English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
catch U بل گرفتن دخول پارو در اب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
squared U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squaring U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
squares U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
square U تیغه پارو از حالت افقی به حالت عمودی برای دخول در اب مربع
oarsmen U پارو زن
paddled U پارو
oars U پارو
rowlock U جا پارو
paddle U پارو
paidle U پارو
paddler U پارو زن
paddling U پارو
shovelling U پارو
rowlocks U جا پارو
snow shovel U پارو
to trample on U پارو
shovel U پارو
oar U پارو
shoveled U پارو
shovels U پارو
shovelled U پارو
catch U پارو به اب
oarsman U پارو زن
paddles U پارو
shoveling U پارو
oarage U پارو
entry U دخول
introgression U دخول
incoming U دخول
infare U دخول
ingoing U دخول
penetration U دخول
ingress U دخول
introit U دخول
entree U دخول
admissions U دخول
admission U دخول
arrival U دخول
arrivals U دخول
intrusion U دخول
admitance U دخول
intrusions U دخول
intromission U دخول
boat your oars U پارو به قایق
rowlocks U ضامن پارو
oar U پارو زدن
row U پارو زدن
rowed U پارو زدن
rows U پارو زدن
looms U دسته پارو
double banked boat U قایق دو پارو زن
ship your oars U پارو بیرون
oars U پارو زدن
single banked boat U قایق تک پارو زن
toss your oars U پارو بالا
looming U دسته پارو
becket U حلقه پارو
loomed U دسته پارو
scull U پارو زدن
sculled U پارو زدن
rowlock U ضامن پارو
loom U دسته پارو
sculls U پارو زدن
oars forward U پارو به جلو
oars down U پارو پایین
to ply the oar U پارو زدن
intrusiveness U دخول سرزده
consummation of marriage U دخول در زناشویی
accesses U اجازه دخول
admitance U اجازهء دخول
obtrusiveness U دخول ناخوانده
accessing U اجازه دخول
admittance U ورود دخول
watertight U مانع دخول اب
entry point U نقطه دخول
obtrusion U دخول ناخوانده
login U دخول به سیستم
log on U دخول به سیستم
inclusion U دخول شمول
key entry U دخول کلیدی
log in U دخول به سیستم
accessed U اجازه دخول
access U اجازه دخول
intravasation U دخول ابگونهای در
ingress and egress U دخول و خروج
water tight U مانع دخول اب
inlet U ورود دخول
entry condtion U شرط دخول
entering through U مجرای دخول
insinuation U دخول غیرمستقیم
reebtry U دخول مجدد
reentrance U دخول مجدد
entry instruction U دستورالعمل دخول
entry plan U طرح دخول به سر پل
entry side U جهت دخول
accession U دخول پیشرفت
impervious U مانع دخول
inlets U ورود دخول
oarsman U پارو زن مسابقات قایقرانی
to tug at the oar U بزحمت پارو زدن
give way U فرمان با هم پارو بزنید
looming U قسمت میانی پارو
die U پارو زدن شدید
loomed U قسمت میانی پارو
to row back U به عقب پارو زدن
oarlock U جایگاه فلزی پارو
oarsmen U پارو زن مسابقات قایقرانی
double banked boat U قایق جفت پارو زن
to pull a lone oar U تنها پارو زدن
backwater U برعکس پارو زدن
looms U قسمت میانی پارو
backwaters U برعکس پارو زدن
to pull a good oar U خوب پارو زدن
pull a good oar U خوب پارو زدن
be in the money <idiom> U پول پارو کردن
he rows 0 to the minute U او دقیقهای سی پارو میزند
loom U قسمت میانی پارو
let in U اجازه دخول دادن
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
entrances U حق ورود دروازهء دخول
passports U وسیله دخول کلید
passport U وسیله دخول کلید
entrancing U حق ورود دروازهء دخول
to let in U اجازه دخول دادن
entranced U حق ورود دروازهء دخول
entrance U حق ورود دروازهء دخول
tightest U مانع دخول هوا یا اب
intrant U دخول رسمی وقانونی
ingress U حق دخول اجازه ورود
tighter U مانع دخول هوا یا اب
tight U مانع دخول هوا یا اب
inlets U خور راه دخول
hilum U محل دخول رگ وپی
enters U اجازه دخول دادن
inlet U خور راه دخول
entered U اجازه دخول دادن
enter U اجازه دخول دادن
keyboard enirv U دخول صفحه کلیدی
insinuation U نفوذ دخول تدریجی
sculled U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
back wash U حرکت اب در نتیجه پارو زدن
scull U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
catch a crab U تصادفا پارو را داخل اب کردن
sculls U حرکت قایق در اب به وسیله پارو
finish U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
thole U چوب یا میله اهرم پارو
have money to burn <idiom> U پول از پارو بالا رفتن
finishes U بیرون اوردن پارو در هر بار از اب
initiatory U دخولی وابسته به ایین دخول
manhole U محل دخول استوانهای شکل
manholes U محل دخول استوانهای شکل
competition clause U شرط ممانعت از دخول دیگران
intrusion U دخول سرزده و بدون اجازه
matriculation U دخول یا نام نویسی در دانشگاه
intrusions U دخول سرزده و بدون اجازه
butting U حلقه چرمی دور دستگیره پارو
paddle U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddled U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddles U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
paddling U پاروی پهن قایقرانی پارو زدن
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
tightest U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
tight U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
intussusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
reentry phase U مرحله دخول مجدد موشک درجو
tighter U کیپ مانع دخول هوا یا اب یا چیزدیگر
introsusception U دخول بخشی از روده در بخش دیگر
this ticket admits one U با این بلیط یک تن را اجازه دخول می دهند
initiatory rites U ایین دخول کسی در انجمنی بادستور ویژه
porte cochere U در بزرگ برای دخول گردونه هابحیاط خانه
snorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
schnorkel U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
snorkels U لوله دخول وخروج هوا درزیر دریایی
feather U تیغه پارو راافقی در اب بردن و پاروزدن با مقاومت کم اب و هوا
drain joints U فاصله بین تنبوشههای زهکش به منظور دخول اب به تنبوشه ها
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
debuts U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
conscientious objector U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
conscientious objectors U کسی که بعلل اخلاقی یا عقایدمذهبی از دخول در ارتش خودداری کند
debut U نخستین مرحله دخول در بازی یا جامعه شروع بکار کردن
shell U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
pushaway U غلطاندن گوی بولینگ از جلوبدن حرکت پارو با دورشدن تیغه از قایق
finishing schools U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing school U اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
to take medical advice U دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
strikes U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
strike U فروبردن پارو در اغاز هر حرکت در اب به قلاب افتادن ماهی نخ را سفت کشیدن یافتن بوی شکار بوسیله سگ
grips U طرز گرفتن وسیله گرفتن
calebrate U جشن گرفتن عید گرفتن
clams U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripping U طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripped U طرز گرفتن وسیله گرفتن
clam U بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grip U طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag U کفه گرفتن تفاله گرفتن
to seal up U درز گرفتن کاغذ گرفتن
take in <idiom> U زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
rollover U میانگیری که میتواندکاراکترها و فرمانهای تحریر شده را به هنگام بالابودن سرعت دخول انها نسبت به پردازش کامپیوتر ذخیره کند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com