Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7521 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to get off
U
برخاستن ازروی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
injudiciously
U
بیخردانه ازروی بیخردی یا بی عقلی ازروی بی احتیاطی
discerningly
U
ازروی بصیرت یابینایی ازروی تشخیص
pig headedly
U
ازروی کله شقی ازروی کودنی
pusillanimously
U
ازروی کم دلی یا بزدلی ازروی جبن
impartially
U
ازروی بیطرفی ازروی راست بینی
fast and loose
U
ازروی بی باکی ازروی مکرو حیله
expertly
U
ازروی خبرگی ازروی کارشناسی
phraseologically
U
ازروی قاعده عبارت سازی به ایین سخن پردازی ازروی قاعده انشا
arisen
U
برخاستن
arise
U
برخاستن
arises
U
برخاستن
arising
U
برخاستن
levitate
U
برخاستن
levitated
U
برخاستن
levitates
U
برخاستن
levitating
U
برخاستن
get up
U
برخاستن
get out
U
برخاستن
step up
U
برخاستن
rises
U
برخاستن
rise
U
برخاستن
to make a move
U
برخاستن
uprise
U
برخاستن
to stand up
U
وایستادن برخاستن
uprise
U
از خواب برخاستن
to keep late hours
U
دیر برخاستن
upped
U
برخاستن بالارفتن
resurge
U
دوباره برخاستن
up
U
برخاستن بالارفتن
upping
U
برخاستن بالارفتن
maximum take off weight
U
حداکثر وزن برخاستن
blast
U
برخاستن از سکوی پرتاب
blasts
U
برخاستن از سکوی پرتاب
collapsing
U
برخاستن روی پرتابگر
collapses
U
برخاستن روی پرتابگر
collapsed
U
برخاستن روی پرتابگر
collapse
U
برخاستن روی پرتابگر
rise
U
از خواب برخاستن طغیان کردن
takeoffs
U
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
takeoff
U
برخاستن هواپیما از جا کندن دونده
rises
U
از خواب برخاستن طغیان کردن
to keep early Šor good Šhours
U
زود خوابیدن وزود برخاستن
wet take off
U
برخاستن از زمین با استفاده از مکانیزم تزریق اب
get about
U
ازبستر بیماری برخاستن منتشر شدن
landplane
U
هواپیمایی که قادر به برخاستن از سطح زمین که شامل برف و یخ نیز میگرددمیباشد
design gross weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
design take off weight
U
حداکثر وزن پیش بینی شده هنگام برخاستن هواپیمابرای استفاده در محاسبات طراحی
vertical take off and landing
U
هواپیمایی که بدون داشتن سرعت نسبی قادر به برخاستن از سطح زمین معلق ماندن در هوا و فرودمجدد باشد
gyrodyne
U
رتورکرافتی که رتورهای ان هنگام برخاستن شناورماندن فرود و جلو رفتن تنها دردامنه معینی از سرعت توسط موتور کار میکند
stream takeoff
U
حالت موجی هواپیماها درحال برخاستن پشت سر هم پرواز از روی باند به صورت موج پشت سر هم
from
U
ازروی
equivocally
U
ازروی ایهام
constrainedly
U
ازروی اجبار
fatuously
U
ازروی بیشعوری
finically
U
ازروی وسواس
flatulently
U
ازروی نفخ
flatulently
U
ازروی لاف
facetiously
U
ازروی شوخی
flightily
U
ازروی بوالهوسی
floutingly
U
ازروی استهزاء
floutingly
U
ازروی اهانت
fractiously
U
ازروی کج خلقی
experientially
U
ازروی تجربه
excursively
U
ازروی بی ترتیبی
deridingly
U
ازروی ریشخند
corruptly
U
ازروی تباهی
discontentedly
U
ازروی نارضایتی
discursively
U
ازروی استدلال
dishonorable
U
ازروی بی شرمی
disingenuously
U
ازروی تزویر
disobilgingly
U
ازروی نامهربانی
dissolutely
U
ازروی هرزگی
disgustedly
U
ازروی بیزاری
distastefully
U
ازروی بی رغبتی
dizzily
U
ازروی گیجی
doubliy
U
ازروی تزویر
egotistically
U
ازروی خودبینی
emulously
U
ازروی هم چشمی
enterprisingly
U
ازروی توکل
evadingly
U
ازروی تجاهل
crookedly
U
ازروی نادرستی
frivolously
U
ازروی نادانی
glozingly
U
ازروی مداهنه
irefully
U
ازروی تندی
irreligiously
U
ازروی بی دینی
irresolutely
U
ازروی بی تصمیمی
irreverently
U
ازروی بی حرمتی
muddily
U
ازروی گیجی
mystically
U
ازروی تصوف
