Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
backswept
U
برگشته بطور مایل واریب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
obliquely
U
بطور مایل
aslant
U
بطور مایل
awry
U
بطور مایل
raker
U
تیری که پشت دیوار بطور مایل می بندند تادیوار سقوط نکند
renegades
U
از دین برگشته برگشته
renegade
U
از دین برگشته برگشته
turn down
U
برگشته
reflexed
U
برگشته
retrousse
U
برگشته
inflexed
U
برگشته
retroflected
U
برگشته
inverse
U
برگشته
revolute
U
لب برگشته
recurvate
U
برگشته
retorted
U
برگشته
runagate
U
از دین برگشته
foxed
U
رنگ برگشته
turn down
U
یقه برگشته
recurvate
U
برگشته کردن
intoed
U
پنجه برگشته
recurve
U
برگشته کردن
resupine
U
بعقب برگشته
retroverted
U
بعقب برگشته
apostates
U
از دین برگشته
revers
U
لبه برگشته
extrorse
U
بیرون برگشته
apostate
U
از دین برگشته
chukka
U
پوتین نوک برگشته
pigeon toed
U
دارای پنجه برگشته
involuted
U
بحال نخست برگشته
calkin
U
نوک برگشته نعل
unlucky
U
بخت برگشته بدیمن
hook bill
U
منقار نوک برگشته
the tide has turned
U
ورق برگشته است
scimitar
U
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
billhook
U
نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
the inquisition
U
دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
irretrievably
U
بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
nauseously
U
بطور تهوع اور یا بد مزه بطور نفرت انگیز
inconsiderably
U
بطور غیر قابل ملاحظه بطور جزئی یا خرد
horridly
U
بطور سهمناک یا نفرت انگیز بطور زننده
indisputable
U
بطور غیر قابل بحث بطور مسلم
lusciously
U
بطور خوش مزه یا لذیذ بطور زننده
immortally
U
بطور فنا ناپذیر بطور باقی
poorly
U
بطور ناچیز بطور غیر کافی
indeterminately
U
بطور نامعین یا غیرمحدود بطور غیرمقطوع
grossly
U
بطور درشت یا برجسته بطور غیرخالص
ringent
U
دارای دهن باز دارای لبان برگشته
indecorously
U
بطور ناشایسته بطور نازیبا
incisively
U
بطور نافذ بطور زننده
abusively
U
بطور ناصحیح بطور دشنام
martially
U
بطور جنگی بطور نظامی
latently
U
بطور ناپیدا بطور پوشیده
genuinely
U
بطور اصل بطور بی ریا
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
slanting
U
مایل
inclined
U
مایل
inclinable
U
مایل
rath
U
مایل
skews
U
مایل
rathe
U
مایل
propense
U
مایل
bevel
U
مایل
nothing loath
U
مایل
skew
U
مایل
skewing
U
مایل
oblique
U
مایل
oblique
U
مایل کج
gauche
U
مایل
slantingly
U
کج یا مایل
studious to do a thing
U
مایل
studious of doing a thing
U
مایل
declivous
U
مایل
bevel
U
پخ مایل
sideling
U
مایل
miles
U
مایل
sidling
U
مایل
lickerish
U
مایل
mile
U
مایل
loxodrome
U
خط مایل
bevelled
U
مایل
sloping
U
مایل
agreeable
U
مایل
italic
U
مایل
willing
U
مایل
pitching
U
مایل
f. of books
U
مایل به کت اب
willful
U
مایل
desirous
U
مایل
interested
U
مایل
caramel
U
مایل به قرمز
bitterish
U
مایل به تلخی
greeny
U
مایل بسبز
inclined face of dam
U
نمای مایل سد
inclined drilling
U
حفاری مایل
oblique system
U
سیستم مایل
chamfer
U
مایل شدن
wilful
U
مشتاق مایل
viridescent
U
مایل به سبز
incline plane
U
سطح مایل
gaff
U
میله مایل
inclined compression
U
فشار مایل
the mast has raked
