English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
To swim against the current. U بر خلاف جریان آب شنا کردن
to buck the trend <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to strive against the stream <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
to swim against the tide <idiom> U بر خلاف جریان آب شنا کردن [اصطلاح مجازی]
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
vortex ring state U حالت کاری رتور اصلی رتورکرافت که در ان جهت جریان رتور در خلاف جریان نسبی قائم خارج دیسک رتور وتراست رتور میباشد
inverts U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
invert U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
inverting U جریان دائم را به جریان متناوب تبدیل کردن برگرداندن
commit a minor offence U خلاف کردن
marking current U جریان نشان دهنده مسیرعبور جریان الکتریسیته جریان مشخص کننده مدار
to rise up against someone [something] U شورش کردن بر خلاف
to offend against any one U به کسی خلاف کردن
overpersuade U کسی را بر خلاف میلش به کردن کاری وادار کردن
crossest U خلاف میل کسی رفتار کردن
cross U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosses U خلاف میل کسی رفتار کردن
crosser U خلاف میل کسی رفتار کردن
leakage current U جریان خطا جریان خزنده جریان پراکندگی
flowed U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
flows U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
all mains receiver U گیرنده جریان دائم و جریان متناوب رادیوی برق و باطری
flow U سرعت حرکت و جریان اب عبور و جریان خودروها یاسایر وسایل
push pull U وابسته بدولوله الکترونی که جریان برق در انها دردوجهت متضاد جریان یابد
room circuit U جریان الکتریکی که دردستگاههای رمزکردن وکشف مورد استفاده میباشد جریان دستگاه رمز
current U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
currents U جریان الکتریکی با مقدار ثابت که در یک جهت جریان دارد
amps U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere U واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
heterodyne U ترکیب دو جریان متناوب برای تولید جریانی با فرکانسی برابر مجموع یا تفاضل فرکانس دو جریان مزبور
genemotor U مبدل جریان دائم به جریان دوار دیناموتور
constrictor U گرفتگی در یک لوله یا جریان سیال که دارای سوراخ کوچکی میباشد و جریان معینی را در ازای هر واحداختلاف فشاراز خود عبورمیدهد
induction current U جریان القاء شده جریان تحریک
constant current U جریان مستقیم جریان ثابت باطری
counter current U جریان مخالف دریایی جریان متضاد اب
misdoing U خلاف
offence U خلاف
trespassing U خلاف
offenses U خلاف
misdeed U خلاف
misdemeanor U خلاف
misdeeds U خلاف
trespassed U خلاف
trespass U خلاف
perverse U خلاف بد
contrary to U بر خلاف
delict U خلاف
minor offence U خلاف
offense,etc U خلاف
trespasses U خلاف
misconduct U خلاف
petty offence U خلاف
switches U جریان را عوض کردن
switch U جریان را عوض کردن
switched U جریان را عوض کردن
flow U جریان جاری کردن
flowed U جریان جاری کردن
flows U جریان جاری کردن
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
reynold's number U این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
three phase current U جریان سه فاز جریان دوار
current compensation U کمپنزاسیون جریان تعدیل جریان
parasitic current U جریان نشتی جریان خارجی
current flow U سیلان جریان فلوی جریان
contra flow U خلاف جهت
reversed U خلاف جهت
reverses U خلاف جهت
reversing U خلاف جهت
illogic U خلاف منطق
opposit U در خلاف جهت
contradiction U خلاف گویی
police court U دادگاه خلاف
anticlimactic U خلاف انتظاری
police court U محکمه خلاف
contradictions U خلاف گویی
immoral U خلاف اخلاق
immorally U بر خلاف اخلاق
reverse U خلاف جهت
offender U خلاف کار
unconventional U خلاف عرف
trumped up U خلاف واقع
irregular U خلاف قاعده
court of minor offence U محکمه خلاف
court of petty offences U محکمه خلاف
trumped-up U خلاف واقع
anomalies U خلاف قاعده
contrary to nature U بر خلاف طبیعت
anomaly U خلاف قاعده
unlawful U خلاف شرع
inadvisability U خلاف مصلحت
offenders U خلاف کار
untrue U خلاف واقع
unconscionable U خلاف وجدان
contrary U مقابل خلاف
anomalous U خلاف قاعده
fouler U خلاف طوفانی
missatement U خلاف گویی
misconduct U خلاف کاری
fouled U خلاف طوفانی
foul U خلاف طوفانی
misprision U خلاف کاری
guilty of a minor offence U خلاف کار
untruthful U خلاف حقیقت
foulest U خلاف طوفانی
abnonmally U بر خلاف قاعده
impolicy U خلاف مصلحت
malversation U اختلاس خلاف
fouls U خلاف طوفانی
grid current limiting U محدود کردن جریان شبکه
reflow U فروکش کردن جریان مجدد
flumming U تنگ کردن مقطع جریان اب
offends U مرتکب خلاف شدن
inequity U خلاف موازین انصاف
malfeasance U کار خلاف قانون
unscientific U خلاف موازین علمی
irregular act U عمل خلاف رویه
offended U مرتکب خلاف شدن
heterotaxy U ترتیب خلاف قاعده
heterotaxis U ترتیب خلاف قاعده
hackers U شخص خلاف کار
offend U مرتکب خلاف شدن
untruth U خلاف حقیقت کذب
inequities U خلاف موازین انصاف
illegality U کار خلاف قانون
counterclockwise U در خلاف عقربههای ساعت
hacker U شخص خلاف کار
unnaturally U بر خلاف اصول طبیعت
unnatural U بر خلاف اصول طبیعت
unreason U عمل خلاف عقل
upwind U خلاف جهت باد
inequitable U خلاف موازین انصاف
untruths U خلاف حقیقت کذب
counterclockwise U در خلاف جهت ساعت
electrolyze U تجزیه کردن بوسیله جریان برق
damper U الت میزان کردن جریان هوا
This is against our agreement. [This is contrary to our agreement] U این بر خلاف قرارداد ما است.
