English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
impemitently U بدون ابراز پشیمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
impenitently U بدون اضهار پشیمانی
dogmatic marxism U مارکسیسم دگماتیک اصطلاح ابداعی لنین برای مارکسیسم اولیه و نیزبیان طرز فکر کسانی که معتقد به رعایت بی کم وکاست اصول اولیه ابراز شده به وسیله مارکس بدون جرح و تعدیل و تصحیح بودند
remorse U پشیمانی
penitence U پشیمانی
compunction U پشیمانی
contrition U پشیمانی
regretting U پشیمانی
regretted U پشیمانی
regrets U پشیمانی
repentance U پشیمانی
regret U پشیمانی
compunctious U وابسته به پشیمانی
irrepentant U مبنی بر عدم پشیمانی
penitently U از روی پشیمانی و توبه
rued U دلسوزی کردن پشیمانی
ruing U دلسوزی کردن پشیمانی
rues U دلسوزی کردن پشیمانی
rue U دلسوزی کردن پشیمانی
repentantly U از روی توبه و پشیمانی
penance U توبه وطلب بخشایش پشیمانی
to be touched [hit] by a pang of regret U ناگهانی احساس پشیمانی [افسوس] کردن
manifestation U ابراز
manifestations U ابراز
revelations U ابراز
irreticence U ابراز
proposals U ابراز
proposal U ابراز
revelation U ابراز
evincing U ابراز کردن
evinces U ابراز کردن
lay bare U ابراز کردن
irreticent U ابراز کننده
expressed U ابراز کردن
expressing U ابراز کردن
empressement U ابراز صمیمیت
expresses U ابراز کردن
express U ابراز کردن
evince U ابراز کردن
divulge U ابراز کردن
divulged U ابراز کردن
divulges U ابراز کردن
presentation of evidance U ابراز دلیل
divulging U ابراز کردن
evinced U ابراز کردن
self assertiveness U ابراز وجود
merriment U ابراز شادی
professing U ابراز ایمان کردن
expressions U ابراز کلمه بندی
profess U ابراز ایمان کردن
expression U ابراز کلمه بندی
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
professes U ابراز ایمان کردن
certificate of achievement U مدرک ابراز لیاقت
certificate of capacity U مدرک ابراز لیاقت
evinced U معلوم کردن ابراز داشتن
evincing U معلوم کردن ابراز داشتن
display U نشان دادن ابراز کردن
displayed U نشان دادن ابراز کردن
exhibited U ارائه دادن ابراز کردن
evinces U معلوم کردن ابراز داشتن
scope for one's energies U میدان برای ابراز فعالیت
evince U معلوم کردن ابراز داشتن
to say something to the effect that ... U ابراز کردن خود دایربراینکه ...
displaying U نشان دادن ابراز کردن
displays U نشان دادن ابراز کردن
exhibiting U ارائه دادن ابراز کردن
exhibits U ارائه دادن ابراز کردن
exhibit U ارائه دادن ابراز کردن
holy cow ! [holy smoke !] <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
citation U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
citations U تقدیررسمی از ابراز لیاقت تشویق نامه
self expression U ابراز وتصریح عقاید وخصوصیات خود
Holy moly! <idiom> U اصطلاح برای ابراز تعجب یا حیرت
Everyone sends their regards to you. U همه بهت ابراز ارادت کردن.
