English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
project U برجسته بودن
projected U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
stand out U برجسته بودن
to stand out U برجسته بودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to stand out in relief U برجسته یا روشن بودن
Other Matches
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
striking U برجسته
outstandingly U برجسته
strikingly U برجسته
stereometric U برجسته
stereometric U خط برجسته
relievo U برجسته
crowned U برجسته
convex U برجسته
ridged U برجسته
staring U برجسته
starring U برجسته
primes U برجسته
primed U برجسته
prime U برجسته
torose U برجسته
raised U برجسته
kenspeckle U برجسته
pre-eminent U برجسته
prosilient U برجسته
dominant U برجسته
of d. U برجسته
illustrated U برجسته
pre eminent U برجسته
noted U برجسته
conspicuous U برجسته
masterwork U برجسته
laureate U برجسته
relief emboss U برجسته
outstanding U برجسته
overriding U برجسته
illustrious U برجسته
par excellence U برجسته
rilievo U برجسته
salient U برجسته
distinguished U برجسته
mainline U برجسته
illustrous U برجسته
mainlines U برجسته
predominant U برجسته
in relief U برجسته
eminent U برجسته
mainlined U برجسته
prominent U برجسته
mainlining U برجسته
cordon bleu U برجسته
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
aegicrane U آذین برجسته سر
mezzo rillievo U نیم برجسته
fash butt welding U جوش برجسته
alto relievo U برجسته بلند
magnific U معروف برجسته
acrography U گچ کاری برجسته
milestones U مرحله برجسته
premier U هنرپیشه برجسته
in relief U بطور برجسته
bas-relief U برجسته کاری
notbility U شخص برجسته
feat U کار برجسته
raised figure طرح برجسته
bas relif U نقوش برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
laureatel U شاعر برجسته
feats U کار برجسته
contour U نقشه برجسته
projection welding U جوش برجسته
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
personages U شخص برجسته
personage U شخص برجسته
boss U ارباب برجسته
half relief U نیم برجسته
basso relief U برجسته کوتاه
bas relif U نقش کم برجسته
topographic map U نقشه برجسته
topography U برجسته نگاری
milestone U مرحله برجسته
high relief U نقوش برجسته
embossed U برجسته شده
bossing U ارباب برجسته
illustriously U برجسته وار
premiers U هنرپیشه برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
bosses U ارباب برجسته
to make one's mark U برجسته شدن
anaglyph U تزئینات برجسته
front face U سطح برجسته
to put forward U برجسته نمودارکردن
eminently U بطور برجسته
cordon bleu U آدم برجسته
bossed U ارباب برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
signalize U برجسته کردن
swell U برجسته شیک
effigies U تصویر برجسته
salient pole U قطب برجسته
humdingers U تفوق برجسته
humdinger U تفوق برجسته
effigy U تصویر برجسته
leading U عمده برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
premieres U هنرپیشه برجسته
premiered U هنرپیشه برجسته
swelled U برجسته شیک
emboss U برجسته کردن
stand out U برجسته عالی
swells U برجسته شیک
smatt U برجسته زیرکانه
relief U برجسته کاری
affigy U تصویر برجسته
relief U حجاری برجسته
stereoscopic U برجسته بینی
signally U بطور برجسته
embossed alphabet U الفبای برجسته
stereoscopic U برجسته بین
distinguished U برجسته مهم
premiere U هنرپیشه برجسته
poet laureate U شاعر برجسته
predominantly U بطور برجسته
egregious U برجسته نمایان
anaglyph U حجاری برجسته
relievo U برجسته کاری
relief map U نقشه برجسته
relief emboss U نقشه برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
drop shadow U سایه برجسته
palmy U برجسته کامیاب
contour map U نقشه برجسته
saleint U برجسته چشمگیر
stucco relief U گچبریهای برجسته
saleintiant U برجسته چشمگیر
piece de resistance U فقره برجسته
bas-reliefs U نقش کم برجسته
bas-reliefs U برجسته کوتاه
stereoscopics U برجسته نمایی
bas-relief U نقش کم برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
bas relief U برجسته کوتاه
bas relief U نقش کم برجسته
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
convex fillet weld U جوش نواری برجسته
narrative relief U نقش برجسته روایتی
narrative relief U نقش برجسته توصیفی
bosomed U دارای سینه برجسته
noticeable U قابل ملاحضه برجسته
high relief U نقش تمام برجسته
illustriously U بطور برجسته مشهورانه
bank U قسمت برجسته سر پیچ
bold faced type U حروف سیاه برجسته
stereoscopy U سیستم برجسته بینی
bigwigs U شخص مهم و برجسته
raised type U حروف برجسته برای
oner U شخص یا چیز برجسته
relief map U نقشه برجسته نما
inconspicuous U غیر برجسته کمرنگ
papillary lines U خطهای برجسته انگشتها
bell-cast U [لبه ی برجسته بام]
brocade U پارچه ابریشمی گل برجسته
bosomy U دارای پستان برجسته
stereoscopic pair U زوج برجسته بینی
bigwig U شخص مهم و برجسته
brilliantly U چنانکه برجسته باشد
low relief U نقش نیم برجسته
embossing die U حدیده برجسته کاری
perspective spatial model U مدل برجسته بینی
snarl U بغرنجی برجسته کردن
landmarks U واقعه برجسته راهنما
landmark U واقعه برجسته راهنما
distinguished unit citation U نشان یکان برجسته
snarls U بغرنجی برجسته کردن
snarling U بغرنجی برجسته کردن
person of f. U شخص برجسته یا با نفوذ
snarled U بغرنجی برجسته کردن
stereometric U وابسته بترسیمات برجسته
vectograph U عکس برجسته بینی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com