Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
he has much merit
U
بسیار شایستگی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is very important
U
بسیار اهمیت دارد
enclave economices
U
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
countertenors
U
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenor
U
خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
field
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields
U
روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
scalar
U
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
infinity
U
حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super-
U
کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f.
U
بسامد بسیار بسیار زیاد
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
skill
U
شایستگی
credential
U
شایستگی
qualification
U
شایستگی
competence
U
شایستگی
expertise
U
شایستگی
pertinence or nency
U
شایستگی
sufficiency
U
شایستگی
adequacy
U
شایستگی
proficiency
U
شایستگی
praiseworthiness
U
شایستگی
adaptability
U
شایستگی
qualification
U
شایستگی
ability
U
شایستگی
abilities
U
شایستگی
worthiness
U
شایستگی
acceptability
U
شایستگی
sufficienty
U
شایستگی
merit
U
شایستگی
merited
U
شایستگی
meriting
U
شایستگی
merits
U
شایستگی
desert
U
شایستگی
deserting
U
شایستگی
deserts
U
شایستگی
competence
U
شایستگی
aptness
U
شایستگی
decorousness
U
شایستگی
competency
U
شایستگی
befitting
U
شایستگی
seemliness
U
شایستگی
deservingness
U
شایستگی
eligibility
U
شایستگی
meritoriousness
U
شایستگی
quartz clock
U
بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
meetness
U
شایستگی مناسبت
aptitude test
U
ازمون شایستگی
aptitude tests
U
ازمون شایستگی
meritoriously
U
از روی شایستگی
blameworthiness
U
شایستگی سرزنش
certificate of capacity
U
مدرک شایستگی
able
U
شایستگی داشتن
decency
U
شایستگی محجوبیت
combat proficiency
U
شایستگی رزمی
aptitudes
U
شایستگی لیاقت
aptitude
U
شایستگی لیاقت
handsomeness
U
زیبائی شایستگی
pertinency
U
موقعیت شایستگی
adorability
U
شایستگی ستایش
pertinence
U
موقعیت شایستگی
fitness
U
صلاحیت شایستگی
adorableness
U
شایستگی ستایش
suitability
U
مناسبت شایستگی
printability
U
شایستگی برای چاپ
qualifies
U
شایستگی پیدا کردن
qualify
U
شایستگی پیدا کردن
abler
U
: توانابودن شایستگی داشتن
ablest
U
: توانابودن شایستگی داشتن
eligibility
U
شایستگی برای انتخاب
merit system
U
نظام شایستگی نگر
habilitate
U
ملبس شایستگی داشتن
merit rating
U
درجه بندی شایستگی
certificate of achievement
U
مدرک تصدیق شایستگی
efficiency
U
کارایی وسیله یا نفر شایستگی
deserve
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
indign
U
فاقد شایستگی خشمگین کردن
aptitude area
U
حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
I can see an innate ability in that follow .
دراو مایه و شایستگی می بینم
deserves
U
سزاوار بودن شایستگی داشتن
state-of-the-art
U
بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
he is i. to do that
U
شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
. The car is gathering momentum.
U
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
picturesqueness
U
شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
honourable mention
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mentions
U
امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
Walls have ears
<idiom>
U
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
U
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
walls here ears
U
دیوار موش دارد موش گوش دارد
precious
U
بسیار
parlous
U
بسیار
awfully
U
بسیار
sadly
U
بسیار بد
ever so
U
بسیار
far and away
U
بسیار
desperate
U
بسیار بد
out and a way
U
بسیار
oftentimes
U
بسیار
galore
U
بسیار
powerfully
U
بسیار
sorely
U
بسیار
far
U
بسیار
by far
U
بسیار
much
U
بسیار
many
U
بسیار
detestable
U
بسیار بد
beastby
U
بسیار
lashongs
U
بسیار
longeval
U
بسیار زی
an abundance of
U
بسیار
not a lettle
U
بسیار
multifarious
U
بسیار
muckle
U
بسیار
mickle or muckle
U
بسیار
so mush
U
بسیار
very
U
بسیار
overly
U
بسیار
abundant
U
بسیار
numerous
U
بسیار
immortally
U
بسیار
no end of
U
بسیار
multiped
U
بسیار پا
sopping
U
بسیار
very little
U
بسیار کم
unco
U
بسیار
multiplicity
U
بسیار
thousand and one
U
بسیار
plenty
U
بسیار
mickle
U
بسیار
seldom
U
بسیار کم
all-
U
بسیار
lot
U
بسیار
clinking
U
بسیار
all
U
بسیار
terrible
<adj.>
U
بسیار بد
rotten
<adj.>
U
بسیار بد
lousy
<adj.>
U
بسیار بد
awful
<adj.>
U
بسیار بد
elongated
U
بسیار بلندولاغر
daylights
U
بسیار ترسناک
wary
U
بسیار محتاط
pianissimo
U
بسیار اهسته
perfervid
U
بسیار باحرارت
peracute
U
بسیار سخت
peracute
U
بسیار حاد
overrefinement
U
تصفیه بسیار
polygraph
U
بسیار نویس
polygraphs
U
بسیار نویس
overripe
U
بسیار رسیده
clued-up
U
بسیار مطلع
death trap
U
بسیار خطرناک
death traps
U
بسیار خطرناک
point device
U
بسیار درست
high-pitched
U
بسیار شیبدار
low-rise
U
نه بسیار بلند
multi-millionaire
U
بسیار ثروتمند
multi-millionaires
U
بسیار ثروتمند
overly
U
بسیار گرانه
squeaky clean
U
بسیار تمیز
wedded
U
بسیار علاقمند
multi-millionaires
U
بسیار پولدار
overweening
U
بسیار مغرور
pleophagous
U
بسیار خوار
cloying
U
بسیار احساساتی
all-powerful
U
بسیار نیرومند
brilliant
U
بسیار درخشان
the d. is in him
U
بسیار شروراست
abysses
U
بسیار عمیق
multivincular
U
بسیار پیوند
multitudinously
U
با گروه بسیار
multisonous
U
بسیار صدا
multisonant
U
بسیار صدا
abysm
U
بسیار عمیق
multiform
U
بسیار شکل
multidentate
U
بسیار دندان
multangular
U
بسیار گوشه
addition polymer
U
بسیار افزایشی
addition resin
U
بسیار افزایشی
much rain
U
باران بسیار
much pleased
U
بسیار خوشتود
abyss
U
بسیار عمیق
multitudes
U
گروه بسیار
multitude
U
گروه بسیار
oliguresis
U
پیشاب بسیار کم
ogygian
U
بسیار کهنه
superbly
U
بسیار خوب
superb
U
بسیار خوب
much was said
U
بسیار چیزهاگفته شد
of great importance
U
بسیار مهم
regiments
U
گروه بسیار
regiment
U
گروه بسیار
chasm
U
فرق بسیار
chasms
U
فرق بسیار
stunning
U
بسیار خوب
multocular
U
بسیار چشم
crucial
U
بسیار سخت
crucially
U
بسیار سخت
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com