Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
inappreciably
U
بسیار کم چنانکه محسوس نگرد د
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
The views
U
بر نگرد
reflexively
U
چنانکه بخود فاعل برگرد د چنانکه مفعول ان
let sleeping dogs lie
<idiom>
[دنبال دردسر نگرد]
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
concrete
U
محسوس
significance
U
محسوس
phenomenal
U
محسوس
phenomenally
U
محسوس
patents
U
محسوس
patented
U
محسوس
patent
U
محسوس
patenting
U
محسوس
sensible
U
محسوس
tangibly
U
محسوس
tangible
U
محسوس
impalpable
U
غیر محسوس
inappreciable
U
غیر محسوس
tangible property
U
دارائی محسوس
tangible benefit
U
سود محسوس
sensed difference
U
تفاوت محسوس
sense datum
U
شیی محسوس
markedly
U
بطور برجسته یا محسوس
appreciable
U
قابل ارزیابی محسوس
perceivable
U
درک کردنی محسوس
sensibly
U
بطور نمایان یا محسوس
appreciably
U
قابل ارزیابی محسوس
palpably
U
بطور محسوس یا اشکار
just noticeable difference
U
کمترین تفاوت محسوس
jnd
U
کمترین تفاوت محسوس
phosphoresce
U
بدون گرمای محسوس
insensibly
U
بطور غیر محسوس
incorporal
U
مجرد غیر محسوس
inappreciative
U
غیر محسوس جزئی
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
feels
U
لمس کردن محسوس شدن
feel
U
لمس کردن محسوس شدن
sense datum
U
امر محسوس وقابل تحلیل
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
overt act
U
عملی که در عالم خارج محسوس باشد
to melted in to another form
U
بطور غیر محسوس تبدیل شکل دادن
gradate
U
بتدریج و بطور غیر محسوس تغییر رنگ دادن
debounce
U
جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
inflationary gap
U
وقتی اقتصاد کشور در حالتی باشدکه اشتغال کامل محسوس بوده
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
how
U
چنانکه
as
U
چنانکه
in the event that
U
چنانکه
so that
U
چنانکه
prettily
U
چنانکه زیبانماید
gratifyingly
U
چنانکه خوشنودسازد
cresuendo
U
چنانکه صداخردخرد
so to speak
U
چنانکه گویی
dilatorily
U
چنانکه پرشود
coordinately
U
چنانکه یکجورباشد
pinchingly
U
چنانکه فشاراورد
as it deserves
U
چنانکه باید
permissively
U
چنانکه مخیرسازد
as is well known
U
چنانکه مشهور
admissibleness
U
چنانکه روا
insolubly
U
چنانکه اب نشود
proper
U
چنانکه شایدوباید
expressively
U
چنانکه مقصودرابرساند
opprobriously
U
چنانکه رسوایی اورد
prettily
U
بخوبی چنانکه باید
inexpressively
U
چنانکه مقصودرا نرساند
medially
U
چنانکه درمیان باشد
gruesomely
U
چنانکه وحشت اورد
inadmissibly
U
چنانکه روایاجایز نباشد
pitfully
U
چنانکه سزاوارنکوهش باشد
culpably
U
چنانکه سزاوارسرزنش باشد
decrescendo
U
چنانکه صداخردخردضعیف شود
permissively
U
چنانکه اجازه بدهد
gratifyingly
U
چنانکه خوشی دهد
comme il faut
U
چنانکه باید وشاید
heliocentrically
U
چنانکه ازمرکزخورشیدحساب شود
privatively
U
چنانکه نفی یا استثناکند
invulnerably
U
چنانکه زخم برندارد
pliably
U
چنانکه بتوان خم کرد
irrecoverably
U
چنانکه بهبودی نپذیرد
inviolably
U
چنانکه سزاوارحرمت باشد
perniciously
