Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
magnification
U
بزرگ سازی درشت نمایی
magnifications
U
بزرگ سازی درشت نمایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
magnifications
U
درشت نمایی
magnification
U
درشت نمایی
boldfacing
U
درشت نمایی
lateral magnifying power
U
درشت نمایی جانبی
magnification factor
U
عامل درشت نمایی
powers
U
درشت نمایی قدرت دوربین
power
U
درشت نمایی قدرت دوربین
powering
U
درشت نمایی قدرت دوربین
powered
U
درشت نمایی قدرت دوربین
resolution
U
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
resolutions
U
قدرت تفکیک اجزا یا درشت نمایی
magnification
U
بزرگ نمایی
grandiosity
U
بزرگ نمایی
magnifications
U
بزرگ نمایی
magnifcation
U
درشت سازی ستایش زیاد
magnifcation
U
بزرگ سازی
large scale integration
U
مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
usli
U
مجتمع سازی درمقیاس ماوراء بزرگ
very large scale integration
U
مجتمع سازی در مقیاس بسیار بزرگ
ultra large scale integration
U
مجتمع سازی در مقیاس ماوراء بزرگ
lsi
U
Integration Scale Large مجتمع سازی در مقیاس بزرگ
spectroscopic binary
U
دوتایی طیف نمایی دوتایی بیناب نمایی
vlsi
U
مجتمع سازی درمقیاس بسیار بزرگ تجمع مقیاس بسیار وسیع
close up view
U
نمای درشت نمای نزدیک عکس درشت
rectification
U
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
My grandparents are six feet under.
<idiom>
U
پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania
U
مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
fossil
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
big game
U
صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece
U
آدم پیر
[پدر بزرگ ]
[مادر بزرگ]
macropterous
U
دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
modals
U
نمایی
effeminacy
U
زن نمایی
modal
U
نمایی
male protest
U
نر نمایی
exponential
U
نمایی
shabbiness
U
نخ نمایی
squalidness
U
بد نمایی
squalidity
U
بد نمایی
seediness
U
بد نمایی
bimodal
U
دو نمایی
aberration
U
کج نمایی
unimodal
U
یک نمایی
exponential rate
U
نرخ نمایی
puppyhood
U
خود نمایی
exhibitionism
U
عورت نمایی
tokenism
U
نمونه نمایی
puppydom
U
خود نمایی
exponential function
U
تابع نمایی
sanctified airs
U
مقدس نمایی
exponent bias
U
پیشقدر نمایی
exponential distribution
U
توزیع نمایی
characterization
U
منش نمایی
transparencies
U
پشت نمایی
transparency
U
پشت نمایی
foreshortening
U
کوته نمایی
illusionism
U
سه بعد نمایی
exponential rate
U
اهنگ نمایی
dichroism
U
دو رنگ نمایی
saber rattling
U
قدرت نمایی
sanctimoniousness
U
مقدس نمایی
exponential curve
U
منحنی نمایی
sanctimony
U
مقدس نمایی
playing dead
U
مرده نمایی
pearliness
U
مروارید نمایی
flares
U
خود نمایی
death feigning
U
مرده نمایی
holographic image
U
نمایی از شی سه بعدی
flare
U
خود نمایی
pretentiousness
U
خود نمایی
prewetting
U
پیش تر نمایی
illusionism
U
عمق نمایی
master stroke
U
هنر نمایی
masculine protest
U
نرینه نمایی
maculation
U
ملوث نمایی
spectroscopy
U
طیف نمایی
showiness
U
خود نمایی
sightliness
U
خوش نمایی
verisimilitude
U
راست نمایی
spectroscopy
U
بیناب نمایی
notoriety
U
انگشت نمایی
transparecy
U
پشت نمایی
transparence
U
پشت نمایی
stereoscopics
U
برجسته نمایی
ostentation
U
خود نمایی
grinned
U
دندان نمایی
likelihood
U
