English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
neontology U بر رسی در جانورانی که درروی زمین مانده اند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
chute U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes U سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
ground readiness U اماده باش در روی زمین اماده بودن هواپیماها درروی باند اماده باش زمینی
planker U گیاهان و جانورانی که دستخوش جنبش اب دریاهستند
diurnal U مربوط به روز جانورانی که درروزفعالیت دارند
syren U یکی از جانورانی که نصف زن ونصف دیگرپرنده بوده است
homo U جانورانی که انسان وانواع میمون ها نیز جزو ان بشمارمیروند
atop U درروی
normal exit U درروی عادی
idle balance U مانده راکد مانده غیرفعال
hards U پس مانده کتان یاشاهدانه پس مانده
caption U گواهی مندرج درروی سند
captions U گواهی مندرج درروی سند
prunt U الت بته چسبانی درروی گلدان
oblique projection U نمایش اجسامی درروی صفحه بوسیله تصویرمایل
geodesic U کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
keyholing U رقص و جست و خیز گلوله درروی مسیر عدم ثبات مسیرگلوله
retort residue U ته مانده یا پس مانده قرع
rinsing U پس مانده ابکشی پس مانده
residue check U بررسی تشخیص خطا که در آن داده دریافتی با یک مجموعه اعداد تقسیم میشود و باقی مانده بررسی میشود با باقی مانده مورد نظر
wet storage U بارگیری روی عرشه کشتی درروی دریا بارگیری دریایی
on board spares U قطعات تعمیراتی موجود درروی یک ناو قطعات موجوددر انبار
charging point U محل هواگیری و گازگیری درروی هواپیما محل شارژ یاپر کردن گاز
endermic U انجه که درروی پوست یا دربین پوست عمل میکند
radar correlation U درک وابستگی اطلاعات یاهدفهای موجود درروی صفحه رادار با اطلاعات وهدفهای مورد نظر
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
carrier air group U دو یا چند گردان هوایی که درروی یک ناو مستقر باشند گروه هوایی ناو هواپیمابر
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
leavings U ته مانده
forwearied U مانده
wearied U مانده
heel U پس مانده
loose end U ته مانده
loose ends U ته مانده
wearies U مانده
balances U مانده
balance U مانده
residual U ته مانده
weary U مانده
residual U مانده
refuse U پس مانده
leavings U پس مانده
fag ends U ته مانده
fag end U ته مانده
riffraff U ته مانده
residve U پس مانده
tailing U پس مانده
forworn U مانده
offscourings U پس مانده
scraps U ته مانده
scrapping U ته مانده
refused U پس مانده
refuses U پس مانده
refusing U پس مانده
heels U پس مانده
outworn U مانده
scrap U ته مانده
draff U پس مانده
dreg U پس مانده
scrapped U ته مانده
fordone U مانده
scum U پس مانده
residue U ته مانده
recrement U پس مانده
remainder U مانده
residues U ته مانده
knub U پس مانده
deposits U پس مانده
heel tap U ته مانده
remanence U مانده
deposit U پس مانده
orts U پس مانده
residues U مانده
residues U پس مانده
tailling U پس مانده
oversize materials rejects U مانده
played out U مانده
recrementitious U پس مانده
leftovers U پس مانده
silt U ته مانده
residue U پس مانده
dross U پس مانده
residue U مانده
leftover U پس مانده
wearying U مانده
remanent U پس مانده
picking U پس مانده
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
lagging U عقب مانده
retarded U عقب مانده
debris U باقی مانده
idle balance U مانده بیکار
frustrated U عقیم مانده
ort U پس مانده غذا
scantling U باقی مانده
behind U عقب مانده
residual magnetic induction U مغناطیس مانده
behinds U عقب مانده
virginal U باکره مانده
underdeveloped U عقب مانده
greaves U پس مانده پیه
surpluses U باقی مانده
left over U باقی مانده
stay behind U عقب مانده
balance U مانده برابرکردن
autistic U در خود مانده
ladle skull U ته مانده پاتیل
to knock up U مانده شدن
debris U مانده طبیعی
job lot U ته مانده انبار
ace U ذرهای مانده
aces U ذرهای مانده
surplus U باقی مانده
the work was paralysed U کارناقص مانده
harmonic content U مانده هارمونیک
excrement U پس مانده فضله
gleanings U ته مانده درو
balances U مانده برابرکردن
dregs U باقی مانده
job lots U ته مانده انبار
included U تو گذاشته تو مانده
antepenultimate U دو تا به اخر مانده
cash balance U مانده نقدی
reflex reserve U پس مانده بازتاب
leftovers U پس مانده غذا
leftover U پس مانده غذا
coke breeze U پس مانده ذغال کک
relative harmonic content U مانده نسبی
breeze U پس مانده ذغال
remanence U مغناطیس مانده
adverse balance U مانده منفی
residual bitumen U قیر ته مانده
active balance U مانده مثبت
active balance U مانده فعال
balance of account U مانده حساب
credit balance U مانده بستانکار
residual current U جریان مانده
residues U پس مانده تقطیر
breezing U پس مانده ذغال
breezes U پس مانده ذغال
backward U عقب مانده
residue U پس مانده تقطیر
culls U مانده [اجناس]
rejects U مانده [اجناس]
poor countries U عقب مانده
positive balance U مانده مثبت
negative balance U مانده منفی
remainder U باقی مانده
pitch U ته مانده تقطیر
pitches U ته مانده تقطیر
breezed U پس مانده ذغال
available balance U مانده موجود
residual deviation U انحراف مانده
extant U باقی مانده
debt balance U مانده بدهکار
residuum U پس مانده تقطیر
remnant U باقی مانده
Two more days to go before (until). . . U دوروز مانده تا ...
residual magnetism U مغناطیس مانده
residual schizophrenia U اسکیزوفرنی مانده
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com