English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
preparatorily U بعنوان تهیه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
Other Matches
laying up U تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
purvey U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveyed U تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying U تهیه اذوقه تهیه سورسات
skeletonizer U تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
map compilation U تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
by way of U بعنوان
undwe the t. of U بعنوان
under the plea of U بعنوان به بهانه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
projection U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections U سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
supervisory U بعنوان بررسی کننده
purveys U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed U تهیه کردن سورسات تهیه کردن
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
parent U بعنوان والدین عمل کردن
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
eryngo U ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
aperitif U نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
glass wool U تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
ministration U تهیه
supplying U تهیه
supply U تهیه
purveyed U تهیه
supplied U تهیه
counter preparation U ضد تهیه
purveys U تهیه
purveying U تهیه
purvey U تهیه
housing U تهیه جا
preparation U تهیه
provision U تهیه
preparations U تهیه
seating U تهیه جا
procurement U تهیه
off hand U بی تهیه
ramdrive.sys U در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
process U تهیه کردن
affording U تهیه کردن
laid on <past-p.> U تهیه شده
affords U تهیه کردن
placement U تهیه شغل
placement U تهیه کار
placements U تهیه کار
administering U تهیه کردن
placements U تهیه شغل
administered U تهیه کردن
administer U تهیه کردن
administers U تهیه کردن
processes U تهیه کردن
supplier U تهیه کننده
preparation fire U تیر تهیه
preparation fire U اتش تهیه
preparation of food U تهیه خوراک
preparation time U زمان تهیه
preparator U تهیه کننده
prepare mortar U تهیه ملات
provisionment U تهیه خواربار
purveyance U تهیه خواربار
the preparation day U روز تهیه
vacuum-packed تهیه شده
to bargain for U تهیه دیدن
to find in U تهیه کردن
to make provision U تهیه دیدن
victualage U تهیه اذوقه
triplication U تهیه در سه نسخه
triplicity U تهیه در سه نسخه
photo imagery U تهیه عکس
parasceve U روز تهیه
suppliers U تهیه کننده
pitched U تهیه دیده
provided <adj.> <past-p.> U تهیه شده
blend U تهیه کردن
base development U تهیه پایگاه
appropriated <adj.> <past-p.> U تهیه شده
provided [that] <conj.> U تهیه شده
counter preparation U تیر ضد تهیه
fabricator U تهیه کننده
the water supply of tehran U تهیه اب تهران
lighting feeder U تهیه روشنایی
on the stocks U د رشرف تهیه
victual U تهیه اذوقه
preparations U اتش تهیه
supplying U تهیه کردن
supply U تهیه کردن
prepares U تهیه کردن
prepare U تهیه کردن
provision U تهیه کردن
supplied U تهیه کردن
preparing U تهیه کردن
procure U تهیه کردن
preparation U تهیه و ارایش
preparations U تهیه و ارایش
preparation U اتش تهیه
procured U تهیه کردن
preparation U تهیه مقدمات
furtherance U تهیه وسایل
preparations U تهیه مقدمات
procures U تهیه کردن
procuring U تهیه کردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com