English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
to disagree [or be in disagreement] [on something/about something] U بر سر چیزی اختلاف داشتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
differed U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differs U اختلاف داشتن تفاوت داشتن
dissented U اختلاف عقیده داشتن
dissent U اختلاف عقیده داشتن
dissents U اختلاف عقیده داشتن
long for U اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve U چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
longs U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long U میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to concern something U مربوط بودن [شدن] به چیزی [ربط داشتن به چیزی] [بابت چیزی بودن]
coveting U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
to hang over anything U سوی چیزی پیشامدگی داشتن بالای چیزی سوارشدن
covet U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
covets U میل به تملک چیزی کردن طمع به چیزی داشتن
lection U اختلاف معنی یا تلفظ یک کلمه بامتن چیزی
to stop somebody or something U کسی را یا چیزی را نگاه داشتن [متوقف کردن] [مانع کسی یا چیزی شدن] [جلوگیری کردن از کسی یا از چیزی]
vary U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
varies U تغییر دادن تغییر کردن اختلاف داشتن
concentration cell corrosion U نوعی برخورد که در ان اختلاف پتانسیل الکترودها دراثر اختلاف غلظت یونهاالکترولیت میباشد
azimuth deviation U اختلاف گرای نجومی اختلاف سمت هواپیما
to have something U چیزی داشتن
to have something at one's disposal U چیزی داشتن
to look forward to something U انتظار چیزی را داشتن
To be interested in ( keen on ) some thing . U به چیزی علاقه داشتن
look forward U انتظار چیزی را داشتن
to have an appetite for something U اشتها به چیزی داشتن
to take an i. in something U به چیزی دلبستگی داشتن
To be used (accustomed) to something. U به چیزی عادت داشتن
to have experience in something U آزمودگی در چیزی داشتن
to live through something U طاقت چیزی را داشتن
to havealiking for anything U ذوق چیزی را داشتن
to believe in something U به چیزی اعتقاد داشتن
to have something in reserve U چیزی درچنته داشتن
To have a fancy for something . U هوای چیزی را درسر داشتن
cry out for <idiom> U شدیدا به چیزی احتیاج داشتن
keep something at bay <idiom> U [چیزی را دور نگاه داشتن]
to believe in somebody [something] U اطمینان داشتن به کسی [چیزی]
To be biased (prejudiced). U درمورد چیزی تعصب داشتن
swear by <idiom> U کاملا از چیزی اطمینان داشتن
up to someone to do something <idiom> U مسئولیت مراقبت از چیزی را داشتن
To wish (long) for something. U آرزوی چیزی را کردن (داشتن )
to be into somebody [something] <idiom> U کسی [چیزی] را دوست داشتن
have something up one's sleeve <idiom> U چیزی سری نگه داشتن
to make of something U در باره چیزی نظر [عقیده] داشتن
to purpose something U هدف چیزی [انجام کاری] را داشتن
to have a limit [of up to something] U [تا] به حد [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
cellarage U حق انبارداری برای نگاه داشتن چیزی
nose around [about] <idiom> چیزی را سری نگه داشتن کاوش کردن
bank on <idiom> U اطمینان داشتن ،روی چیزی حساب کردن
to have a maximum limit [of something] U [به] حداکثر [چیزی یا مقداری] اعتبار داشتن [اقتصاد]
pick and choose U در سوا کردن چیزی دقت ووسواس زیاد داشتن
laniard U طناب کوتاهی که برای نگاه داشتن چیزی بکار میرود
to strain at anything U در زیر فشارچیزی تقلاکردن زیاد در چیزی باریک شدن یاوسواس داشتن
planch U صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
free air anomaly U اختلاف نیروی جاذبه زمین اختلاف جاذبه ازاد
reckon U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckoned U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
reckons U حساب پس دادن روی چیزی حساب کردن محسوب داشتن
difference in northing U اختلاف عرض جغرافیایی اختلاف عرض
money to burn <idiom> U بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
to keep up U از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down U زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
meanest U مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred U بیم داشتن از ترس داشتن از
proffering U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered U تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffer U تقدیم داشتن عرضه داشتن
