English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
electron bombbardment U بمباران الکتریکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laydown bombing U بمباران از فاصله خیلی نزدیک به سطح زمین بمباران سینه مال
pattern bombing U بمباران پوشش کننده هدف بمباران پوشاننده
loft bombing U بمباران از ارتفاع زیاد بمباران قائم
electrostatic U ذخیره سازی داده به صورت ناحیههای بار الکتریکی کوچک روی وسیله الکتریکی
PSU U مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
bombardment U بمباران
bombardments U بمباران
bombing U بمباران
an air raid U بمباران
air raids U بمباران هوایی
bombarded U بمباران کردن
bombing height U ارتفاع بمباران
carpet bombing U بمباران منطقهای
bombarding U بمباران کردن
area bombing U بمباران منطقهای
electron bombardment U بمباران الکترونی
bombers U هواپیمای بمباران
bombards U بمباران کردن
air raid U بمباران هوایی
deliver a series of blows U بمباران حریف
bomber U هواپیمای بمباران
bombard U بمباران کردن
bombs U بمباران کردن
bomb U بمباران کردن
mass bombing U بمباران زیاد
neutron bombardment U بمباران نوترونی
bombed U بمباران کردن
bombed out U بمباران کردن
mass bombing U بمباران یکجا
dwell at U تا دستورثانوی بمباران کردن
A-bomb U بمباران اتمی کردن
A-bombs U بمباران اتمی کردن
bombardment photography U عکاسی از بمباران هوایی
blind bombing zone U منطقه بمباران محدود
atomization U عمل بمباران اتمی
target chart U نقشه هدفهای بمباران هوایی
dive bombing U بمباران کردن در حالت شیرجه
bomb alarm system U سیستم اعلام خطر بمباران اتمی
shellproof U محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
electrical and otherwise U الکتریکی و غیر الکتریکی
anti- U ماده کائوچویی خاص برای عبور بار الکتریکی ایستا به یک زمین الکتریکی . یک اپراتور ماده را پیش از کنترل اعضای الکترونیکی حساس که ممکن است در اثر الکتریسیته ساکن آسیب ببیند کنترل میکند
shuttle bombing U بمباران با استفاده از دوپایگاه هوایی برای بمب گیری
carpet bombing U توزیع بمب جهت پوشش یک منطقه بمباران منطقهای
forlorn hope U دستهای که قبلا مامور حمله و بمباران جای محصوری میشوند
over the shoulder bombing U نوعی بمباران عمودی که پس از عبور از خط قایم هدف بمب رها میشود
toss bombing U نوعی روش بمباران که در ان هواپیما در حال صعود بمب را پرتاب میکند
gas electric generating set U مولد برق بنزینی- الکتریکی مولد برق گاز الکتریکی
volleying U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleyed U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volley U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
volleys U پرتاب همزمان بمبها توسط هواپیما بمباران شلیک شلیک
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
electrotechnical U الکتریکی
electrical U الکتریکی
electric U الکتریکی
electrical angle U زاویه الکتریکی
isolating U به صورت الکتریکی
electrified U الکتریکی کردن
electrifies U الکتریکی کردن
electropathy U مداوای الکتریکی
all electric U تماما" الکتریکی
hot seat U صندلی الکتریکی
air dielectric U دی الکتریکی هوا
conduction U رسانایی الکتریکی
electric charge U بار الکتریکی
electrify U الکتریکی کردن
electroplating U ابکاری الکتریکی
gyro compass U قطبنمای الکتریکی
gold contacts U اتصالات الکتریکی
gasoline electric U بنزین الکتریکی
electric field U میدان الکتریکی
isolate U به صورت الکتریکی
galvano cautery U داغ الکتریکی
isolates U به صورت الکتریکی
electric shock U شوک الکتریکی
electric shocks U شوک الکتریکی
flash fuze U چاشنی الکتریکی
electrovalency U فرفیت الکتریکی
electrovalence U فرفیت الکتریکی
electrifying U الکتریکی کردن
electrical U سیستم الکتریکی
electric energy U انرژی الکتریکی
electric force U نیروی الکتریکی
electric heater U گرم کن الکتریکی
electric tension U فشار الکتریکی
electric traction U کشش الکتریکی
electric traction U قوه الکتریکی
electric unit U واحدهای الکتریکی
electric wave U موج الکتریکی
