English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 165 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
back to your seats U برگردید بجای خود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
as you were U به حالت قبلی برگردید
You have to go back to ... شما باید به طرف ... برگردید.
spot bowler U بازیگری که بجای نشانه گیری به میلههای بولینگ بجای معینی روی مسیرهدفگیری میکند
brunches U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
brunch U غذایی که هم بجای ناشتا و هم بجای ناهارصرف شود
in payment of U بجای
in lieu of U بجای
in return for U بجای
in the room of U بجای
instead of U بجای
per pro U بجای
in exchange for U بجای
lieu U بجای
vice U بجای
in his stead U بجای او
vises U بجای
Instead of you U بجای تو
vices U بجای
vice- U بجای
elsewhere U بجای دیگر
quid pro quo U بجای عوض
to pass for U قلمدادشدن بجای
quid pro quos U بجای عوض
for U بجای از طرف
instead of <conj.> U بجای [بعوض]
he succeeded his father U بجای پدرنشست
in somebody's place U بجای کسی
stead U بجای بعوض
instead of celebrating U بجای جشن
instead U بجای اینکه
in place of U بجای درعوض
instead of the other way around U بجای برعکس این
take your mirks U فرمان بجای خود
on your marks U فرمان بجای خود
impersonify U بجای شخص گرفتن
hardwired connection U می بجای ورودی و سوکت
O.K. U اصط لاحی که بجای
were i in his skin U اگر بجای او بودم
instead of vice versa U بجای برعکس این
instead of the reverse U بجای وارونه این
he could p for an englishman U بجای یک نفرانگلیسی قلمداد میشود
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
push pass U پاس با فشارچوب بجای ضربه
ghost-writers U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
to pass for U پذیرفته یا شناخته شدن بجای
I wI'll sign for him . U من بجای اوامضاء خواهم کرد
ghost-writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
ghost writer U کسیکه بجای دیگران چیزمینویسد
If I were in your place. . . U اگر بجای شما بودم …
foist U چیزی را بجای دیگری جا زدن
instead of doing U بجای اینکه انجام بدهند
instead of working U بجای اینکه او کار بکند
eat the ball U اسیر شدن با توپ بجای پرتاب
things have come to a pretty pass U کار بجای باریک رسیده است
to touch ground U بجای ثابت یابموضوع اصلی رسیدن
recuperation U عمل برگرداندن لوله بجای خود
to take the fall for somebody U مسئولیت خطایی را بجای کسی پذیرفتن
i wish you would go U بجای ماضی استمراری در موردتمنی یا ارزو
conscription of weath U گرفتن پول و مال بجای سرباز
wick U چیزی که بجای فتیله بکار رود
wicks U چیزی که بجای فتیله بکار رود
rational dress U نیم شلواری که زن بجای دامن بپوشد
ampersand U کاراکتر & است که بجای and بکار می رود
Ferdowsi left a good name behind. U نام نیکی از فردوسی بجای مانده
enallage U بکاربردن صیغهای بجای صیغه دیگر
to make one's mark U مشهور شدن نشان بجای امضا گذاشتن
ventriloquistic U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
succedaneum U دوایی که بجای دوای دیگر تجویز شود
ventriloquist U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
put the ball on the floor U به زمین انداختن توپ کریکت بجای بل گرفتن
whipping boy U بچه تازیانه خور بجای شاهزاده در مدرسه
pinspotter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
pinsetter U وسیله گذاشتن میلههای بولینگ بجای خود
He left a great name behid him . U نام خوبی از خود بجای گذاشت ( پس از مرگ )
overstand U بیش از حد ماندن قایق در یک مسیر بجای چرخاندن
persepolis U شهر باستانی که بعداشهر استخر بجای ان ساخته شد
cheat U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
cheated U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
ant U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
ventriloquists U کسیکه بجای عروسک یاجانوری تکلم کند
commodity money U پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
ants U : پیشوندیست بمعنی >ضد< و >مخالف < و>درعوض < و >بجای < وغیره
oafs U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
cheats U تکمیل چرخش روی زمین بجای هوا
oaf U بچهای که پریان بجای بچه حقیقی بگذارند
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که بجای پی ساختمان قرارمیدهند
ricksha U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
scratch pads U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
ack U علامتی در ارتباطات و بی سیم و تلفن که بجای حرف A بکارمیرود
scratch pad U یک حافظه کوچک و سریع که بجای ثبات ها بکار می رود
order arms U فرمان بجای خود در حال مسلح بودن با تفنگ
rickshaws U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
mutual terms U شرایطی که بموجب ان دو تن بجای اینکه پول بدهند کارمیکند
rickshaw U کالسکه چینی که بجای اسب انسان انرا میبرد
hydroplaned U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
light U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
the piping time U زمان صلح که بجای موزیک جنگی نی وسازهای دیگرمی نوازند
hydroplane U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
lighted U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
hendiadys U عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
lightest U هریک از چراغهای رنگین که در مسابقه بجای پرچم بکارمی رود
spot pass U پاسی که بجای فرستادن به بازیگر به نقطه معینی فرستاده میشود
