English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
capital liability U بدهی سرمایه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
working capital U مبلغ اضافی سرمایه جاری پس از کسر بدهی
Other Matches
conversion U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
conversions U استفاده بلاجهت و من غیر حق از مال غیر اختلاس کردن تبدیل یک بدهی به بدهی دیگربا نرخ ارز کمتر
over capitalised U براورد اضافی سرمایه سرمایه شرکتی را بیش ازاندازه اعلام کردن
supply price of capital U قیمت عرضه سرمایه اصطلاح کینز در رابطه باهزینه سرمایه گذاری
capital stock U سهام سرمایه سهامی که به عنوان سرمایه به شرکت اورده میشود
capital consumption allowance U کسر مصرف سرمایه مترادف با استهلاک سرمایه
liquidity trap U سرمایه گذاری بسیار کم بوده و سرمایه گذاران ترجیح میدهند که دارائیهای خود رابه شکل پول نقد نگاه دارند
capitalization U تبدیل به سرمایه کردن تجمع سرمایه
disinvestment U سرمایه گذاری منفی سرمایه برداری
multiplier principle U اصل ضریب افزایش سرمایه نسبت بین افزایش سرمایه گذاری و بالا رفتن درامد
financiers U سرمایه دار سرمایه گذار
financier U سرمایه دار سرمایه گذار
capital gain U منافع حاصل از فروش یاتعویض اقلام دارایی به قیمتی بیش از ارزش دفتری اضافه ارزش سرمایه سرمایه باز یافته
capitalism U کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
collapse capitalism U فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
registered capital U سرمایه به ثبت رسیده سرمایه ثبت شده
marginal utility of capital U مطلوبیت نهائی سرمایه فایده نهائی سرمایه
capital program U برنامه سرمایه گذاری برنامه تولید سرمایه
marxist economics U نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
cobb doglas production function U ر کار بتوان کشش تولید نسبت به عامل سرمایه . اگرحاصلجمع کششهای فوق برابر 1 باشد تابع تولیدهمگن درجه 1 و مجموعه عوامل سرمایه و کار ثابت است و اگر بزرگتراز 1 باشدبازده کل صعودی و اگرکوچکتراز 1 باشد بازده کل نزولی است
debt U بدهی
liability U بدهی
liabilities U بدهی
indebtedness U بدهی
debiting U بدهی
liability to disease U بدهی
debit U بدهی
debited U بدهی
due U بدهی
debts U بدهی
debits U بدهی
credit note U سند بدهی
floating debt U بدهی متغیر
arrear U بدهی پس افتاده
arrear U بدهی معوق
private debt U بدهی خصوصی
bank overdraft U بدهی به بانک
book debts U بدهی دفتری
legal liability U بدهی قانونی
liabilities and assets U بدهی و دارایی
due bill U سند بدهی
to get into debt U بدهی پیداکردن
debts U بدهی داشتن
oxygen debt U بدهی اکسیژن
absolute liability U بدهی مطلق
public debt U بدهی دولت
acknowladgement of debt U قبول بدهی
net debt U بدهی خالص
acknowledgement of debt U اقرار به بدهی
admission of liability U قبول بدهی
credit notes U سند بدهی
an active debt U بدهی با ربح
the d. of a debt U پرداخت بدهی
national debt U بدهی ملی
to be in debt U بدهی داشتن
debt U بدهی داشتن
debiting U ستون بدهی
debit U ستون بدهی
contingent liability U بدهی اتفاقی
debits U حساب بدهی
current liability U بدهی جاری
debited U حساب بدهی
debited U ستون بدهی
debits U ستون بدهی
capital liability U بدهی درازمدت
debit card U کارت بدهی
backs U بدهی پس افتاده
back U بدهی پس افتاده
debiting U حساب بدهی
debit note U صورتحساب بدهی
debt burden U بار بدهی
liability insurance U بیمه بدهی
