English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6554 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
he has much merit U بسیار شایستگی دارد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
it is very important U بسیار اهمیت دارد
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
countertenors U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
countertenor U خوانندهای که صدای بسیار بلند وغیر عادی دارد
field U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fielded U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
fields U روش ساخت صفحه نمایش نازک و مسط ح برای کامپیوترهای متحرک به طوری که در هر پیکسل یک صفحه تصویر بسیار ریز CRT قرار دارد
vlsi U مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
scalar U متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
infinity U حجم بسیار بسیار بزرگ که از بیشترین حد تصور هم بزرگتر باشد
super- U کامپیوتر main Frame بسیار قوی برای عملیات ریاضی بسیار سریع
ultra high frequency U بسامد بسیار بسیار زیاد
u.h.f. U بسامد بسیار بسیار زیاد
cray U نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
skill U شایستگی
credential U شایستگی
qualification U شایستگی
competence U شایستگی
expertise U شایستگی
pertinence or nency U شایستگی
sufficiency U شایستگی
adequacy U شایستگی
proficiency U شایستگی
praiseworthiness U شایستگی
adaptability U شایستگی
qualification U شایستگی
ability U شایستگی
abilities U شایستگی
worthiness U شایستگی
acceptability U شایستگی
sufficienty U شایستگی
merit U شایستگی
merited U شایستگی
meriting U شایستگی
merits U شایستگی
desert U شایستگی
deserting U شایستگی
deserts U شایستگی
competence U شایستگی
aptness U شایستگی
decorousness U شایستگی
competency U شایستگی
befitting U شایستگی
seemliness U شایستگی
deservingness U شایستگی
eligibility U شایستگی
meritoriousness U شایستگی
quartz clock U بخش کوچکی از کریستال کواترنر که در فرکانس مشخص با اعمال ولتاژ مشخص مرتعش میشود و برای سیگنالهای ساعت بسیار دقیق کامپیوتر ها و سایر برنامههای زمانی بسیار دقیق به کار می رود
meetness U شایستگی مناسبت
aptitude test U ازمون شایستگی
aptitude tests U ازمون شایستگی
meritoriously U از روی شایستگی
blameworthiness U شایستگی سرزنش
certificate of capacity U مدرک شایستگی
able U شایستگی داشتن
decency U شایستگی محجوبیت
combat proficiency U شایستگی رزمی
aptitudes U شایستگی لیاقت
aptitude U شایستگی لیاقت
handsomeness U زیبائی شایستگی
pertinency U موقعیت شایستگی
adorability U شایستگی ستایش
pertinence U موقعیت شایستگی
fitness U صلاحیت شایستگی
adorableness U شایستگی ستایش
suitability U مناسبت شایستگی
printability U شایستگی برای چاپ
qualifies U شایستگی پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
abler U : توانابودن شایستگی داشتن
ablest U : توانابودن شایستگی داشتن
eligibility U شایستگی برای انتخاب
merit system U نظام شایستگی نگر
habilitate U ملبس شایستگی داشتن
merit rating U درجه بندی شایستگی
certificate of achievement U مدرک تصدیق شایستگی
efficiency U کارایی وسیله یا نفر شایستگی
deserve U سزاوار بودن شایستگی داشتن
indign U فاقد شایستگی خشمگین کردن
aptitude area U حدودشایستگی افراد حیطه شایستگی
I can see an innate ability in that follow . دراو مایه و شایستگی می بینم
deserves U سزاوار بودن شایستگی داشتن
state-of-the-art U بسیار پیشرفته یا از نظر تکنیکی بسیار پیشرفته
he is i. to do that U شایستگی یا کفایت کردن ان کار راندارد
. The car is gathering momentum. U اتوموبیل دارد دور بر می دارد
picturesqueness U شایستگی برای نقاشی شدن یاعکس برداری
honourable mention U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
honourable mentions U امتیاز یانشان شایستگی که بکسانی داده میشود که شایسته جایزنبوده اند
Walls have ears <idiom> U دیوار موش دارد و موش گوش دارد [اصطلاح]
labor theory of value U براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket [قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
walls here ears U دیوار موش دارد موش گوش دارد
precious U بسیار
parlous U بسیار
awfully U بسیار
sadly U بسیار بد
ever so U بسیار
far and away U بسیار
desperate U بسیار بد
out and a way U بسیار
oftentimes U بسیار
galore U بسیار
powerfully U بسیار
sorely U بسیار
far U بسیار
by far U بسیار
much U بسیار
many U بسیار
detestable U بسیار بد
beastby U بسیار
lashongs U بسیار
longeval U بسیار زی
an abundance of U بسیار
not a lettle U بسیار
multifarious U بسیار
muckle U بسیار
mickle or muckle U بسیار
so mush U بسیار
very U بسیار
overly U بسیار
abundant U بسیار
numerous U بسیار
immortally U بسیار
no end of U بسیار
multiped U بسیار پا
sopping U بسیار
very little U بسیار کم
unco U بسیار
multiplicity U بسیار
thousand and one U بسیار
plenty U بسیار
mickle U بسیار
seldom U بسیار کم
all- U بسیار
lot U بسیار
clinking U بسیار
all U بسیار
terrible <adj.> U بسیار بد
rotten <adj.> U بسیار بد
lousy <adj.> U بسیار بد
awful <adj.> U بسیار بد
elongated U بسیار بلندولاغر
daylights U بسیار ترسناک
wary U بسیار محتاط
pianissimo U بسیار اهسته
perfervid U بسیار باحرارت
peracute U بسیار سخت
peracute U بسیار حاد
overrefinement U تصفیه بسیار
polygraph U بسیار نویس
polygraphs U بسیار نویس
overripe U بسیار رسیده
clued-up U بسیار مطلع
death trap U بسیار خطرناک
death traps U بسیار خطرناک
point device U بسیار درست
high-pitched U بسیار شیبدار
low-rise U نه بسیار بلند
multi-millionaire U بسیار ثروتمند
multi-millionaires U بسیار ثروتمند
overly U بسیار گرانه
squeaky clean U بسیار تمیز
wedded U بسیار علاقمند
multi-millionaires U بسیار پولدار
overweening U بسیار مغرور
pleophagous U بسیار خوار
cloying U بسیار احساساتی
all-powerful U بسیار نیرومند
brilliant U بسیار درخشان
the d. is in him U بسیار شروراست
abysses U بسیار عمیق
multivincular U بسیار پیوند
multitudinously U با گروه بسیار
multisonous U بسیار صدا
multisonant U بسیار صدا
abysm U بسیار عمیق
multiform U بسیار شکل
multidentate U بسیار دندان
multangular U بسیار گوشه
addition polymer U بسیار افزایشی
addition resin U بسیار افزایشی
much rain U باران بسیار
much pleased U بسیار خوشتود
abyss U بسیار عمیق
multitudes U گروه بسیار
multitude U گروه بسیار
oliguresis U پیشاب بسیار کم
ogygian U بسیار کهنه
superbly U بسیار خوب
superb U بسیار خوب
much was said U بسیار چیزهاگفته شد
of great importance U بسیار مهم
regiments U گروه بسیار
regiment U گروه بسیار
chasm U فرق بسیار
chasms U فرق بسیار
stunning U بسیار خوب
multocular U بسیار چشم
crucial U بسیار سخت
crucially U بسیار سخت
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1معنی field housing در محصولات صنعتی چیست؟
1incentive
1WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
1چیزی که عوض داره گله نداره
1popsicle
1time is prceious it has great
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com