English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
He had a nast fall. U بد جوری خورد زمین ( زمین بدی خورد )
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
He fell on his face. U با صورت خورد زمین
bounce shot U گویی که به زمین می خورد وبه طرف دروازه می رود
slap shot U ضربه محکم که تیغه چوب هاکی پشت گوی به زمین می خورد و ان را بلند میکند
She doesn't eat meat, but other than that she'll eat just about anything. U او [زن] گوشت نمی خورد اما به غیر از آن او [زن] کلا همه چیز می خورد.
clowning U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
clowned U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
touch judge U هریک از داوران مامورمراقبت در طرفین زمین برای تماس توپ با زمین
clown U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
ground return U انعکاسات سطح زمین روی صفحه رادار امواج انعکاسی زمین
clowns U دلقک زمین گاوبازی که گاو رااز سوار زمین خورده دورمیکند
center field U قسمت دوردست زمین پایگاه 2و چپ و راست زمین بیس بال
hercules U نوعی موشک زمین به زمین با بردزیاد هواپیمای باری هرکولس
geotaxis U گرایشی که نیروی جاذبه زمین انراهدایت میکند زمین گرایی
pancakes U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
pancake U در رهگیری هوایی یعنی می خواهم به زمین بنشینم یا به زمین بنشینید
inductive earthing U زمین پیچکی زمین کردن نقطه ستاره بایک بوبین
frost heave U برامدگی زمین یا سنگفرش که دراثر یخ زدن ایجاد میگردد یخ زدگی وبادکردگی زمین
regulus U نوعی موشک اتمی هدایت شونده زمین به زمین که بانیروی جت حرکت میکند
off side U سمت راست زمین کریکت مقابل زمین توپزن
honest john U نوعی موشک برد کوتاه زمین به زمین توپخانه
nap of the earth U از نزدیک زمین در سطح زمین پرواز سینه مال
geognosy U زمین شناسی از لحاظ ساختمان و ترکیب زمین
tellurian U ساکن زمین دستگاه سنجش حرکات زمین
to break up U از هم جدا شدن [پوسته زمین] [زمین شناسی]
encounters U زد و خورد
encountering U زد و خورد
encountered U زد و خورد
prize fighting U زد و خورد
encounter U زد و خورد
engagements U زد و خورد
feedback U پس خورد
engagement U زد و خورد
feeds U خورد
punch-up U زد و خورد
passage of arms U زد و خورد
feed U خورد
ate U خورد
punch-ups U زد و خورد
to sinister in U خورد رفتن
eating U خورد و خوراک
in-fighting U زد و خورد از فاصلهی کم
squish U خورد کردن
to rub a thing in U چیزیرا خورد
pin feed U خورد سنجاقی
he drank himself to death U خورد که مرد
he partook of fare U ازخوراک ما خورد
parallel feed U خورد موازی
it ran into ten editions U ده چاپ خورد
pulverizer U خورد کننده
passage at arms U زدو خورد
the timber warped U تیرپیچ خورد
regulating slack U خورد دادن
drank U نوشابه خورد
drank U خورد سرکشید
cross feed U خورد متقابل
feedback U باز خورد
face down feed U خورد رو به پایین
card feed U خورد کارت
melec U زدو خورد
face up feed U خورد رو به بالا
feedback circuit U مدار پس خورد
self absorbed U در خورد فرورفته
misfeed U سوء خورد
waterline U خط بر خورد اب باکشتی
drank U عرق خورد
perelotok U زمین یا قشر یخ زده زمین قشر زمستانی زمین
rolling terrain U زمین با پستی و بلندی کم زمین هموار
sergeant U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
styx U نوعی موشک زمین به زمین دریایی
sergeants U گروهبان موشک زمین به زمین سارجنت
He is good for nothing. U به هیچ دردنمی خورد
She had three bowls of soup. U سه کاسه سوپ خورد
warfare U نزاع زدو خورد
overwhelmingly U خورد کننده پرقدرت
The stone struch me on the face. U سنگ خورد به صورتم
It is of no use to me. I have no use for it. U بدرد من نمی خورد
THere is not even a ripple in the water . <proverb> U آب از آب تکان نمى خورد .
