Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
y axis
U
بردار عمودی گراف
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
X Y
U
مختصات برای رسم گراف که x بردار افق و y عمودی است
Other Matches
x axis
U
بردار افقی گراف
z axis
U
بردار عمق در گراف سه بعدی
axis
U
برای مختصات عمودی در گراف
Y coordinate
U
مختصات بردار عمودی
polygraph
U
رونوشت بردار نسخه بردار
polygraphs
U
رونوشت بردار نسخه بردار
standards
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
standard
U
دو میله عمودی پرش با نیزه یا پرش ارتفاع میله عمودی تکیه گاه وزنه
vertical redundancy check
U
بررسی عمودی اشتباهات بررسی افزونگی عمودی
graph
U
گراف
graphs
U
گراف
plot
U
گراف یا نقشه
graph follower
U
دنبال گر گراف
graafian follicle
U
کیسه گراف
plotted
U
گراف یا نقشه
complete graph
U
گراف کامل
isomorphic graph
U
گراف هم ریخت
reaction graph
U
گراف واکنش
graph paper
U
کاغذ گراف
progarm graph
U
گراف برنامه
spanning tree
U
زیرگرافی از یک گراف
constitutional graph
U
گراف سرشتی
plots
U
گراف یا نقشه
structural graph
U
گراف ساختاری
graph theory
U
تئوری گراف
graph invariants
U
ناورداهای گراف
cyclic graph
U
گراف دوری
planar graph
U
گراف مستوی
connected graph
U
گراف همبسته
ovisac
U
کیسه گراف
directed graph
U
گراف جهت دار
pie chart
U
گراف دایره ای
[ریاضی]
circle chart
U
گراف دایره ای
[ریاضی]
connected acyclic graph
U
گراف همبسته نادوری
ordinate
U
محور Y از یک گراف یا نمودار
axis
U
برای مختصات افقی در گراف
liquid crystal bar graph panel indicator
U
شاخص گراف- میله بااستفاده از قطعات کریستال مایع
coordinate
U
مقادیری که یک نقط ه را روی گراف یا نقشه قرار میدهد
axis
U
1-خط ی که چیزی اطراف آن می چرخد 2-خط مرجعی که پایه مختصات یک گراف است
dynamic
U
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
dynamically
U
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
presentation software
U
برنامه نرم افزاری که به کاربر امکان ایجاد نمایش تجاری با گراف و داده و متن و تصویر میدهد
plot
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plotted
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
plots
U
توانایی برخی کلمه پردازها برای تولید گراف با چاپ تعدادی حروف نزدیک تبه هم بجای پیکسهای جداگانه .
vector
U
بردار
equivocatory
U
اب بردار
resultant
U
بردار
vectors
U
بردار
arrows
U
بردار
arrow
U
بردار
dope vector
U
بردار
ascribed
U
رونویس بردار
flux of a vector
U
شاره بردار
finable
U
جریمه بردار
lift vector
U
بردار برا
ascribe
U
رونویس بردار
harvestman
U
خرمن بردار
land surveyor
U
نقشه بردار
forfoitable
U
جریمه بردار
interrupt vector
U
بردار وقفه
ascribes
U
رونویس بردار
ascribing
U
رونویس بردار
wave vector
U
بردار موج
cross bearer
U
صلیب بردار
surveyors
U
نقشه بردار
code vector
U
بردار رمز
circulation of a vector
U
چرخه بردار
burgers vector
U
بردار برگرز
bilable
U
ضمانت بردار
crucifer
U
صلیب بردار
customable
U
گمرک بردار
exponible
U
توضیح بردار
vector
U
حامل بردار
vectors
U
حامل بردار
axial vector
U
بردار محوری
dutiable
U
گمرک بردار
discountable
U
تخفیف بردار
disciplinable
U
نظم بردار
damageable
U
غرامت بردار
curl
U
حلقه بردار
curled
U
حلقه بردار
curls
U
حلقه بردار
benefic
U
بهره بردار
lifter
U
وزنه بردار
subordination
U
فرمان بردار
weight lifter
U
وزنه بردار
voltage vector
U
بردار ولتاژ
subsumption
U
فرمان بردار
vectorial
U
حامل بردار
treatable
U
تعلیم بردار
treader
U
گام بردار
topographer
U
نقشه بردار
tollable
U
باج بردار
field vector
U
بردار میدان
samplers
U
نمونه بردار
state vector
U
بردار حالت
state vector
U
بردار وضعیت
state vector
U
بردار حلات
velocity
U
بردار سرعت
velocities
U
بردار سرعت
taxable
U
مالیات بردار
fraudulent
U
کلاه بردار
active
U
تنزل بردار
suborder
U
فرمان بردار
submission
U
فرمان بردار
postponement
U
فرمان بردار
hypotaxis
U
فرمان بردار
sampler
U
نمونه بردار
component
U
مولفه بردار
components
U
مولفه بردار
stainable
U
زنگ بردار
radius vector
U
بردار شعاعی
magnetic vector
U
بردار مغناطیسی
photographers
U
عکس بردار
polar vector
U
بردار قطبی
patchable
U
وصله بردار
participable
U
شرکت بردار
mouldable
U
قالب بردار
normal vector
U
بردار عمود
surveyor
U
نقشه بردار
normal vector
U
بردار قائم
photographer
U
عکس بردار
swindlers
U
کلاه بردار
ratable
U
نرخ بردار
rateable
U
نرخ بردار
forcing
U
بردار نیرو
forces
U
بردار نیرو
numerale
U
شماره بردار
poynting's vector
U
بردار پوینتینگ
force
U
بردار نیرو
swindler
U
کلاه بردار
light vector
U
بردار نور
liner velocity
U
بردار سرعت
kymogram
U
گراف ثبت شده توسط دستگاه ثبت تغییرات
Pick, what you like
[want]
!
