropriate to make such a remark . U مناسبت نداشت چنین مطلبی اظهار گردد
Not on your life ! U هرگز توعمرم ( چنین کاری نخواهم کرد) !
sic U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده
sickest U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
sick U علامت چاپی بمعنی عمدا چنین نوشته شده برانگیختن
to take action to prevent [stop] such practices U اقدام کردن برای اینکه از چنین شیوه هایی جلوگیری شود
the big three U ترومن و استالین وهم چنین به انگلستان امریکا و شوروی اطلاق میشود
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence. U قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
this day six months U شش ماه بعد در چنین روزی جهت بیان امر غیر قابل وقوع بکار می رود
this story is improbable U این داستان راست نمینماید این داستان بعید بنظر میرسد
imperialism U استعمار طلبی سیاست مبتنی بر توسعه یک کشور تا حد یک امپراطوری ویا حفظ چنین قلمرویی درصورت وجود
cruelty U عقلا" قابل پیش بینی باشد . این چنین رفتاری معمولا" باعث صدورحکم طلاق میشود
immunity U به طوری که توقیف و اعمال مجازات درمورد چنین ماموری ممکن نیست مگر به وسیله تحویل دادنش به دولت متبوع وی
This was the one time he did such a thing and it proved to have fateful consequences. U این تنها باری بود که او دست به چنین کاری زد و نتیجه اش فاجعه انگیز بود.
If so, you've only yourself to blame. U اگر چنین است، پس فقط تقصیر خودت است.
if so U اگر هست اگر چنین است
object code U خروجی یک کامپایلر یا اسمبلرکه خود کد ماشینی قابل اجرابوده یا برای پردازش بیشتربه منظور تولید چنین کدی مناسب است کد مقصود برنامه مقصود
bill of rights U منظور هرسندی است که در ان از حقوق و ازادیهای فردی و اجتماعی سخن به میان اید و معمولااین چنین سندی بعد ازانقلابات بزرگ و یا تغییررژیم و یا تغییر قانون اساسی وجود پیدا میکند
adders U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
adder U مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد
tacit collusion U حالتی که قیمت کالاهای دو کمپانی رقیب دران واحد بالا رود حتی درحالتی که چنین تبانی یی عملا" صورت نگرفته باشددادگاه ممکن است با توجه به قرینه بالا رفتن قیمت اقدامات بازدارنده را با قائل شدن به وجود ان معمول دارد
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com