Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (18 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
devise
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devised
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devises
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
devising
U
برنامه ریزی یا ساخت یک سیستم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
designs
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
design
U
برنامه ریزی یا رسم چیزی پیش از ساخت یا تولید
robotics
U
مط العه هوش مصنوعی , برنامه ریزی و سافت مربوط به ساخت رباتها
financial planning system
U
سیستم برنامه ریزی مالی
apt
U
یک سیستم برنامه نویسی که کاربردهای کنترل عددی برای کنترل برنامه ریزی شده اعمال ماشین استفاده میشود
planning comission
U
هیات برنامه ریزی کمیسیون برنامه ریزی
wordperfect
U
برنامه کاربردی کلمه پرداز معروف ساخت Word Perfeet Covp که روی محدوده وسیعی از سیستم عامل و سخت افزار اجرا میشود
simplex method
U
روش سیمپلکس در برنامه ریزی خطی روش سیستماتیک و منظم برای حل مسائل برنامه ریزی خطی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
ACD
U
سیستم تلفن خاص که میتواند تماسهای متعددی را مدیریت کند و آنها را طبق دستورات برنامه ریزی شده در پایگاه داده ها هدایت کند
Visual Basic
U
ابزار برنامه نویسی ساخت ماکروسافت که باعث ساخت برنامههای کاربردی ویندوز به آسانی میشود
businesses
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
scheduled wave
U
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
business
U
مجموعهای از برنامه ها که برای امور تجاری برنامه ریزی شده اند.
pl/m
U
زبان برنامه نویسی که برای برنامه ریزی کردن ریزکامپیوترها بکار می رود
c
U
زبان برنامه نویسی سطح بالا برای برنامه نویس ساخت یافته
job
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
jobs
U
دستورات کنترل کار یا برنامه کوتاه که پیش از اجرای برنامه باز میشود و سیستم را طبقه نیاز برنامه تنظیم میکند
dynamic data exchange
U
در ویندوز ماکروسافت و OS/2 روشی که در آن دو برنامه فعال می توانند دادههای خود را رد و بدل کنند یک برنامه از سیستم عامل می خواهد تا بین دو برنامه اتصال برقرار کند
os/
U
سیستم عامل چندکاره برای کامپیوترهای PC ساخت IBM و ماکروسافت که ساخت آن توسط IBM ادامه دارد تا تغییری در ویندوز ماکروسافت باشد
pascal
U
زبان برنامه نویسی ساخت یافته سطح بالا که برای میکروها و آموزش برنامه نویسی به کار می رود
preemptive multitasking
U
حالت چندکاره که سیستم عامل یک برنامه را برای مدت زمانی اجرا میکند و پس کنترل را به برنامه بعدی میدهد به طوری که برنامه بعدی وقت پردازنده را نخواهد گرفت
system planning
U
طرح ریزی سیستم
planning
<adj.>
برنامه ریزی
programming
U
برنامه ریزی
schematization
U
برنامه ریزی
management
U
برنامه ریزی
managements
U
برنامه ریزی
executives
U
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
supervisory
U
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتری که اجرای تعبیر برنامه ها را کنترل میکند
parameters
U
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
parameter
U
استفاده از برنامه برای بررسی پارامترها و تنظیم سیستم یا برنامه به درستی
executive
U
برنامه اصلی در سیستم کامپیوتر که اجرای سایر برنامه ها را کنترل میکند
intermittent error
U
خطایی که تصادفا در سیستم ارتباطی یا کامپیوتر رخ میدهد به علت خطای برنامه برنامه یا اختلال
helps
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
helped
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
help
U
تابعی در برنامه یا سیستم که حاوی اطلاعات مفید درباره برنامه استفاده شده است
adhoc planning
U
برنامه ریزی روزمره
agricultural planning
U
برنامه ریزی کشاورزی
population planning
U
برنامه ریزی جمعیت
family planning
U
برنامه ریزی خانواده
corporate planning
U
برنامه ریزی شرکت
product planning
U
برنامه ریزی محصولات
programs
U
برنامه ریزی کردن
production planning
U
برنامه ریزی تولید
programmed
U
برنامه ریزی شده
contract scheduling
U
برنامه ریزی قرارداد
ex ante
U
برنامه ریزی شده
planning system
U
نظام برنامه ریزی
planning principles
U
اصول برنامه ریزی
centeralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
dynamic programming
U
برنامه ریزی پویا
timing
U
برنامه ریزی زمانی
comprehensive planning
U
برنامه ریزی جامع
macroplanning
U
برنامه ریزی کلان
plan
U
برنامه ریزی کردن
national planning
U
برنامه ریزی ملی
develop
U
برنامه ریزی و تولید