U
هر کدام را می خواهی بردار!
velocity
U
بردار سرعت
[فیزیک]
basis vector
U
بردار پایه
[ریاضی]
he was proof against harm
U
اسیب بردار نبود
magnetization vector
U
بردار مغناطیس کنندگی
magnetic vector potential
U
پتانسیل بردار مغناطیسی
core drill
U
مته نمونه بردار
magnetic field vector
U
بردار میدان مغناطیسی
radius vector
U
بردار مکان
[ریاضی]
core barrel
U
لوله نمونه بردار
Come off it !Get along-with you.
U
بروبابا(ول کن ؟دست بردار )
Leave her alone. Stop bothering her.
U
دست از سر دخترک بردار
X coordinate
U
مختصات بردار افقی
position
U
بردار مکان
[ریاضی]
location vector
U
بردار مکان
[ریاضی]
dope vector
U
بردار خصیصه نما
vector psychology
U
روانشناسی بردار نگر
vector graphics display
U
بردار نمایش گرافیکی
It cannot be trifled with . It is no joking matter.
U
شوخی بردار نیست
Euclidean vector
U
بردار اقلیدسی
[ریاضی]
cracky
U
ترک بردار زودشکن
freestone
U
سنگ تراش بردار
position vector
U
بردار مکان
[ریاضی]
rodman
U
کمک نقشه بردار
vector data aggregate
U
بردار اطلاعات مجتمع
beneficiaries
U
بهره بردار ذیحق
beneficiary
U
بهره بردار ذیحق
docile
U
تعلیم بردار مطیع
coordinate
U
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
crook
U
ادم قلابی کلاه بردار
field book
U
دفترچه یادداشت نقشه بردار
crooking
U
ادم قلابی کلاه بردار
crooks
U
ادم قلابی کلاه بردار
None of your tricks.
U
دست ازحقه بازی بردار
Why dont you come off it!
U
چرا دست بردار نیستی !
Take it as a souvenir!
U
این را به عنوان سوغاتی بردار!
make-weights
U
سر وزن رسیدن وزنه بردار
indefensibly
U
چنانکه دفاع بردار نباشد
make-weight
U
سر وزن رسیدن وزنه بردار
make weight
U
سر وزن رسیدن وزنه بردار
righting
U
حق عمودی
straighter
U
عمودی
lineal
U
عمودی
straightest
U
عمودی
plumb lines
U
خط عمودی
plumb line
U
خط عمودی
righted
U
حق عمودی
erects
U
عمودی
erecting
U
عمودی
right
U
حق عمودی
erect
U
عمودی
othogonal
U
عمودی
erected
U
عمودی
on end
U
عمودی
upright
U
عمودی
perpendecular
U
عمودی
vertical
U
عمودی
perpendicular
U
عمودی
straight
U
عمودی
force displaced in parallel
U
[بردار]
نیروی بطور موازی جابجا شده
Take a fresh sheet of paper.
U
یک ورق کاغذ تازه ( نوشته نشده ) بردار
Stop your little games (tricks).
U
ازاین بازیها (حقه وکلکها )دست بردار
vertical integration
U
ادغام عمودی
perpendicularity
U
حالت عمودی
vertical equity
U
عدالت عمودی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com