درست نمایی
grins
U
دندان نمایی
pleading
U
برهان نمایی
grin
U
دندان نمایی
slow motion
U
کند نمایی
data display
U
داده نمایی
grinning
U
دندان نمایی
grandam
U
مادر بزرگ ننه بزرگ
so large
U
چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandparent
U
پدر بزرگ یا مادر بزرگ
characterized
U
منش نمایی کردن
parading
U
خود نمایی کردن
prink
U
خود نمایی کردن
characterizing
U
منش نمایی کردن
ebullioscopy constant
U
ثابت غلیان نمایی
characterised
U
منش نمایی کردن
characterize
U
منش نمایی کردن
masterstroke
U
هنر نمایی شاهکار
masterstrokes
U
هنر نمایی شاهکار
parade
U
خود نمایی کردن
to cut a dash
U
خود نمایی کردن
characterising
U
منش نمایی کردن
paraded
U
خود نمایی کردن
characterises
U
منش نمایی کردن
parades
U
خود نمایی کردن
likelihood ratio
U
بهر درست نمایی
characterizes
U
منش نمایی کردن
circular dischroism
U
دو رنگ نمایی دورانی
to prank out oneself
U
خود نمایی کردن
maximum liklihood
U
درست نمایی بیشینه
woolliness
U
پشم نمایی پرپشمی
direction indicator
U
دستگاه جهت نمایی
cray
U
نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
perspective
U
عمق نمایی چشم انداز
perspectives
U
عمق نمایی چشم انداز
time constant of an exponential quantity
U
ثابت زمانی یک کمیت نمایی
maximum likelihood method
U
روش حداکثر درست نمایی
floating point calculation
U
محاسبات اعداد نمایی یا علمی
panchromatic emulsion
U
امولسیون تمام رنگ نمایی
calculating
U
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
U
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
pedantic
U
وابسته به عالم نمایی وفضل فروشی
ordnance plant
U
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
U
الت کنگره سازی یادندانه سازی
sandbar
U
جزیره نمایی که دردهانه رودخانه یا بندر گاه باشد
coarse fibred
U
نخ درشت
grossed
U
درشت
sturdier
U
درشت
gross
U
درشت
harshest
U
درشت
harsher
U
درشت
shank
U
درشت نی
sturdy
U
درشت
sturdiest
U
درشت
shin bone
U
درشت نی
crass
U
درشت
coarse grained
U
درشت
tibias
U
درشت نی
grained
U
درشت
roughest
U
درشت
of a coarse fibre
U
نخ درشت
rough hewn
U
درشت
rough-hewn
U
درشت
abrupt
U
درشت
coarse
U
درشت
coarser
U
درشت
harsh
U
درشت
gruff
U
درشت
jumbo
U
درشت
jumbos
U
درشت
macro
U
درشت
macro generator
U
درشت زا
tibia
U
درشت نی
macrosomatic
U
درشت تن
magnifier
U
درشت کن
majuscular
U
درشت
coarsest
U
درشت
grossest
U
درشت
grosses
U
درشت
grossing
U
درشت
grosser
U
درشت
rough
U
درشت
hulking
U
درشت
macro library
U
درشت کتابخانه
macro instruction
U
درشت دستور
magnifies
U
درشت کردن
grosses
U
درشت بافت
gross
U
درشت بافت
macro difinition
U
درشت تعریف
exaggerated stereoscopy
U
درشت نما
magnified
U
درشت کردن
showers
U
درشت باران
showering
U
درشت باران
macro instruction
U
درشت دستورالعمل
showered
U
درشت باران
shower
U
درشت باران
macro definition
U
درشت تعریف
macro declaration
U
درشت اعلان
largeof limb
U
درشت اندام
kersey
U
شال درشت
grossed
U
درشت بافت
grosser
U
درشت بافت
kerria
U
برگ درشت
macro
U
درشت دستور
macro assembler
U
درشت همگزار
magnify
U
درشت کردن
macro assembler
U
درشت همگذار
macro call
U
درشت فراخوان
text hand
U
دستخط درشت
coarse gravel
U
شن درشت دانه
costard
U
سیب درشت
brutish
U
بی شعور درشت
magnifier
U
درشت نما
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com