develops
U
برنامه ریزی و تولید
economic planning
U
برنامه ریزی اقتصادی
educational planning
U
برنامه ریزی اموزشی
optimal planning
U
برنامه ریزی بهینه
planning model
U
الگوی برنامه ریزی
planning horizon
U
مدت برنامه ریزی
planning horizon
U
افق برنامه ریزی
consolidated planning
U
برنامه ریزی تلفیقی
linear programming
U
برنامه ریزی خطی
planning cycle
U
دوره برنامه ریزی
plans
U
برنامه ریزی کردن
personnel development
U
برنامه ریزی استخدامی
overall planning
U
برنامه ریزی کلی
optimal planning
U
برنامه ریزی مطلوب
dietetics
U
برنامه ریزی غذایی
development planning
U
برنامه ریزی توسعه
work out
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
programming methods
U
روشهای برنامه ریزی
sectoral planning
U
برنامه ریزی بخشی
schedule
U
برنامه ریزی کردن
centralized planning
U
برنامه ریزی متمرکز
scheduled
U
برنامه ریزی کردن
program
U
برنامه ریزی کردن
schedules
U
برنامه ریزی کردن
curriculum development
U
برنامه ریزی درسی
financial planning
U
برنامه ریزی مالی
social planning
U
برنامه ریزی اجتماعی
state planning
U
برنامه ریزی دولتی
central planning
U
برنامه ریزی مرکزی
square away
<idiom>
U
برنامه ریزی کردن
imperative planning
U
برنامه ریزی اجباری
regional planning
U
برنامه ریزی منطقهای
goal programming
U
برنامه ریزی ارمانی
rural planning
U
برنامه ریزی روستائی
quantitative programming
U
برنامه ریزی کمی
quadratic programming
U
برنامه ریزی غیرخطی
program structure
U
ساخت برنامه
scheduled fire
U
اتشهای برنامه ریزی شده اتشهای طبق برنامه
programmed computer
U
کامپیوتر برنامه ریزی شده
decentralized planning
U
برنامه ریزی غیر متمرکز
programmed instruction
U
دستورالعمل برنامه ریزی شده
multi level planning
U
برنامه ریزی چند سطحی
material requirements planning
U
برنامه ریزی نیازمندیهای کالا
short run planning
U
برنامه ریزی کوتاه مدت
planned demand
U
تقاضای برنامه ریزی شده
nonprogrammed halt
U
توقف برنامه ریزی نشده
planned saving
U
پس انداز برنامه ریزی شده
generalized planning
U
برنامه ریزی تعمیم یافته
programmed label
U
برچسب برنامه ریزی شده
programmed switch
U
گزینه برنامه ریزی شده
programmed check
U
بررسی برنامه ریزی شده
long run planning
U
برنامه ریزی بلند مدت
gosplan
U
سازمان برنامه ریزی شوروی
production planning and control
U
برنامه ریزی و کنترل تولید
programmable check
U
مقابله برنامه ریزی شده
production resource planning
U
برنامه ریزی منابع تولید
programmable terminal
U
ترمینال قابل برنامه ریزی
scheduling
U
برنامه ریزی کارهای اجرائی
nonlinear programming
U
برنامه ریزی غیر خطی
manpower planning
U
برنامه ریزی نیروی انسانی
integer programming
U
برنامه ریزی عدد صحیح
programmed check
U
مقابله برنامه ریزی شده
inter sectoral planning
U
برنامه ریزی بین بخشی
impulse buying
U
خرید بدون برنامه ریزی
medium term planning
U
برنامه ریزی میان مدت
non numeric programming
U
برنامه ریزی غیر عددی
directive planning
U
برنامه ریزی هدایت شده
shell out
U
خارج شدن به سیستم عامل وقتی که برنامه اصلی هنوز در حافظه است , پس کاربر به برنامه برمی گردد
proms
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
prom
U
Only ProgrammableRead حافظه فقط خواندنی برنامه پذیرحافظه فقط خواندنی قابل برنامه ریزی emory
development
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
planned investment
U
سرمایه گذاری برنامه ریزی شده
hardest
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
knock about
<idiom>
بدون برنامه ریزی سفر کردن
blows
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
harder
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
programmed i/o
U
ورودی- خروجی برنامه ریزی شده
planning programming budgetting
U
نظام برنامه ریزی بودجه برنامهای
centrally planned economy
U
اقتصادی که از مرکز برنامه ریزی میشود
redefine
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
developments
U
برنامه ریزی تولید محصول جدید
materials requirements planning
U
برنامه ریزی مواد مورد نیاز
sensitivity analysis
U
تحلیل حساسیت در برنامه ریزی خطی
hard
U
که قابل برنامه ریزی یا تغییر نیستند
redefined
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
redefining
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
blow
U
برنامه ریزی یک وسیله PROM با داده
redefines
U
تغییرکارایی کلید قابل برنامه ریزی
structures coding
U
