English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6958 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
As the case may be . U برحسب مورد( آن)
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
at pleasure U برحسب دلخواه برحسب میل
cleaned U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans U کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
in accordance with U برحسب
unitage U برحسب
at the request of U برحسب
incompliance with U برحسب
in terms of U برحسب
in conformity with U برحسب
agreeably to U برحسب
coincidental <adj.> U برحسب تصادف
percentage U برحسب درصد
percentages U برحسب درصد
accidentally <adv.> U برحسب اتفاق
stochastic <adj.> U برحسب تصادف
random <adj.> U برحسب تصادف
by usage U برحسب عادت
outwardly U برحسب فاهر
accidental <adj.> U برحسب تصادف
adventitious <adj.> U برحسب تصادف
casual [not planned] <adj.> U برحسب تصادف
contingent [accidental] <adj.> U برحسب تصادف
incidental <adj.> U برحسب تصادف
to out ward seeming U برحسب فاهر
hit or miss U برحسب تصادف
at random <adv.> U برحسب اتفاق
by accident <adv.> U برحسب اتفاق
by a coincidence <adv.> U برحسب اتفاق
by chance <adv.> U برحسب اتفاق
by happenstance <adv.> U برحسب اتفاق
by hazard <adv.> U برحسب اتفاق
coincidentally <adv.> U برحسب اتفاق
to U برحسب مطابق
fortuitously <adv.> U برحسب اتفاق
incidentally <adv.> U برحسب اتفاق
fortuitous <adj.> U برحسب تصادف
as it happens <adv.> U برحسب اتفاق
accidently <adv.> U برحسب اتفاق
haphazardly U برحسب تصادف
haphazard <adj.> U برحسب تصادف
at choice U برحسب دلخواه
stochastical <adj.> U برحسب تصادف
pursuant to U مطابق برحسب
custom U برحسب عادت
tonnage U وزن برحسب تن
milage U سنجش برحسب میل
ritually U برحسب ایین وشعائر
velocities U تندی برحسب زمان
pounder U برحسب لیره کوبنده
velocity U تندی برحسب زمان
tonnage U گنجایش کشتی برحسب تن
mileage U سنجش برحسب میل
happy go lucky U برحسب تصادف لاقید
by chance U برحسب اتفاق یاتصادف
tonnage U برحسب شماره تن بارگیر
compass bearing U موقعیت برحسب قطبنما
fortuitously U برحسب اتفاق اتفاقا
cl U برحسب بار هر کامیون
classis U تقسیم برحسب طبقه
prioritized U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
age group competition U مسابقه برحسب گروه سنی
proration U توزیع برحسب مدت یانسبت
per standard compass U برحسب قطب نمای استاندارد
pounder U وزن شده برحسب رطل
prioritizes U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritizing U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
hydrograph U منحنی ابگذری برحسب زمان
size distribution of income U توزیع درامد برحسب مقدار
headings U حرکت برحسب قطب نما
prioritised U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritises U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
prioritising U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
transvaluation U سنجش ارزش برحسب معیارجدیدی
heading U حرکت برحسب قطب نما
time cost curve U منحنی مخارج برحسب زمان
prioritize U برحسب ارجحیت ردهبندی کردن
poundage U مقدار پولی برحسب لیره
gauge pressure U فشار در عمق معین برحسب فشارسنج
seeds U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
seed U رده بندی برحسب مهارت وقدرت
candlepower U میزان شدت نور برحسب تعدادشمع
headings U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
kilovoltage U نیروی برق برحسب هزار ولت
heading U سمت حرکت قایق برحسب قطبنما
transvaluate U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
permittivity U واحد اندازه گیری الکتریسیته برحسب فاراده
percentile U محاسبه شده بقرار هر صدی برحسب درصد
voltages U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
functional shift U تغییر یک کلمه یا عبارت برحسب مقتضیات دستوری
voltage U نیروی الکتریک برحسب ولت اختلاف سطح
transvalue U سنجیدن ارزش برحسب معیار جدیدی نوسنجیدن
footage U طول چیزی برحسب فوت مقدار فیلم بفوت
volt ampere U اندازه گیری نیروی برق برحسب ولتاژ و امپر
metric system U سیستم اندازه گیری که واحدهای ان برحسب متر یک باشد
sizes U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
