English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
uneventful U بدون رویداد مهم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
occurrences U رویداد
circumstances U رویداد
incident U رویداد
trends U رویداد
incidents U رویداد
occurrence U رویداد
occurence U رویداد
happening U رویداد
trend U رویداد
event U رویداد
events U رویداد
happenings U رویداد
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
exogenous event U رویداد برونی
contretemps U رویداد ناگوار
event horizen U افق رویداد
endogenous event U رویداد درونی
subsequent to that event U پس ازان رویداد
circumstance U تفصیل رویداد
a life full of incidents U زندگی پر رویداد
occurrences U تصادف رویداد
commentaries U گزارش رویداد
occurrence U تصادف رویداد
decade U ده موضوع یا رویداد
occurence U رویداد واقعه
mishaps U رویداد ناگوار
decades U ده موضوع یا رویداد
misadventures U رویداد ناگوار
misadventure U رویداد ناگوار
mishap U رویداد ناگوار
commentary U گزارش رویداد
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
As events unfolded I realized that ... U درطی رویداد ها پی بردم که ...
passages U رویداد کارکردن مزاج
air pollution episode U رویداد الودگی هوا
mischance U رویداد بد حادثه ناگوار
mischances U رویداد بد حادثه ناگوار
passage U رویداد کارکردن مزاج
rummy start U رویداد شگفت انگیز
balances U احتمال رویداد خطا
balance U احتمال رویداد خطا
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
non-events U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
non-event U رویداد ملامت انگیز یا ساختگی
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
black swan event U رویداد نادر و پیش بینی ناپذیر
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
natives U رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
event focus U که در حال دریافت پیام از یک عمل یا رویداد است
parachronism U اشتباهی که عبارت است ازدیرترقراردادن تاریخ یک رویداد
The incident set off a debate. U این رویداد بحثی را به راه انداخت [برانگیخت] .
native U رویداد طبیعی یا آنچه تصادفی رخ نداده است
collision detection U تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
real time U داده وروری به یک سیستم در صورت نیاز یا رویداد
generating U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generates U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generate U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
generated U رویداد خطا به علت بیدقتی در داده استفاده شده
maintenance U مراقب مرتب از سیستم برای جلوگیری از رویداد خرابی
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
This new frontier incident probably means war. U این رویداد مرزی جدید معنیش احتمالآ جنگ است
messages U پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
message U پنجره کوچک که روی صفحه نمایش نشان داده می شوند و از یک رویداد یا وضعیت یا خطا خبر میدهد
dead U دوره زمانی بین دو رویداد که هیج اتفاقی نمیافتد برای اطمینان از اینکه باهم برخورد نخواهند داشت
conditional U دستور برنامه سازی که کنترل برنامه را طبق خروجی یک رویداد غیر مستقیم میکند
alerted U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alert U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
alerts U پیام خطا از طرف نرم افزار به کاربر یا برنامه کاربردی برای رویداد یک مشکل یا خطا
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
main U مجموعه دستورات که پیاپی تکرار می شوند و عمل اصلی برنامه را انجام می دهند. این حلقه معمولا برای ورودی کاربر صبر میکند پیش از پردازش رویداد
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
not nearctic U بدون
undoubted U بدون شک
i'll warrant U بدون شک
obtrusively U بدون حق
but U بدون
without U بدون
bottomless U بدون ته
indubitable U بدون شک
sans U بدون
doubtlessly U بدون شک
wanting U بدون
acheilous U بدون لب
acheilos U بدون لب
undoubtedly U بدون شک
and no mistake U بدون شک
unstressed U بدون مد
ex- U بدون
to a certainty U بدون شک
ex U بدون
goalless U بدون گل
unattended U بدون متصدی
terrorless U بدون ترس
unlined U بدون پوشش
quiescently U بدون جنبش
unoccupied U بدون مستاجر
unmannered U بدون اداب
faceless U بدون صورت
recoilless U بدون لنگر
unfunded U بدون سرمایه
unlined U بدون استر
unfinanced U بدون پشتوانه
unfeigned U بدون تصنع
undeviating U بدون تردیدرای
unpromising U بدون امید
undeviating U بدون انحراف
on the square U بدون کجی
unmaned U بدون سرنشین
unsprung U بدون فنر
unspotted U بدون الودگی
pathless U بدون جاده
safely U بدون خطر
prosaically U بدون لطافت
stemless U بدون ساقه
unadvised U بدون اطلاع
soilless U بدون خاک
consistently U بدون تناقض
shockless U بدون ضربه
faultless U بدون خطا
shadeless U بدون سایه
searchless U بدون جستجو
scoreless U بدون امتیاز
sans recours U بدون رجوع
run on U بدون وقفه
unaligned U بدون صف ارایی
unblushing U بدون شرم
unmennerly U بدون اداب
termless U بدون شرط
unequivocally U بدون ابهام
tenantless U بدون مستاجر
strikeless U بدون ضربت
unequivocal U بدون ابهام
toeless U بدون پنجه
unceasing U بدون وقفه
constantly U بدون تغییر
stemless U بدون تنه
sans ceremonie U بدون تشریفات
failure free U بدون خرابی
undue U بدون مداخله
diamensionless U بدون اندازه
deice U بدون یخ کردن
degas U بدون گازکردن
dealated U بدون بال
expired U بدون اعتبار
inoffensive U بدون زنندگی
cordless U بدون سیم
diamensionless U بدون بعد
unfurnished U بدون اثاثیه
confidently U بدون شبهه
immediately U بدون واسطه
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
toothless U بدون دندانه
discontinuously U بدون اتصال
disconnectedly U بدون ارتباط
dimensionless U بدون بعد
continuously U بدون توقف
unresponsive U بدون احتیاط
by rote U بدون فکر
blankly U بدون مقصودیامعنی
ametabolous U بدون دگردیسی
ametabolic U بدون دگردیسی
achlamydeous U بدون پوشش
achromatic U بدون ترخیم
achromic U بدون ترخیم
air dry U بدون رطوبت
acid free U بدون اسید
acranial U بدون کاسهء سر
acarpous U بدون میوه
anechoic U بدون انعکاس
asymptomatic U بدون علامت
vainly U بدون نتیجه
bloodlessly U بدون خونریزی
bareheaded U بدون کلاه
awless U بدون بیم
avirulent U بدون شدت
unalloyed U بدون الیاژ
adrift U بدون هدف
unselfish U بدون خودخواهی
acold U بدون احساسات
endless U بدون پایان
inoperculate U بدون دریچه
inofficial U بدون اجازه
ingenuously U بدون تزویر
inelastic U بدون کشش
bachelor U بدون عیال
bachelors U بدون عیال
indolently U بدون درد
inaction U بدون فعالیت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com