I am in a good mood today. U حالش بهم خورد
He sprained (twisted) his ankle. U پایش پیچ خورد
a dog in the manger <idiom> U نه خود خورد نه کس دهد
My head hit the wall. U سرم خورد به دیوار
overwhelming U خورد کننده پرقدرت
At the beginning of the month (year). U سرش ؟ بسنگ خورد
it is quite another story now U ان دفتر را گاو خورد
It melts in the mouth. U مثل آب مشروب می خورد
eating disorder U اختلال خورد و خوراک
whang U صدای بر خورد دو جسم
I don't believe that ... U چشمم آب نمی خورد که ...
I don't expect that ... U چشمم آب نمی خورد که ...
the ship struck a arock U کشتی بسنگ خورد
the ship was snagged U کشتی بچیزی خورد
diners U کسی که شام می خورد
diner U کسی که شام می خورد
he wrenched his ankle U قوزکش پیچ خورد
he sprained his ankle U قوزکش پیچ خورد
It wI'll pass off without one single incident U آب از آب تکان نخواهد خورد
I wont budge an inch. U من که از جایم تکان نخواهم خورد
abstemious U ممسک در خورد ونوش و لذات
They became estranged . They fell out . U میانه آنها بهم خورد
force-feed U به زور به خورد کسی دادن
they came to a rupture U میانه انها بهم خورد
Appearances are deceptive. U فریب ظاهر رانباید خورد
force-feeds U به زور به خورد کسی دادن
Where does this street lead on to ? U این خیابان یکجا می خورد ؟
The ball hit the wall and bounced back. U توپ خورد به دیوار وبرگشت
to blow out one's brains U اعصاب کسی را خورد کردن
I heard a sound . U صدائی به گوشم خورد( رسید )
force-feeding U به زور به خورد کسی دادن
The bell goes at 9 . U ساعت 9 زنگ می خورد ( می زنند )
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
He drank himself to death. U آنقدر مشروب خورد تامرد
he was given 0 lashes U بیست ضربه شلاق خورد
You're a pain in the neck! U اعصاب آدم را خورد می کنی!
it puckered up in sewing U درضمن دوختن چین خورد
She eats extraordinary quantities. U او [زن] مقدار فوق العاده ای را می خورد.
He is as cool as a cucumber. <idiom> U آب تو دلش تکان نمی خورد.
He eats bread at the ruling market price. <proverb> U نان را به نرخ روز مى خورد .
force-fed U به زور به خورد کسی دادن
pain in the neck U آدم [چیز] اعصاب خورد کن
covenant runing with land U شرط منضم به مالکیت زمین تعهد یا شرطی است مربوط به زمین که جزء لازم ولایتجزای ان محسوب میشودو بنابراین به تنهائی قابل انتقال نیست
engrain U درجسم چیزی فروکردن خورد دادن
After all that money is of no use. تازه آن پول هم بدردت نمی خورد.
I am sceptical. I have my doubts. I am not all optimistic. U من که چشمم آب نمی خورد ( خوشبین نیستم )
A few spelling errors caught my eye. U چند غلط املایی به چشمم خورد
the door banged U درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
she doesnt even cough without her husband s permission(consent) U بدون اجازه شوهرش آب نمی خورد
cousins U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
cousin U حریفی که مرتبا" یا به اسانی شکست می خورد
we missed our mark U تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
He is most suitable for brain work . U خیلی بدرد کارهای فکری می خورد
numbly U بی انکه حس داشته باشد یا تکان خورد
pabulum U [هر چیزی که بشود به عنوان غذا خورد]
He tripped and fell . U پایش گیر کرد وزمین خورد
The blow made my head swin. U در اثر ضربه سرم گیج خورد
no man's land U زمین بلاصاحب و غیر مسکون باریکه زمین حد فاصل بین نیروی متخاصم و نیروی خودی
contour flying U پرواز از روی عوارض زمین پرواز به طور مماس باعوارض زمین یا سینه مال
pervious ground U زمین تراوا زمین نفوذپذیر
pershing U موشک زمین به زمین پرشینگ
lacrosse U نوعی موشک زمین به زمین
redstone U موشک زمین به زمین رداستون
He swore to having paid for the goods . U قسم می خورد که پول کالاها را پرداخته است
He swore off smoking cigarettes . U قسم خورد سیگه ررا کنا ربگذارد
I'm sick of that jike, cut it out, can't you? U حالم از این جوک به هم می خورد، ساکت شو. نمیتونی؟
This car wI'll do beautifully . U این اتوموبیل قشنگ بدرد مان می خورد
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
If you criticize him, it's like a red rag to a bull. U اگر از او [مرد] انتقاد بکنی زود بهش بر می خورد.