U
چنانکه زیان اورد
meetly
U
چنانکه باید و شاید
inexcusably
U
چنانکه نتوان معذوردانست
according as
چنانکه بدان سان که
according to his version
U
چنانکه او شرح میداد
effusively
U
چنانکه گویی بریزد
funnily
U
چنانکه خنده اورد
decreasingly
U
چنانکه روبکاهش گذارد
invisibly
U
چنانکه دیده نشود
convincingly
U
چنانکه متقاعد کند
meaningly
U
چنانکه مقصودرا برساند
interminably
U
چنانکه تمام نشود
fitfully
U
چنانکه بگیردوول کند
meetly
U
چنانکه در خور باشد
brilliantly
U
چنانکه برجسته باشد
passably
U
چنانکه بتوان پذیرفت
irrefragably
U
چنانکه نتوان تکذیب کرد
inexpressibly
U
چنانکه نتوان بیان کرد
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
practicably
U
چنانکه بتوان اجرا نمود
perplexingly
U
چنانکه گیج یا حیران سازد
assumably
U
چنانکه بتوان فرض کرد
as is well known
U
چنانکه همه کس بخوبی میدانند
piquantly
U
چنانکه دهن رامزه بیاورد
inexpressively
U
چنانکه زبان دار نباشد
pestilently
U
چنانکه برای اخلاق مضرباشد
inexhaustibly
U
چنانکه تهی یاتمام نشود
pleasingly
U
چنانکه خوش ایند باشد
hereditably
U
چنانکه بتوان ارث برد
engagingly
U
چنانکه سرگرم یامشغول کند
presentably
U
چنانکه بتوان پیشکش کرد
epidemically
U
چنانکه همه جاسرایت کند
euphoniously
U
چنانکه بگوش خوش ایندباشد
extraneously
U
چنانکه وابسته بموضوع نباشد
grandiosely
U
بطورغلنبه چنانکه بزرگ نماید
fadelessly
U
چنانکه پژمرده نشودیازوال نپذیرد
commendably
U
چنانکه شایان ستایش باشد
sanguinarily
U
چنانکه خونریزی دربرداشته باشد
onerously
U
چنانکه مستلزم انجام تعهدی
retroactively
U
چنانکه شامل گذشته شود
intelligibly
U
واضحا چنانکه بتوان دریافت
intangibly
U
چنانکه نتوان احساس کرد
organically
U
چنانکه درساختمان یا سازمانی کارگرباشد
peerlessly
U
چنانکه بی مانندباشد بطوربی همتا
prepossessingly
U
چنانکه جلب توجه نماید
causatively
U
چنانکه دلالت برسبب نماید
objectiveness
U
چنانکه در خارج معقول باشد
immovably
U
چنانکه نتوان جنبش داد
interchangeably
U
چنانکه بتوان بحای یکدیگربکاربرد
perceptibly
U
چنانکه بتوان درک کرد
inseparably
U
چنانکه نتوان سوا کرد
inviolately
U
چنانکه بی حرمت نشده باشد
intangibly
U
چنانکه نتوان درک کرد
inerrably
U
چنانکه هیچگاه خطا یا اشتباه نکند
functionally
U
چنانکه وابسته به وفیفه اندا میباشد
penitentially
U
چنانکه شخص را پشیمان و توبه کارنماید
pardonably
U
چنانکه بتوان بخشید بطورامرزش پذیر
sententiously
U
چنانکه اندرزیانصیحتی رادر برداشته بتاشد
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
paradoxically
U
چنانکه مهمل نمایدولی درست باشد
contemptibly
U
چنانکه سزاوارخواری باشد بطورقابل تحقیر
adequately
U
باندازه کافی چنانکه تکافو نماید
incommunicably
U
چنانکه نتوان بادیگران در میان گذاشت
admissibly
U
بطور قابل قبول چنانکه روا
cogently
U
چنانکه بتواند متقاعد کند باقوت
inimitably
U
چنانکه نتوان انرا تقلید کرد
irrecocilably
U
چنانکه نتوان انرا وفق داد
persuasively
U
چنانکه متقاعد سازدیا واداربکاری نماید
colourably
U
چنانکه بتوان برای ان بهانهای اورد