برنامه نویسی ساخت یافته
structured programming
U
برنامه نویسی ساخت یافته
compatibility
U
پنجره یا بخشی در سیستم عامل که برنامه هایی را که برای سیستم عاملهای متفاورت ولی مربوط به هم نوشته شده اند را میتواند اجرا کند
netware
U
سیستم عامل شبکه اختصاصی ساخت Novell
timer switch
U
سوئیچ تایمر کلید برنامه ریزی شده
fpla
U
ارایه منطقی قابل برنامه ریزی میدان
EAPROM
U
گونهای EAROM که قابل برنامه ریزی است
electrically
U
نوعی EAROM که قابل برنامه ریزی است
software
U
هر برنامه یا گروه برنامه هایی که نحوه اجرای نرم افزار را مشخص میکند و شامل سیستم عامل , پردازشگر کلمه و برنامههای کاربردی است
addressable
U
نشانه گری که محل آن قابل برنامه ریزی است
blasts
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
cursor
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
cursors
U
نمایشگری که موقعیت آن در صفحه قابل برنامه ریزی است
blast
U
ربع داده در یک وسیله قابل برنامه ریزی ROM
to reprogram
U
دوباره برنامه ریزی
[جدید]
کردن
[رایانه شناسی]
smalltalk
U
زبان برنامه نویس گرا ساخت Xerox
planned economy
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
planned economies
U
اقتصاد برنامه ریزی شده اقتصاد با برنامه
upload
U
انتقال یک کپی از یک برنامه انتقال داده از یک سیستم استفاده کننده به یک سیستم کامپیوتری راه دور
structured programming
U
برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
telephony
U
سیستم ساخت ماکروسافت ,intel که به PC امکان کنترل تلفن را میدهد
delaying
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balance
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
eds
U
وسیلهای که بطور الکترویکی میتواندپاک شده و برنامه ریزی گردد
delay
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
balances
U
برنامه ریزی برای چیزی با اینکه دو بخش معادل باشند
delays
U
مدت زمانی که چیزی دیرتر از برنامه ریزی انجام شود
plato
U
منطق برنامه ریزی شده برای عملیات خودکار اموزشی
preprogrammed
U
که در کارخانه برنامه ریزی شده است تا تابعی را انجام دهد
COMAL
U
زبان برنامه نویسی ساخت نیافته مشابه با BASIC
Windows API
U
مجموعه توابع و دستورات استاندارد که توسط ماکروسافت معرفی شده اند و به برنامه نویس امکان کنترل سیستم عامل ویندوز را از طریق زبان برنامه نویسی میدهد
proms
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
eerom
U
دستگاهی که به طور الکتریکی پاک شده و مجددا" برنامه ریزی می گردد
prom
U
حافظه فقط خواندنی که توسط کاربر قابل برنامه ریزی است .
error
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors
U
خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
bios
U
توابع سیستم که واسط بین زمان برنامه نویسی سطح بالا و وسایل جانبی سیستم است تا ورودی خروجی وسایل استاندارد را بررسی کند
telephony
U
سیستم ساخت Nouel وATLT که به PC امکان کنترل ارتباط تلفنی PBX میدهد.
PROFS
U
سیستم پست الکترونیکی ساخت IBM که روی کامپیوترهای mainframe اجرا میشود
Taligent
U
سیستم عامل ساخت IBM وApple که درPC وMacintosh قابل اجرا است
pla
U
CI که موقتا برنامه ریزی میشود تا عملیات منط قی روی داده انجام دهد
elegant programming
U
نوشتن برنامه ساخت یافته با استفاده از کمترین تعداد دستور است
interactive
U
سیستم چند رسانهای که کاربر دستوری وارد میکند و برنامه پاسخ میدهد یا کاربر میتواند عملیات را کنترل کند و نیز نحوه کار برنامه را
business
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
businesses
U
کامپیوتر قوی کوچک که برای امور تجاری مشخص برنامه ریزی شده است
slices
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice
U
مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
Windows GDI
U
مجموعه ابزارهای نرم افزاری از تبدیل تعریف ویندوز API که نوشتن برنامه برای برنامه نویس را ساده تر میکند که تحت سیستم عامل ویندوز کار خواهد کرد
programmers
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
programmer
U
وسیلهای که امکان نوشتن روی حافظه فقط خواندنی و قابل برنامه ریزی را فراهم میکند
VBA
U
زبان ماکرو پیچیده ساخت ماکروسافت با کمک ابزار برنامه سازی Visual Basic
quickdraw
U
در Apple Macintosh توابع گرافیکی ساخت سیستم عامل Maxintash که نمایش متن و تصویر را کنترل میکند
MNP
U
سیستم تشخیص و تصحیح خطا ساخت Microcom Inc که در مودم و برخی نرم افزاری ارتباطی به کار می رود
time
U
مدت زمان یک کار در سیستم اشتراک زمانی یا چندبرنامهای . زمان یک کاربر یا برنامه یا کار در یک سیستم چند کاره
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com