U
مایل کردن
the mast has raked
U
مایل شدن
caramels
U
مایل به قرمز
like
U
مایل بودن
liked
U
مایل بودن
solicitous
U
مایل نگران
nautical miles
U
مایل دریایی
solicitously
U
مایل نگران
he is f. her
U
مایل اوست
comatant
U
مایل بجنگ
he was found of her
U
مایل او بود
cant
U
سطح مایل
greyish
U
مایل به خاکستری
fond
U
مایل مشتاق
oppositive
U
مایل به ضدیت
nautical mile
U
مایل دریایی
to incline to green
U
یا مایل بودن
likes
U
مایل بودن
blueish
U
مایل به ابی
bluish
U
مایل به ابی
he has a good mind
U
مایل است
three point perspective
U
پرسپکتیو مایل
fondest
U
مایل مشتاق
fonder
U
مایل مشتاق
centripetal
U
مایل به مرکز
statute mile
U
مایل رسمی
purply
U
مایل به ارغوانی
flavescent
U
مایل بزردی
solicitous to go
U
مایل به رفتن
recessive
U
مایل ببازگشت
lief
U
مطلوب مایل
mile ohm
U
مایل- اهم
xanthic
U
مایل به زردی
side flow weir
U
سر ریز مایل
sourish
U
مایل به ترشی
aslant
U
حرکت مایل
slant range
U
برد مایل
reddish
U
مایل بقرمز
whitey
U
مایل به سفید
purplish
U
مایل به ارغوانی
oblique projection
U
تصویر مایل
oblique section
U
مقطع مایل
geographical mile
U
مایل جغرافیایی
oblique perspective
U
پرسپکتیو مایل
whity
U
مایل به سفید
oblique rotation
U
چرخش مایل
oblique lattice
U
شبکه مایل
albescent
U
مایل به سفیدی
yellowish
U
مایل بزردی
suntans
U
قهوه مایل بسرخ
inclined shear plane
U
سطح برش مایل
he was not inclined to go
U
مایل برفتن نبود
bays
U
سرخ مایل به قرمز
to be prepared to go
U
مایل به رفتن بودن
pea green
U
زرد مایل بسبز
baying
U
سرخ مایل به قرمز
bayed
U
سرخ مایل به قرمز
suntan
U
قهوه مایل بسرخ
swart
U
سبزه مایل به سیاه
incilnable to do something
U
مایل کردن بکاری
roll piercing process
U
روش نورد مایل
tattletale gray
U
سفید مایل بخاکستری
he was found of her
U
باو مایل بود
isabel
U
زرد مایل به خاکستری
isabella
U
زرد مایل به خاکستری
hoary
U
سفید مایل به خاکستری
rubicund
U
رنگ مایل به قرمز
inclined barrel arch
U
طاق ضربی مایل
inclined barrel arch
U
طاق گهوارهای مایل
purple red
U
قرمز مایل به ارغوانی
inclined coil meter
U
سنجه با پیچک مایل
bay
U
سرخ مایل به قرمز
reddish
U
مایل بسرخی زننده
umber
قهوه ای مایل به زرد
i am unwilling to go
U
مایل نیستم بروم
scarlet
U
قرمز مایل به زرد
oblique shock wave
U
موج ضربهای مایل
oblimax rotation
U
چرخش مایل بیشینه
oblimin rotation
U
چرخش مایل کمینه
low oblique
U
عکس مایل پایین
cuesta
U
جلگه مایل یااریب
pinkish
U
مایل به رنگ صورتی
loxodromics
U
کشتی رانی در خط مایل
mph
U
مخفف مایل در ساعت
green with a blue tint
U
سبز مایل به ابی
blackish
U
مایل به سیاه تیره
sloping barrel vault
U
طاق ضربی مایل
buffyy
U
مایل به رنگ نخودی
homosexual
U
مایل به جنس خود
grege
U
اردهای مایل به خاکستری
homosexuals
U
مایل به جنس خود
brownish
U
مایل به قهوهای یاخرمایی
they canŠif they so wishŠ.....
U
اگر مایل باشندمیتوانند...........
canescent
U
سفید مایل به تار
he is not willing to go
U
مایل برفتن نیست
griseous
U
خاکستری مایل به ابی
auburn
U
قهوهای مایل به قرمز
he is indisposed to go
U
مایل نیست برود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com