interior label U بجای اینکه برچسب خارجی یا فیزیکی روی محفظه باشد
mince pie U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
kinnikinnic U برگ وپوست برخی گیاهان که هندیهای امریکایی بجای تنباکوبکارمیبرند
anti U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد< و>مخالف < و >درعوض < و>بجای < و غیره مثل :NTIchrist A
manrope U طناب کنار نردبان که بجای نرده یا دستگیره بکار میرود
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
hydroplaning U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
Molotov cocktail U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
Molotov cocktails U بطری محتوی مواد منفجره که بجای نارنجک بکار میرود
wampun U خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
anth U :پیشوندهاییست بمعنی >ضد<و >مخالف < و >درعوض <و>بجای < و غیره مثل :ANTIchrist
mince pies U نوعی دسرغذا که بجای میوه دران گوشت قرار دارد
hydroplanes U نوعی قایق موتوری برای حرکت روی اب بجای شکافتن اب
netball U بازی شبیه به والیبال با گرفتن و انداختن توپ بجای ضربه زدن
rebounds U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounding U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebound U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
rebounded U دوباره بجای اول برگشتن حرکت ارتجاعی داشتن منعکس شدن
puncheon U ستونی کوتاه که بجای تحمل بار تیر در بین دو پایه بکارمیرود
jelutong U ماده رزینی درخت شاهدانه ک ه بجای صمغ ادامس بکار میرود
grillage U شبکهای از تیرهای سنگین که در جاهای سست بجای پی ساختمان قرار میدهند
kauri U کاج بلند زلاند جدیدکه صمغ ان برای روغن جلاو بجای کهربابکارمیرود
wampumpeag U صدف براق وزیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
wampum U صدف براق و زیبایی که سرخ پوستان امریکایی بجای پول مصرف میکردند
antimatter U جسمی که حاوی مادهء ضد خود نیز باشد مثل ضدالکترون بجای الکترون
Use this command to send the output to a file instead of to the screen. U برای فرستادن بازده به یک فایل بجای به صفحه نمایش این دستور را بکار ببرید.
hi U فریاد خوش امد مثل هالو وچطوری و همچنین بجای اهای بکار میرود
partial carry U فضای ذخیره سازی موقت تمام ارقام نقلی جمع کننده موازی بجای ارسال مستقیم
streamer U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
streamers U یک دسته نوار که بجای شروع و توقف در میان بلوکهای مجزای داده با سرعتی بالا ومستمر عمل میکند
plotted U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
low resolution graphics U توانایی نمایش بلاکهای گرافیکی با اندازه حروف یا تنظیم مجدد شکل ها روی صحفه بجای استفاده از پیکسهای جداگانه
plot U توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
post card U کارت غیررسمی که تمبر روی ان چسبانده بجای کارت پستال است
clackvalve U دریچه لولاداروسفت که چون بلند کنندباصدای بلند بجای خودمیافتد
personate U خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
subrogate U بجای دیگری تعهداتی بعهده گرفتن جانشین دیگری کردن
pilot method U عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
goofy foot U موج سواری که بجای پای چپ پای راست را روی تخته بجلو می گذارد
periphrastic conjugation U صرف افعال با استعمال غیرضروری فعلهای معین بجای ساده صرف کردن
squidding U استفاده از طعمه مصنوعی بجای طعمه طبیعی درماهیگیری
conceptual tool U وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
changeling U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
changelings U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اند میگذارند
goldbrick U جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
thrashing U وضعیتی دریک سیستم عملکرد چند برنامهای که کامپیوتر باید بجای اجرای برنامه ها وقت بیشتری را صرف صفحه بندی کند
virtual U تصویر کامل ذخیره شده در حافظه بجای اینکه بخشی از آن که نمایش داده شده است
euphemize U استعمال کلمهء نیکو بجای کلمهء زشت
elf child U بچهای که پریان بجای بچهای که دزدیده اندمیگذارند
graphics U شکل برنامه ریزی شده که روی صفحه غیرگرافیکی بجای حرف قابل نمایش است که در سیستمهای ویدیویی برای نمایش تصاویر ساده به کار می رود
ringing the changes U ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
ego loss programming U تنظیم کارهای برنامه نویسی بطوریکه اعتبار موفقیت یاگناه شکست باید بجای یک برنامه نویس میان چندبرنامه نویس تقسیم گردد
sclaff U ضربه چوب به زمین و سپس به گوی بجای ضربه مستقیم به گوی
well behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
well-behaved U که هیچ نوع فراخوانی سیستم غیر استاندارد انجام نمیدهد و فقط از فراخوانی ورودی /خروجی BIOS استفاده میکند بجای اینکه وسایل جانبی یا حافظه را مستقیماگ آدرس دهی کند
stepped lines U خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
wireless network U شبکه ایکه از کابل برای ارسال داده بین دو کامپیوتر استفاده نمیکند و بجای آن از سیگنال رادیویی برای ارسال سیگنال استفاده میکند
penning U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
penned U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pens U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
pen U نوعی کامپیوتر که از قلم بجای صفحه کلید برای ورودی استفاده میکند. کامپیوتر صفحه حساس دارد که با کمک نرم افزار تشخیص دست خط دستورات نوشته شده در صفحه با قلم تفسیر می شوند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com