Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
highest bidder
U
برنده مزایده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
selling race
U
مسابقه اسب دوانی که در ان اسب برنده بمعرض مزایده گذارده میشود
Other Matches
tender
U
مزایده
tendered
U
مزایده
tenderest
U
مزایده
tendering
U
مزایده
high bids
U
مزایده
high tender
U
مزایده
public sale
U
مزایده
auctioning
U
مزایده
auctioned
U
مزایده
bidding
U
مزایده
auction
U
مزایده
auctions
U
مزایده
high tender
U
به مزایده گذاشتن
auction sale
U
مزایده فروش
tendered
U
مناقصه مزایده
auctioneer
U
متصدی مزایده
auctioneers
U
متصدی مزایده
bid
U
مناقصه مزایده
appeal for tenders
U
درخواست مزایده
invitation to tender
U
دعوت به مزایده
bid
U
پیشنهاد مزایده
sell by auction
U
به مزایده فروختن
outcry
U
حراج مزایده
biddability
U
مزایده شدنی
tenderest
U
مناقصه مزایده
put up to auction
U
به مزایده گذاشتن
tender
U
مناقصه مزایده
tendering
U
مناقصه مزایده
bids
U
پیشنهاد مزایده
outcries
U
حراج مزایده
bids
U
مناقصه مزایده
bid
U
به مناقصه یا مزایده گذاشتن
bids
U
به مناقصه یا مزایده گذاشتن
licit
U
فروش ازطریق مزایده
bidding
U
پیشنهاد مزایده کردن
by tender
U
از طریق مزایده یا مناقصه
auction of rug
U
حراج و مزایده فرش
to invite tenders for something
U
چیزی را به مزایده گذاشتن
tendering
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tenderest
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tendered
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
tender
U
پیشنهاد در مزایده یا مناقصه
to advertise for bids
U
چیزی را به مزایده گذاشتن
tender bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
bid bond
U
ضمانتنامه شرکت در مناقصه یا مزایده
tenderer
U
پیشنهاد دهنده در مزایده یامناقصه
tenderer
U
شرکت کننده در مزایده یامناقصه
tender guarantee
U
ضمانت شرکت در مزایده یامناقصه
bid bond
U
ضمانت شرکت در مناقصه یا مزایده
call for tender
U
برای مزایده یا مناقصه فراخواندن
invite to tender
U
دعوت به مناقصه یا مزایده کردن
discoverers
U
پی برنده
cutters
U
برنده
winners
U
برنده
winner
U
برنده
portative
U
برنده
discoverer
U
پی برنده
trenchant
U
برنده
scissile
U
برنده
incisive
U
برنده
cutting
U
برنده
incisor tooth
U
برنده
incisory
U
برنده
winnings
U
برنده
winning
U
برنده
cutter
U
برنده
heuristic
U
پی برنده
vehicle
U
برنده
deferent
U
برنده
vehicles
U
برنده
foretooth
U
برنده
mutilator
U
برنده
conductive
U
برنده
high proof
U
برنده
outpoint
U
برنده با امتیاز
annihilator
U
از بین برنده
gestatorial
U
برنده پاپ
gonfalonier
U
برنده پرچم
achiever
U
از پیش برنده
impeller
U
پیش برنده
prizewinner
U
برنده جایزه
incisively
U
بطور برنده
prizer
U
برنده جایزه
medalist
U
برنده مدال
cutting head
U
نوک برنده
deferent
U
بیرون برنده
matrolinous
U
بارث برنده
dissolvent
U
حل کننده برنده
winning move
U
حرکت برنده
edge tool
U
الت برنده
edged tool
U
الت برنده
persi
U
برنده سر دیو
perseus
U
برنده سر دیو
lacerative
U
برنده یا درنده
impellor
U
پیش برنده
uptake
U
بالا برنده
wearing
U
تحلیل برنده
dark horses
U
برنده غیرمترقبه
dark horse
U
برنده غیرمترقبه
heiresses
U
ارث برنده زن
heiress
U
ارث برنده زن
shoo-in
<idiom>
U
برنده مطلق
decisions
U
برنده با امتیاز
decision
U
برنده با امتیاز
contenders
U
برنده احتمالی
contender
U
برنده احتمالی
medallists
U
برنده مدال
medallist
U
برنده مدال
medalists
U
برنده مدال
promoters
U
پیش برنده
promoter
U
پیش برنده
winning position
U
پوزیسیون برنده
users
U
بکار برنده
raider
U
یورش برنده
propelling
U
پیش برنده
resolutive
U
تحلیل برنده
propulsive
U
جلو برنده
winner
U
برنده بازی
user
U
بکار برنده
victors
U
برنده مسابقه
winners
U
برنده بازی
victor
U
برنده مسابقه
uplifter
U
بالا برنده
