English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 129 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
by way of U بعنوان
undwe the t. of U بعنوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
under the plea of U بعنوان به بهانه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
preparatorily U بعنوان تهیه
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
supervisory U بعنوان بررسی کننده
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
parent U بعنوان والدین عمل کردن
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
eryngo U ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
aperitif U نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
glass wool U تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
ramdrive.sys U در DOS یک فایل پیکربنغی همراه سیستم عامل است که بخشی از حافظه دستیابی مستقیم کامپیوتر را بعنوان یک دیسک کنار می گذارد
to regard somebody [something] as something U کسی [چیزی] را بعنوان چیزی بحساب آوردن
under the veil of religion U درلفافه مذهب بعنوان مذهب ببهانه دین
protectionism U دراین مکتب دفاع وحمایت از تعرفههای گمرکی به منظور حمایت صنایع واقتصاد داخلی بعنوان یک وسیله جهت توسعه اقتصادی بشمار می اید
bituminous paint U رنگی ضخیم و سنگین که جزء اصلی ان قیر بوده و بعنوان رنگ ضد اسید برای کم کردن خوردگی حاصل از بخارات والکترولیت موجود در باطری استفاده میشود
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
autotransformer U ترانسفورماتوری با یک سیم پیچ که بوسیله یک لغزنده کربنی تعدادی از دورهای سیم پیچ را بعنوان ثانویه جدامیکند
barbiturate U نمک اسید باربیتوریک مشتقات اسید باربیتوریک که بعنوان داروی مسکن وخواب اورتجویز میشود
fuel cooled oil cooler U خنک کننده روغن که در ان ازسوخت بعنوان ماده خنک کننده استفاده میشود
turret motife U طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
emcee U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
emcees U بعنوان رئیس تشریفات عمل کردن رئیس تشریفات شدن
to put in one's oar U بعنوان کمک فضولی کردن کمک ناخواسته کردن
to see something as something [ to construe something to be something] U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
to regard something as something U چیزی را بعنوان چیزی تفسیر کردن [تعبیر کردن]
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
to depict somebody or something [as something] U کسی یا چیزی را بعنوان چیزی توصیف کردن [وصف کردن] [شرح دادن ] [نمایش دادن]
Cypress design U طرح درخت سرو [سرو بعنوان اسطوره سرسبزی و سرافرازی و قامت بلند در اکثر طرح های ایران خصوصا فرش، جای خاص خود را داشته و عده ای طرح بته جقه را جلوه ای از درخت سرو دانسته اند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com