The way he eats his food disgusts [revolts] [repulses] me. U به نحوه ای که او [مرد] غذا می خورد حال من را بهم می زند.
contour flight U پرواز سینه مال از روی عوارض زمین پرواز در مسیرعوارض زمین
talik U زمین غیر یخ زده در مناطق یخ زده یا در روی لایه منجمد زمین
little john U موشک هانست جان کوچک نوعی موشک زمین به زمین توپخانه
He lost control of the car and swerved towards a tree. U او [مرد] کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
alley shot U ضربه شدید کم ارتفاع به دیوار مقابل که بعد به دیوارکناری می خورد
half volley U پرتاب نزدیک به توپزن که بیدرنگ پس از بلند شدن ضربه می خورد
dropped U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
dropping U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drops U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
drop U گل پس از چرخیدن روی حلقه بسکتبال به زمین انداختن انداختن گوی گلف به سوراخ به زمین انداختن توپ پس ازبل گرفتن
compass rose U دایره بزرگی روی کره زمین که در جهت گردش عقربه ساعت از صفر تا 063 درجه بندی شده و بعنوان مبداسنجش و تنظیم قطبنماهای هواپیما روی زمین بکارمیرود
critical point U نقطه مهم و برجسته زمین نقاط حیاتی و مهم زمین
permafrost U لایه یخ زده دایمی زمین پوسته یا لایه منجمد زمین
to interlock levers U اهرم هارابهم پیوستن بدانسان که هرکدام راتکان دهندهمه باهم تکان می خورد
fish cake U نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
topography U نگارش عوارض زمین نشان دادن عوارض زمین
geomagnetism U نیروی اهن ربایی زمین نیروی جاذبه زمین
mouse U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
mouses U توپی درون آن می چرخد و به احساس کننده هایی می خورد که حرکات افقی و عمودی را در کامپیوتر انجام می دهند
hydrographer U نقشه کش ابهای روی زمین کسیکه عالم به تشریح ابهای روی زمین است
surface to surface missile U موشک زمین به زمین
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
everglade U قطعه زمین باتلاقی علفزار زمین باتلاقی
This stone wont lift. U این سنگ از جایش بلند نمی شود ( تکان نمی خورد )
What the eye doesnt see the heart doesnt grieve ov. <proverb> U چیزى را که چشم نمى بیند قلب نیز غصه اش نمى خورد .
my words hurt his feelings U سخنان من باو بر خورد سخنان من قلب او را جریحه دار کرد
perjurer U کسی که سوگند دروغ می خورد یا شهادت دروغ میدهد
berber knot U گره مراکشی که بدور دو تار دو مرتبه گره می خورد
that will not serve ourp U این به کارمانخواهد خورد این مقصودمارا انجام نخواهدداد
you shall rue it U از اینکار پشیمان خواهید شد افسوس انرا خواهید خورد
earth's attraction U جاذبه زمین قوه جاذبه زمین
surface to surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
surface-to-surface U موشک زمین به زمین یا سطح به سطح
oppressive U خورد کننده ناراحت کننده
Memling motif U طرح گل مملینگ [این طرح الهام گرفته شده از آثار هنرمند بلژیکی قرن پانزدهم میلادی، هانس مملینگ است که در فرش های آن ناحیه به چشم می خورد.]
Mother-daughter boteh design U طرح بته جقه مادر و بچه [این طرح در فرش های قشقایی، خمسه و بعضی دیگر از طرح ها به چشم می خورد و شامل یک بته جقه بزرگ و یک بته کوچک در دل یکدیگر است.]
surface missile U موشک زمین به زمین موشک سطح به سطح موشک سطحی
grazed U زمین
floors U کف زمین
tellus U زمین
graze U زمین
floored U کف زمین
floor U کف زمین
grazes U زمین
this earthly round U زمین
soils U زمین
acres U زمین
acre U زمین
norland U زمین
lackland U بی زمین
terrain U زمین
earthing U زمین
extra terrestrial U زمین
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com