reside U اقامت داشتن مسکن داشتن
to have by heart U ازحفظ داشتن درسینه داشتن
hopes U انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping U انتظار داشتن ارزو داشتن
resides U اقامت داشتن مسکن داشتن
hoped U انتظار داشتن ارزو داشتن
hope U انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner U مقصود داشتن هدف داشتن
cost U قیمت داشتن ارزش داشتن
abhors U بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring U بیم داشتن از ترس داشتن از
resided U اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers U تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean U مقصود داشتن هدف داشتن
disputing U اختلاف
settlement of disputes U حل اختلاف
disputes U اختلاف
differences U اختلاف
schismatism U اختلاف
difference U اختلاف
dispute U اختلاف
disputed U اختلاف
stour U اختلاف
variance U اختلاف
disagreement U اختلاف
disagreements U اختلاف
defferential U اختلاف
compromis U حل اختلاف
variation U اختلاف
discrepancy U اختلاف
schism U اختلاف
schisms U اختلاف
divarication U اختلاف
disparities U اختلاف
disparity U اختلاف
discord U اختلاف
variations U اختلاف
quarreled U اختلاف
divided <adj.> U در اختلاف
diversions U اختلاف
quarrels U اختلاف
quarreling U اختلاف
quarrel U اختلاف
quarrelling U اختلاف
quarrelled U اختلاف
versatility U اختلاف
diversion U اختلاف
misalignment U اختلاف
mean square deviation U اختلاف
to watch something U مراقب [چیزی] بودن [توجه کردن به چیزی] [چیزی را ملاحظه کردن]
deviation U اختلاف سمت
diversity of opinions U اختلاف ارا
dissidence U اختلاف رای
crosses U اختلاف مرافعه
diversity of citizenship U اختلاف تابعیت
cross U اختلاف مرافعه
crosser U اختلاف مرافعه
deviations U اختلاف سمت
frictions U مالش اختلاف
divarication U اختلاف عقیده
parallax U اختلاف منظر
class distinctions U اختلاف طبقاتی
difference of potential U اختلاف پتانسیل
magnetic variation U اختلاف مغناطیسی
deflection correction U اختلاف انحراف
difference in easting U اختلاف طول
angular displacement U اختلاف زاویهای
difference of opinions U اختلاف نظر
divisions U اختلاف تفرقه
division U اختلاف تفرقه
disagreements U اختلاف ناسازگاری
parallactic U اختلاف منظری
disagreement U اختلاف ناسازگاری
divergence of opinions U اختلاف نظر
dissension U اختلاف عقیده
reconcilement U رفع اختلاف
shading U اختلاف جزئی
disputing U اختلاف نظر
judicial settlement U حل اختلاف قضایی
friction U مالش اختلاف
disputed U اختلاف نظر
settlement of a dispute U رفع اختلاف
vertical interval U اختلاف ارتفاع
variegation U اختلاف رنگ
dispute U اختلاف نظر
phase displacement U اختلاف فاز
difference U اختلاف دو چیز
scissor U پراکندگی اختلاف
product differentiation U اختلاف محصول
inventory discrepancy U اختلاف دفتردارایی
potential difference U اختلاف پتانسیل
inventory discrepancy U اختلاف موجودی
disputes U اختلاف نظر
phase difference U اختلاف فاز
differences U اختلاف دو چیز
phase shift U اختلاف فاز
wage differentials U اختلاف در دستمزد
frequency drift U اختلاف فرکانس
hetermorphism U اختلاف شکل
heteromorphism U اختلاف شکل
crossest U اختلاف مرافعه
dissension U اختلاف شقاق
parallax distortion U اختلاف منظر
parallaxe U اختلاف منظر
efficiency variance U اختلاف بازدهی
They have had their differences for a long time . U مدنتهااست با هم اختلاف دارند
contested area U منطقه موضوع اختلاف
contact potential difference U اختلاف پتانسیل مجاورتی
constant potential U اختلاف پتانسیل ثابت
schismatism U اختلاف وتفرقه درکلیسا
threshold voltage U اختلاف سطح استانهای
trade gap U اختلاف داد و ستد
A fundamental (slight) difference. U اختلاف اساسی ( جزئی )
shade of meaning U اختلاف جزئی در معنی
parallax U اختلاف منظر انطباق
phase difference U اختلاف مراحل عملیات
disgreement U عدم موافقت اختلاف
sea slike U اختلاف رنگ سطح اب
difference in easting U اختلاف طول جغرافیایی
thermal resolution U حداقل اختلاف حرارت
to instigate disturbances U تحریک اختلاف کردن
ionization potential U اختلاف پتانسیل یونش
magnetic potential difference U اختلاف پتانسیل مغناطیسی
differences of opinion U اختلاف عقیده [نظر]
split the difference <idiom> U واریز اختلاف پول
angle of parallax U زاویه اختلاف دید
inequalities U عدم تساوی اختلاف
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com