obedienlv
U
ازروی فرمانبرداری
open mindldly
U
ازروی بی تعصبی
perfidiously
U
ازروی خیانت
pettishly
U
ازروی کج خلقی
querulousy
U
ازروی کج خلقی
politicly
U
ازروی مصلحت
powerlessly
U
ازروی ضعف
profligately
U
ازروی هرزگی
sure
U
ازروی یقین
purposelessly
U
ازروی بی مقصودی
insesately
U
ازروی بی عاطفگی
insesately
U
ازروی بیحسی
inexactly
U
ازروی بی دقتی
headily
U
ازروی خودسری
heretically
U
ازروی فسادعقیده
hurry scurry
U
ازروی دستپاچگی
hurry skurry
U
ازروی دستپاچگی
ill humouredly
U
ازروی بد خویی
ill humouredly
U
ازروی بدخلقی
ill humouredness
U
ازروی بد خلقی
ill naturedly
U
ازروی بد خویی
illy
U
ازروی بد خواهی
immorally
U
از ازروی بد اخلاقی
in the abstract
U
ازروی تجرید
inconstantly
U
ازروی بی ثباتی
incontinently
U
ازروی بی عفتی
indecently
U
ازروی بی شرمی
indecisively
U
ازروی دو دلی
indelicately
U
ازروی بی نزاکتی
submissively
U
ازروی فروتنی
surest
U
ازروی یقین
irritably
U
ازروی تندمزاجی
inquisitively
U
ازروی کنجکاوی
courageously
U
ازروی جرات
glaringly
U
ازروی خودنمائی
brotherly
U
ازروی دوستی
flippantly
U
ازروی سبکی
subtly
U
ازروی زیرکی
childishly
U
ازروی بچگی
puerilely
U
ازروی بچگی
rakishly
U
ازروی هرزگی
joyfully
U
ازروی خوشحالی
empirically
U
ازروی شارلاتانی
inadequately
U
ازروی بی کفایتی
inefficiently
U
ازروی بی کفایتی
irritably
U
ازروی تندی
despondingly
U
ازروی افسردگی
shabbily
U
ازروی پستی
distractedly
U
ازروی گیجی
preponderantly
U
ازروی فضیلت
inexorably
U
ازروی سنگدلی
grammatically
U
ازروی دستور
huffily
U
ازروی کج خلقی
huffily
U
ازروی زودرنجی
constantly
U
ازروی ثبات
dissolute
U
ازروی هرزگی
impatiently
U
ازروی ناشکیبایی
impatiently
U
ازروی بی صبری
economically
U
ازروی اقتصاد
lightly
U
ازروی بی علاقگی
despondently
U
ازروی افسردگی
inefficiently
U
ازروی بی عرضگی
stupidly
U
ازروی نادانی
by the book
U
ازروی کتاب
surer
U
ازروی یقین
contumaciously
U
ازروی سرکشی
antagonistically
U
ازروی رقابت
by i
U
ازروی ندانستگی
circumspectly
U
ازروی احتیاط
cold heartedly
U
ازروی بی عاطفگی
pessimistically
U
ازروی بد بینی
basely
U
ازروی پستی
contextually
U
ازروی قراین
blunderingly
U
ازروی اشتباه
blamelessly
U
ازروی بی گناهی
considerately
U
ازروی ملاحظه
piggishly
U
ازروی خوک منشی
rancorously
U
ازروی کینه وبغض
ground observation
U
دیدبانی ازروی زمین
inadvertenly
U
ازروی عدم توجه
commandingly
U
باتوانایی ازروی قدرت
in a partisan spirit
U
طرفدارانه ازروی تعصب
immodestly
U
ازروی بی حیایی گستاخانه
disputatiously
U
ازروی ستیزه جویی
by the piece
U
ازروی کار کرد
nattily
U
ازروی زبر دستی
out of mere freak
U
صرفا ازروی بوالهوسی
papistically
U
ازروی پاپ پرستی
peaceably
U
ازروی صلح جویی
perfidiously
U
ازروی پیمان شکنی
perspicaciously
U
بفراست ازروی فراست
systematically
U
ازروی یک اسلوب معین
cockily
U
ازروی گستاخی یاخودبینی
impatiently
U
ازروی بیطاقتی باشتیاق
iniquitously
U
ازروی بی عدالتی بناحق
phonologically
U
ازروی صدا شناسی
inexpertly
U
ازروی کار ناشناسی
inexpertly
U
ازروی ناشی گری
inertly
U
ازروی بیحالی یا تنبلی
contritely
U
ازروی توبه وپشیمانی
get over
U
ازروی چیزی گذشتن
roguishly
U
ازروی بد ذاتی یاشیطنت
genealogically
U
ازروی نسبت نامه
fictitiously
U
ازروی جعل بطورعاریتی
fierily
U
ازروی اتش مزاجی
well advised
U
ازروی عقل و منطق
feignedly
U
ازروی بهانه باتزویر
flashily
U
ازروی خودنمایی یاخودفروشی
To jump across the stream.
U
ازروی نهر آب پریدن
crassly
U
ازروی زمختی یاکودنی
flightily
U
ازروی تلون مزاج
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com