electric flux U شار الکتریکی
electric filter U صافی الکتریکی
electric equipment U تجهیزات الکتریکی
electric eye U چشم الکتریکی
magic eye U چشم الکتریکی
spark erossion U فرسایش الکتریکی
electric welding U جوشکاری الکتریکی
electric wind U باد الکتریکی
electrical insulator U عایق الکتریکی
electrical interface U تداخل الکتریکی
electrical model U مدل الکتریکی
electrical prospecting U کاوش الکتریکی
electrical resistivity U مقاومت الکتریکی
electrical schematic U نمودار الکتریکی
electrical transcription U ضبط الکتریکی
electrise U الکتریکی کردن
electrical degree U درجه الکتریکی
electrical conductivity U رسانندگی الکتریکی
electrical analogue U مشابهات الکتریکی
electrical bounding U اتصال الکتریکی
electrical breeze U وزش الکتریکی
static breeze U وزش الکتریکی
electrical conductance U رسانایی الکتریکی
electrical conduction U رسانش الکتریکی
electrical conductivity U هدایت الکتریکی
electro erosion U فرسایش الکتریکی
electric drive U محرکه الکتریکی
capacitance U فرفیت الکتریکی
dielectric stress U بار دی الکتریکی
dielectric strength U پایدار دی الکتریکی
dielectric viscosity U لختی دی الکتریکی
electric apparatus U دستگاه الکتریکی
electric arc U قوس الکتریکی
electric attraction U جاذبه الکتریکی
dielectric strain U بار دی الکتریکی
dielectric power U قدرت دی الکتریکی
dielectric polarization U قطبش دی الکتریکی
electromotor U موتور الکتریکی
electromotor U محرک الکتریکی
electromigration U مهاجرت الکتریکی
conductivity U رسانندگی الکتریکی
electromagnet U اهنربای الکتریکی
corona discharge U تخلیه الکتریکی
electrolytic iron U اهن الکتریکی
electrolytic capacitor U خازن الکتریکی
electric balance U تعادل الکتریکی
electric brake U ترمز الکتریکی
electric break down U شکست الکتریکی
electric discharge U تخلیه الکتریکی
electric machine U ماشین الکتریکی
electric potential U پتانسیل الکتریکی
electric resistance U مقاومت الکتریکی
electric coupling U پیوست الکتریکی
electric coupling U تزویج الکتریکی
electric control U کنترل الکتریکی
electric bulb U لامپ الکتریکی
electric circuit U مدار الکتریکی
electric clock U ساعت الکتریکی
electric component U قطعه الکتریکی
electric connection U اتصال الکتریکی
electric constant U ثابت الکتریکی
electric contact U کنتاکت الکتریکی
electrode U قطب الکتریکی
circuits U جریان الکتریکی
circuit U اتصال الکتریکی
circuit U جریان الکتریکی
electrolysis U تجزیه الکتریکی
resistor U مقاومت الکتریکی
electric primer U چاشنی الکتریکی
resistors U مقاومت الکتریکی
circuits U اتصال الکتریکی
electrical connections U اتصالات الکتریکی
engine U موتورغیر الکتریکی
electrodes U قطب الکتریکی
flux U فلوی الکتریکی
discharges U تخلیه الکتریکی
transcription U ضبط الکتریکی
transcriptions U ضبط الکتریکی
specific conductance U رسانندگی الکتریکی
discharge U تخلیه الکتریکی
tachogenerator U دورسنج الکتریکی
voltaism U ولتاژ الکتریکی
voltage U فشار الکتریکی
images U تصویر الکتریکی
voltages U فشار الکتریکی
image U تصویر الکتریکی
charges U بار الکتریکی
charge U بار الکتریکی
voltage stability U ثبات فشار الکتریکی
voltage stabilization U تثبیت فشار الکتریکی
voltage drop U افت فشار الکتریکی
electromotive force U نیروی محرکه الکتریکی
voltage source U منبع فشار الکتریکی
contact U اتصال الکتریکی برخورد
contacts U اتصال الکتریکی برخورد
brainwaves U موج الکتریکی مغز
back voltage U نیروی ضد محرکه الکتریکی
full-load adjustment screw پیچ تنظیم الکتریکی
absolute electrical units U واحدهای الکتریکی مطلق
collectors U جاروی الکتریکی جارو
contacted U اتصال الکتریکی برخورد
specific electrical conductivity U هدایت الکتریکی مخصوص
collector U جاروی الکتریکی جارو
dielectric resistance U مقدار مقاومت دی الکتریکی
brainwave U موج الکتریکی مغز
connector U مین مسیر الکتریکی
conservation of charge U بقای بار الکتریکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com