English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 179 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
greeny U بسبزی زننده سبزفام
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
knocker U زننده
tarts U زننده
vile U زننده
viler U زننده
vilest U زننده
bitten U زننده
wetter U نم زننده
loathsome U زننده
tart U زننده
nasty U زننده
knockers U زننده
repellent U زننده
acrimonious U زننده
staring U زننده
starring U زننده
mordant U زننده
nastier U زننده
nasties U زننده
nastiest U زننده
forbidding U زننده
hideous U زننده
water repellent U پس زننده اب
unlovely U زننده
nauseam U زننده
shuffler U زننده
scabrous U زننده
applauder U کف زننده
beater U زننده
loathful U زننده
odoriferous U زننده
percutient U زننده
pit a pat U زننده
repeller U زننده
repercussive U پس زننده
nippy U زننده
squalid U زننده
pinching U زننده
stinking U زننده
poignant U زننده
prickling U زننده
striking U زننده
garish U زننده
acrid U زننده
biting U زننده
strikingly U زننده
repellents U زننده
pungent U زننده
clappers U کف زننده
clapper U کف زننده
striker U زننده
strikers U زننده
flogger U تازیانه زننده
malodor U بوی زننده
napper U چرت زننده
caller U صدا زننده
inveigler U گول زننده
pacer U گام زننده
pertubative U برهم زننده
flagellator U تازیانه زننده
flogger U زننده شلاق
callers U صدا زننده
libellant U تهمت زننده
kicker U زننده ضربه با پا
catterer U چهچه زننده
knotter U گره زننده
germinant U جوانه زننده
lasher n U سد شلاق زننده
gasper U نفس زننده
garishly U بطور زننده
libelant U تهمت زننده
galssy U بی نور زننده
shackler U بخو زننده
pricker U سیخ زننده
spicily U بطور زننده
staring red U قرمز زننده
strider U گام زننده
tacker U میخ زننده
tacker U کوک زننده
trudger U قدم زننده
harsh U ناگوار زننده
ad nauseam U بسیار زننده
howlers U جیغ زننده
howler U جیغ زننده
harsher U ناگوار زننده
slumberer U چرت زننده
harshest U ناگوار زننده
puddler U بهم زننده
sharps U زننده زیرک
sharpest U زننده زیرک
sharp U زننده زیرک
scarifier U تیغ زننده
scintillant U جرقه زننده
scintillator U جرقه زننده
seasoner U چاشنی زننده
seasoner U ادویه زننده
shouter U فریاد زننده
sourish U به ترشی زننده
flagellator U شلاق زننده
calumnious U تهمت زننده
beater U کتک زننده
bubbly U جوش زننده
appellant U تهمت زننده
acrimoniousness U سخن زننده
glares U روشنایی زننده
repulsive U زننده تنفراور
glared U روشنایی زننده
accusant U تهمت زننده
glare U روشنایی زننده
repugnant U تنفرانگیز زننده
bubbliest U جوش زننده
fizzy U جوش زننده
accusers U تهمت زننده
accuser U تهمت زننده
gaunt U زننده بی ثمر
gaunt U زننده ساختن
bubblier U جوش زننده
calumniator U افترا زننده
cornerman U زننده کرنر
disturber U برهم زننده
dozer U چرت زننده
pickier U ضربه زننده
crying U جار زننده
pickiest U ضربه زننده
picky U ضربه زننده
estimator U تخمین زننده
revolting U بهم زننده
scintillating U جرقه زننده
coruscant U برق زننده
rakish U فاجر جلف و زننده
trusser U چوب بست زننده
repulsively U بطور زننده یا دافع
fetid U دارای بوی زننده
swatter U ضربت سخت زننده
mawkish U بطور زننده احساساتی
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
pungently U بطور زننده یا تند
reddish U مایل بسرخی زننده
rankly U بطور زننده یابدبو
incisive speech U سخن تند یا زننده
indign U زننده بدون استحقاق
inoffensively U بی انکه زننده باشد
invection U سخن سخت زننده
sewer U اگو بخیه زننده
sewers U اگو بخیه زننده
poignantly U بطور تیزیا زننده
stenches U بوی زننده تعفن
lurid U کم رنگ وپریده زننده
boiling U جوش زننده خشمناک
luridly U کم رنگ وپریده زننده
stench U بوی زننده تعفن
fulsome U زننده اغراق امیز
smacking U سیلی زننده خوش طعم
wheeler U دور زننده چرخ دار
harsh color U رنگ تند و ناملایم و زننده
prank U شوخی زننده تزئین کردن
stirring U بهم زننده هیجان اور
pranks U شوخی زننده تزئین کردن
smacker U سیلی زننده خوش طعم
inside of the foot kick U بغل پای ضربه زننده
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
loathly U زننده بطور نفرت انگیز
lunger U ضربت زننده جهش کننده
compound riposte U ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
nippingly U بطور زننده یا طعنه امیز
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
deceptive U گول زننده فریب امیز
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
broiler U بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
fanner U قرقی یا باز کوچک باد زننده
volleyer U زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
tickler U بهم زننده تحریک کننده قمقمه کوچک
typeball U یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
horridly U بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
lusciously U بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
pit a pat U بال بال زننده تپیدن
incisively U بطور نافذ بطور زننده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com