informally U بدون تشریفات بدون رعایت مراسم اداری یا قانونی
without any reservation U بدون هیچ قید وشرط بدون استثنا مطلقا
unformed U بدون شکل منظم هندسی بدون سازمان
brainstorming U گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
flattest U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
flat U ضربه بدون ایجاد پیچ در گوی بیلیارد حالت کشیده و بدون انحنای بادبان دریای ارام سطح اب مناسب ماهیگیری
of no interest U بدون اهمیت [بدون جلب توجه]
independently U آزاد یا بدون کنترل یا بدون اتصال
Taoism U روش فکری منسوب به lao-tseفیلسوف چینی که مبتنی است بر اداره مملکت بدون وجوددولت و بدون اعمال فرمها واشکال خاص حکومت
parataxis U مرتب شدن بدون ربط منطقی توالی دو عبارت یا جمله بدون ربط یا عوامل دستوری دیگر
lynch law U مجازات بدون دادرسی که مردم از پیش خود معین کنند, مجازات مجرمین بدون رسیدگی قضایی وقانونی
achylous U بدون کیلوس بدون قیلوس
offhand U بدون مقدمه بدون تهیه
unbranched U بدون انشعاب بدون شعبه
unstressed U بدون اضطراب بدون کشش
ideology U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
ideologies U بحث و گفتگو در موردافکار و عقاید فکری که ابتدا"ابراز شده و نتیجه مسائل قبلی نباشد
propounder U ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
presumption hominis U قرینه ضعیفه که به فرض وجود ان طرف مجبور به ابراز ادله معارض نیست چون این قرینه به تنهایی ولو با نبودن دلیل معارض قدرت اثباتی ندارد
recoilless U جنگ افزار بدون عقب نشینی بدون عقب نشینی
inoperculate U بدون سرپوش جانور بدون سرپوش
acheilous U بدون لب
undoubtedly U بدون شک
doubtlessly U بدون شک
undoubted U بدون شک
to a certainty U بدون شک
goalless U بدون گل
sans U بدون
wanting U بدون
obtrusively U بدون حق
acheilos U بدون لب
bottomless U بدون ته
and no mistake U بدون شک
not nearctic U بدون
ex- U بدون
indubitable U بدون شک
unstressed U بدون مد
but U بدون
without U بدون
ex U بدون
i'll warrant U بدون شک
recoilless U بدون لنگر
acarpous U بدون میوه
ametabolous U بدون دگردیسی
acid free U بدون اسید
acranial U بدون کاسهء سر
run on U بدون وقفه
unsprung U بدون فنر
sans ceremonie U بدون تشریفات
sans recours U بدون رجوع
unoccupied U بدون مستاجر
unalloyed U بدون الیاژ
quiescently U بدون جنبش
pathless U بدون جاده
adrift U بدون هدف
unselfish U بدون خودخواهی
unmaned U بدون سرنشین
asymptomatic U بدون علامت
unequivocally U بدون ابهام
anechoic U بدون انعکاس
unequivocal U بدون ابهام
acold U بدون احساسات
prosaically U بدون لطافت
faultless U بدون خطا
scoreless U بدون امتیاز
searchless U بدون جستجو
terrorless U بدون ترس
toeless U بدون پنجه
constantly U بدون تغییر
unceasing U بدون وقفه
unadvised U بدون اطلاع
unaligned U بدون صف ارایی
unblushing U بدون شرم
air dry U بدون رطوبت
undeviating U بدون انحراف
undeviating U بدون تردیدرای
unfeigned U بدون تصنع
unspotted U بدون الودگی
unfunded U بدون سرمایه
achromic U بدون ترخیم
termless U بدون شرط
tenantless U بدون مستاجر
consistently U بدون تناقض
ametabolic U بدون دگردیسی
achlamydeous U بدون پوشش
shadeless U بدون سایه
shockless U بدون ضربه
achromatic U بدون ترخیم
unlined U بدون پوشش
unlined U بدون استر
soilless U بدون خاک
safely U بدون خطر
stemless U بدون ساقه
stemless U بدون تنه
strikeless U بدون ضربت
unfinanced U بدون پشتوانه
immusical U بدون هماهنگی
inaction U بدون فعالیت
bachelors U بدون عیال
bachelor U بدون عیال
inelastic U بدون کشش
ingenuously U بدون تزویر
free from slip U بدون لغزش
free from backlash U بدون لقی
bloodless U بدون خونریزی
flavorless U بدون مزه
inofficial U بدون اجازه
failure free U بدون خرابی
exclusive of U بدون در نظرگرفتن
immediately U بدون واسطه
by rote U بدون فکر
inoperculate U بدون دریچه
indolently U بدون درد
indistinctively U بدون فرق
involuntarily U بدون اراده
indubitable U بدون تردید
immethodical U بدون اسلوب
holdless U بدون گیره
insecure U بدون ایمنی
inapproachable U بدون دسترسی
hands down U بدون احتیاط
guilelessly U بدون تزویر
glabrous U بدون کرک
fruitlessly U بدون نتیجه
free trader U بدون گمرک
notwithstanding U بدون توجه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com