size U سایز ساختن یارده بندی کردن برحسب اندازه
poundage U وزن چیزی برحسب پوند یا رطل محصور سازی حیوانات
cabin altitude U فشار کابین برحسب فشارمعادل ارتفاع بالای سطح زمین
ladder tournament U مسابقه برحسب مقام و قدرت بازیگر در جدول تقدم و تاخر
pH U علامت لگاریتم منفی برای غلظت یون هیدروژن برحسب گرم اتم درهر لیتر
area of operational interest U منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
wheelbases U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
wheelbase U فاصله بین محور جلوو محور عقب اتومبیل برحسب اینچ
amperage U شدت جریان برق میزان نیروی برق برحسب امپر
planck law U مقدار کوانتوم برحسب واحدهای انرژی برابراست با حاصلضرب مقدارثابت کوانتوم در فکانس
linear programming U برنامه ریزی خطی طرح ریزی عملیات صنعتی ونظامی برحسب خطوط مشخص ومعین
book value U ارزش هر شیی برحسب انچه دردفترحساب نشان داده شود ارزش سهام طبق دفاتر
characteristic diagram for the steel U دیاگرام مشخصه فولاد دیاگرامی که تغییر شکلهای فولاد را برحسب مقادیرمشخصه تنشهای نظیر انهانشان میدهد
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
inapposite U بی مورد
occasioned U مورد
oportuneness U مورد
occurence U مورد
out of place U بی مورد
occasion U مورد
occasioning U مورد
occasions U مورد
cases U مورد
object U مورد
objected U مورد
objecting U مورد
objects U مورد
inopportune U بی مورد
unseasonable U بی مورد
indirect objects U مورد
instances U مورد
unseasonably U بی مورد
direct objects U مورد
open to question <adj.> U مورد شک
instance U مورد
case U مورد
spoonerism U اشتباه در تلفظ حروف تعویض حروف در تلفظ برحسب تصادف
myrtle berry U مورد دانه
myrtle U مورد سبز
myrtaceae U تیره مورد
liable to prosecution U مورد تعقیب
mytaceous U از تیره مورد
objcetionable U مورد ایراد
opportuneness U مورد مناسب
involved U مورد بحث
object of transaction U مورد معامله
to make observations [about] [on] U نگریختن [در مورد] [به]
to make observations [about] [on] U اندیشیدن [در مورد] [به]
in no instance U در هیچ مورد
usages U مورد استفاده
usage U مورد استفاده
utilized U مورد استفاده
case study U مورد پژوهی
case studies U مورد پژوهی
requirement U مورد نیاز
noted U مورد ملاحظه
undue U بی جهت بی مورد
beloved U مورد علاقه
utilization U مورد مصرف
utilisation [British] U مورد مصرف
in dispute U مورد بحث
happy [about] <adj.> U خشنود [در مورد]
expectative U مورد انتظار
dubitable U مورد شک مشکوک
exploitation [utilization] U مورد مصرف
usage U مورد مصرف
case analysis U تحلیل مورد
using U مورد مصرف
undue U ناروا بی مورد
case U مورد غلاف
subject of hire U مورد اجاره
laughing stock U مورد تمسخر
entitlements U مورد استحقاق
entitlement U مورد سزیدگی
entitlement U مورد استحقاق
cases U دعوی مورد
hold up <idiom> U مورد هدف
cases U مورد غلاف
case U دعوی مورد
confutation U مورد تکذیب
fishy U مورد تردید
unnecessary roughness U خشونت بی مورد
under disccussion U مورد بحث
dubious U مورد شک مشکوک
special case U مورد ویژه
savoury U مورد پسند
schreber case U مورد شربر
instances U لحظه مورد
received U مورد قبول
savory U مورد پسند
taken U مورد قبول
taken U مورد تحسین
collector's item U مورد استثنائیوویژهیککلکسیون
instance U لحظه مورد
In this case ( instance) . U دراین مورد
sightly U مورد نظر
entitlements U مورد سزیدگی
expected price U قیمت مورد انتظار
expected value U ارزش مورد انتظار
capital employed U سرمایه مورد استفاده
Irrelevent. I nappropriate. Out of place. U بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
floor space occupied U فضای مورد نیاز
contested area U منطقه مورد نزاع
Recent search history Forum search
1tink and grow rich
1خوب بالای زیاد موضوعات صحبت کردیم
1strong
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
2مهرآسا
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1It takes a bit of a performance penalty compared to the previous one.
1اصلاح ترجمه
1در مورد فعلهای مجهول
2In someone bad (or good) books.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com