inscrutably
U
چنانکه نتوان جستجو کردیا دریافت
invidiously
U
چنانکه رشک یاحسادت کسیرا برانگیزد
exhaustively
U
چنانکه درهمه جزئیات واردشودیابحث کند
illustratively
U
چنانکه روشن سازدیا توضیح دهد
to kick over the traces
U
لگدپراندن لگدزدن چنانکه یا ان ورپاسرنگه بیفتد
changeably
U
چنانکه بتوان تغییرداد بطورقابل تغییر
imperceivable
U
غیر قابل ادراک غیر محسوس
inextricably
U
چنانکه نتوان از ان بیرون امد یا رهایی یافت
corrigibly
U
چنانکه بتوان اصلاح کرد بطوراصلاح پذیر
to eat humble pie
U
پوزش خواستن چنانکه انسانرا پست نماید
picturesquely
U
چنانکه شایسته عکس برداری یانقاشی باشد
nutritively
U
چنانکه قوت دهدیا غذائیت داشته باشد
implacably
U
از روی سختی یا سنگدلی چنانکه ارامش نپذیرد
commensurably
U
چنانکه بتوان بایک پیمانه اندازه گرفت
movably
U
چنانکه بتوان تکان داد بطورچنبش پذیر
accountably
U
بطور مسئول چنانکه بتوان توضیح داد
indescribably
U
چنانکه نتوان شرح دادیا توصیف کرد
adorably
U
چنانکه شایسته ستایش باشد بطور ستوده
indefeasibly
U
بطور باطل نشدنی چنانکه نتوان الغاکرد
maritally
U
چنانکه وابسته بشوهر باشد از راه عروسی
discreditably
U
چنانکه اعتبار رالطمه زند بطوربدنام کننده
nutritiously
U
چنانکه قوت دهد یا غذائیت داشته باشد
accordantly
U
بطور موافق یا مطابق چنانکه جور باشد
relevantly
U
بطور مناسب یامربوط چنانکه بیربط نباشد
flowerily
U
چنانکه دارای عبارات پرصنعت یاتعارف امیزباشد
retrospectively
U
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
attributively
U
بطور مستقیم چنانکه صورت فرع پیدا کند
irremissibly
U
چنانکه نتوان بخشیدیا اغماض کرد بطورالزام اور
officinal names of drugs
U
نامهای داروها چنانکه درکتاب داروسازی امده است
irreversibly
U
چنانکه نتوان دگرگون یا واژگون ساخت یا لغو نمود
pestiferously
U
چنانکه برای اخلاق دیگران زیان اور باشد
pontifically
U
چنانکه شایسته اسقفان باشد با جامه یا ایین اسقفی
impalpably
U
چنانکه لتوان با لامسه احساس کرد بطور بسیارنرم
modernly
U
بسبک تازه چنانکه باب این عصر باشد
portentously
U
چنانکه نشانه بدی باشد بطور شگفت اور
opaquely
U
چنانکه روشنایی پشت را بپوشاند بطور مبهم یا غیر مفهوم
accessibly
U
چنانکه بتوان بدان راه یافت بطور قابل دسترس
irreclaimably
U
بطور غیر قابل برگشت چنانکه نتوان بازیافت یابرگرداند
the concert of europe
U
منظوردولی هستند که پس ازشکست ناپلئون اول در سال 5181 در کنفرانس وین سیاست خارجی خود را با هم هماهنگ ساختند و این هماهنگی بخصوص در زمینه مسائل مربوط به بالکان وعثمانی محسوس بود
ineradicably
U
بطور ریشه کن نشدنی چنانکه نتوان بیخ کن یا قلع وقمع نمود
inaccessibily
U
بطور غیر قابل دسترسی چنانکه نتوان به او نزدیک شدیا اورادید
rough handling of a thing
U
گذاشت وبرداشت چیزی به تندی چنانکه خراب شودیا اززیبائی ولطافت بیفتد
tangible costs
U
هزینههای محسوس هزینههای مرئی هزینههای عینی
propor tionably
U
بطور متناسب یا با قرینه چنانکه بتوان متناسب نمود
far and away
U
بسیار
far
U
بسیار
lot
U
بسیار
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com