condition contrary to the requirment of U شرط خلاف مقتضای عهد
counterclockwise rotation U حرکت در خلاف عقربههای ساعت
condition contrary to the requirment U شرط خلاف مقتضای عهد
condition contrary to the requirement U شرط خلاف مقتضای عقد
malfeasance U شرارت کار خلاف قانون
retrograde U دوران در خلاف جهت معمول
gresham's law U پول بد پول خوب را از جریان خارج میکند از دو نوع پول با ارزش قانونی یکسان انکه پشتوانه اش طلاست در جریان می ماند
throttling U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttles U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttle U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
throttled U جلو را گرفتن جریان بنزین را کنترل کردن
processes U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
process U جریان دعوی از مجرای قانون تعقیب کردن
unstart U انفجاری جریان صحیح هوا داخل ورودی مافوق صوت موتورمکنده هوا که بطور بارزی باپیدایش ناگهانی موجهای ضربهای و معکوس شدن انی جریان همراه است
circuitry U شدت جریان برق اجزاء ترکیب کننده جریان برق
idle current meter U دستگاه اندازه گیری جریان کور امپرمتر جریان کور
unconstitutional U بر خلاف قانون اساسی برخلاف مشروطیت
impoliticly U از روی خلاف مصلحت بطور غیرمقتضی
unmilitary U بر خلاف مقررات ارتش غیرنظامی اخلاقا و عادتاغیرنظامی
Unless otherwise stated . U مگر اینکه خلاف ( عکس ) آن اظهار گردد
corpus delicti U عنصر مادی جرم وعمل خلاف قانون
weather helm U تنظیم سکان برای خنثی کردن اثر جریان هوا
deflector U صفحه تیغه یا وسیله دیگری برای منحرف کردن یک جریان یا حرکت
fanned U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fanning U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fan U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fans U 1-مکانیزم جریان دادن هوا برای خنک کردن . 2-گستردهای ازوسایل و داده ها
fet U وسیله الکترونیکی که به عنوان کنترل جریان متغییر بکار می رود : یک سیگنال خارجی مقاومت وسیله و جریان جاری را تغییر میدهد به وسیله تغییر پهنای کانال هدایت
arrested U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrests U جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
shields U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
adverse yaw U شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
shield U , بر خلاف کابل STP , جفت سیم ها وارد لایه دیگری نمیشوند
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
plenum chamber U محفظه اب بندی شده درتوربینهای گاز که سبب ملایم کردن و گرفتن نوسانات جریان هوا میگردد
d.c. machine U ماشین جریان مستقیم ماشین جریان دائم
d.c. transformer U ترانسفورماتور جریان دائم مبدل جریان دائم
alternator U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
alternators U ماشین جریان متناوب ژنراتور جریان متناوب
electromagnetism U پدیده ایجاد قوه اهن ربایی بوسیله جریان الکتریسته وهمچنین تاثیر قوه اهن ربایی بر جریان برق
prior possession U تصرف به عنوان مالکیت دلیل مالکیت است مگر انکه خلاف ان ثابت شود
isotach U خطوط میزان منحنی سرعت جریان اب خطوط جریان هم سرعت
heavy current engineering U مهندسی جریان قوی مهندسی قدرت تکنولوژی جریان قوی
neo keynesians U اقتصاددانان جدید کینزی گروهی که نظریات اقتصادی انها بر خلاف نظریات طرفداران مکتب پولی است
backward U در جهت عقب یا در خلاف جهت
backwards U در جهت عقب یا در خلاف جهت
due bill U در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
reaganomics U اقتصادطرفدار عرضه است که اساس ان بر خلاف اقتصاد کینزی برروی مدیریت عرضه قراردارد . در این اقتصاد کاهش مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی که باعث افزایش تولید و عرضه خواهد شد معرفی میشود
flushes U جریان
rede U جریان
tide U جریان
flushing U جریان
fluor U جریان
flows U جریان
conduct U جریان
flush U جریان
flow line U خط جریان
flow limit U حد جریان
conducted U جریان
coursed U جریان
actions U جریان
action U جریان
courses U جریان
course U جریان
line of flow U خط جریان
currents U جریان
rheostome U جریان بر
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com