boosters
U
بالا برنده
utilizer
U
بکار برنده
booster
U
بالا برنده
promotor
U
پیش برنده
winner of a match
U
برنده مسابقه
raiders
U
یورش برنده
Nobel Prize winner
U
برنده جایزه نوبل
raise the hand
U
بالابردن دست برنده
myrmecophilous
U
بهره برنده ازمورچه
walk all over someone
<idiom>
U
براحتی برنده شدن
limivorous
U
فرو برنده گل ولای
carry the day
<idiom>
U
برنده یا موفق شدن
nonwinner
U
هرگز برنده نشده
won ending
U
اخر بازی برنده
winterer
U
بسر برنده زمستان
Nobel laureate
U
برنده جایزه نوبل
chung seung
U
برنده هوگوابی تکواندو
decisions
U
برنده کشتی با امتیاز
benefitical
U
منتفع فایده برنده
benefic
U
فایده برنده نیکوکار
bearing capacity
U
قدرت برنده باربرد
backsword
U
شمشیر یک لبهء برنده
jackpot
U
برنده تمام پولها
emasculative
U
برنده نیروی مردی
painstakingly
U
ساعی رنج برنده
painstaking
U
ساعی رنج برنده
liquidators
U
برچیننده از بین برنده
jackpots
U
برنده تمام پولها
liquidator
U
برچیننده از بین برنده
decision
U
برنده کشتی با امتیاز
emulous
U
رشک برنده طالب
emasculatory
U
برنده نیروی مردی
file cutter
U
قسمت برنده سوهان
cutler
U
فروشنده الات برنده
sharp tongued
U
بکار برنده سخنان زننده
hellward
U
سوی دوزخ بر بدوزخ برنده
to ease to a victory
U
به سادگی برنده شدن
[ورزش]
gulfs
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
To win on points.
U
با امتیاز برنده شدن ( در مسابقات )
maiden
U
اسبی که هنوز برنده نشده
maidens
U
اسبی که هنوز برنده نشده
hoong seung
U
برنده هوگو قرمز تکواندو
gulf
U
هر چیز بلعنده وفرو برنده
scissors
U
چیز برنده قطع کننده
novillero
U
گاوبازی که هنوز برنده نشده
cutting angle
U
سطح برنده تیغه برش
to scramble a victory
U
بزحمت برنده
[پیروز]
شدن
hybrid propulation
U
نیروی پیش برنده مختلط
assimilator
U
تحلیل برنده همانند سازنده
dye-remover
U
از بین برنده رنگ
[سفید کننده]
waltz off with
<idiom>
U
فائق آمدن ،براحتی برنده شدن
runner up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runner-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
runners-up
U
دومین نفر یا تیم برنده مسابقه
procrustean
U
بوسیله اعمال زورکاری از پیش برنده
cupholder
U
برنده گلدان جایزه در مسابقه نهایی
blade
U
قسمت برنده لبههای تیغ دار
shoo in
U
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
open water
U
فاصله مشخص بین برنده ونزدیکترین رقیب
I have not played my trump ( winning ) card .
U
ورق برنده را هنوز رو نکره ام ( بازی نکردم )
defoliating agent
U
عامل از بین برنده برگ وسبزینه درختان
defoliants
U
مواد از بین برنده برگ وسبزینه درختان
The tongue is not steel , yet it cuts.
<proverb>
U
زبان اگر چه فولاد نیست اما برنده است .
maiden race
U
مسابقه بین اسبهایی که هرگز برنده نشده اند
photo finish
U
استفاده از عکس برای تعیین برنده مسابقه فشرده
ingestive
U
بشکم برنده وابسته به قورت و بلع دادن خوراک
bid
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bids
U
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
head
U
طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
free-for-alls
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
free-for-all
U
اسبیکه برنده جایزه شده وباید باسریعترین اسبهامسابقه بدهد
compound helicopter
U
هلی کوپتری که مجهز به سیستم جلو برنده کمکی است
saving
U
قرارداد بین سوارکاران مسابقه برای تقسیم جایزه برنده
winner's circle
U
محوطه نزدیک خط پایان درمسیر سوارکار و اسب برنده برای گرفتن جایزه
long shot
U
شانس کمی برای برنده شدن دارد نوعی شرط که احتمال بردن ان کم است
adjudicated
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
adjudicate
U
تشخیص برنده دریک بازی نیمه تمام باتوجه به بهترین حرکات ممکن طرفین توسط داور ذی صلاح
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com