English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 37 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
stars in one's eyes <idiom> U برق زدن چشمها از خوشحالی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
anisometropia U ناهمسانی انکساری چشمها
ocellated U دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
ocellate U دارای چشمها یا خالهای رنگارنگی
happily U خوشحالی
jocosity U خوشحالی
happiness U خوشحالی
joyfully <adv.> U با خوشحالی
happily <adv.> U با خوشحالی
mirth U خوشحالی
glee U خوشحالی
gaily U با خوشحالی
joyfulness U خوشحالی
fortunately <adv.> U با خوشحالی
gladness U خوشحالی
fortunately <adv.> U از روی خوشحالی
happily <adv.> U از روی خوشحالی
joyfully <adv.> U از روی خوشحالی
joyfully U ازروی خوشحالی
fool's paradise U خوشحالی موهوم
euphoria U خوشحالی رضایت
joys U خوشحالی کردن
joy U خوشحالی کردن
hollers U فریاد خوشحالی
hollering U فریاد خوشحالی
hollered U فریاد خوشحالی
whoopee U فریاد خوشحالی
holler U فریاد خوشحالی
gayly U با خوشحالی ز باسرور و نشاط
gleefully U از روی شادی و خوشحالی
fleshment U خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
to look forward to something U با خوشحالی منتظر چیزی شدن
to feel on top of the world U تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
to be on top of the world U تو آسمون ها بودن [نشان دهنده خوشحالی]
put up a good front <idiom> U وانمودبه خوشحالی ،تظاهر به خوشحال بودن
red letter U مربوط به روزهای تعطیل و اعیاد مخصوص ایام خوشحالی فراموش نشدنی
good riddance to bad rubbish <idiom> U وقتی تو خوشحالی از اینکه چیزی یا کسی به جای دیگری برده بشه یا فرستاده بشه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com