debit U حساب بدهی
debt perpetrator U مرتکب بدهی
collective liability U بدهی جمعی
promissory notes U سند بدهی
promissory notes U برگه بدهی
promissory note U سند بدهی
liquidation U پرداخت بدهی
promissory note U برگه بدهی
debt perpetrator U خطاکار در بدهی
contingent liability U بدهی احتمالی
charge account U حساب بدهی مشتری
defaults U عدم پرداخت بدهی
defaulting U عدم پرداخت بدهی
defaulted U عدم پرداخت بدهی
debits U در ستون بدهی گذاشتن
default U عدم پرداخت بدهی
consolidated debt U بدهی یک کاسه شده
embarrassed with debts U زیر بار بدهی
debited U در ستون بدهی گذاشتن
deep in debt U تا گردن زیر بدهی
monetization U پرداخت نقدی بدهی
debit U در ستون بدهی گذاشتن
solvency U توانایی پرداخت بدهی
up to the eyes in debt U تا گردن زیر بدهی
rebates U پرداخت قسمتی از بدهی
rebate U پرداخت قسمتی از بدهی
To be in debt up to ones ears. U غرق بدهی بودن
chargeable U قابل بدهی یا پرداخت
debiting U در ستون بدهی گذاشتن
to pay one's way U بدهی بهم نزدن
realisation [British E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
realization [American E] [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
liquidation [of something] U پرداخت بدهی [اقتصاد]
due U بدهی موعد پرداخت
i paid the debt plus interest U بدهی را با بهره ان دادم
debits U به حساب بدهی کسی گذاشتن
debited U به حساب بدهی کسی گذاشتن
debiting U به حساب بدهی کسی گذاشتن
debit U به حساب بدهی کسی گذاشتن
Do you have an extra pen to lend me? U یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
to keep ones he above water O از زیر بدهی بیرون آمدن
to detain one's due U بدهی خودرا نگه داشتن
insolvency U عدم توانایی در پرداخت بدهی
to pay off a debt [mortgage] U بدهی [رهنی] را قسطی پرداختن
amortization U پرداخت بدهی به اقساط مساوی
emcumbered with debts U زیر بار قرض یا بدهی
monetization U پرداخت بدهی دولت از طریق انتشارپول
debt of record U بدهی قانونی record of court محکوم به
Could you lend me some money ? U می توانی یک قدری به من پول قرض بدهی ؟
to keep ones head above water خود را از بار بدهی رها کردن
You must account for every penny. باید تا دینار آخر حساب پس بدهی
billing U صورتحساب بدهی را تنظیم وارسال کردن
pay off U با دادن بدهی از شرطلبکاری خلاص شدن
omittance is no quit tance U بستانکاردلیل پرداخته شدن بدهی نیست
deficit U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
deficits U کسر موازنه مازاد بدهی بر موجودی کمبود
debt discount U تفاوت ارزش اسمی بدهی واصل مبلغ
tax avoidance U اجتناب از پرداخت مالیات کاهش بدهی مالیاتی
Could you move the table a little bit ? U ممکن است این میز راقدری تکان بدهی ؟
debt of honour U بدهی که پرداخت ان به خوش حسابی بدهکار بستگی دارد
an insolvent estate U دارایی یا ملکی که برای پرداخت بدهی بسنده نباشد
delegatee U کسیکه پرداخت بدهی شخص دیگر به او واگذار شده است
judgement dept U بدهی که دادگاه حکم پرداخت انرا صادر نموده است
current liability U اقلامی از بدهی که پرداخت انها از محل دارایی جاری باشد
good riddance <idiom> U وقتی چیزی را از دست بدهی وبخاطرش خیلی خوشحال باشی
elegit U حکم توقیف اموال مدیون تا زمان واریز بدهی خود
lien U حق تصرف مال یا ملکی تاهنگامیکه بدهی وابسته به ان داده شود
capital intensive U سرمایه بر
asset U سرمایه
turn over U سرمایه
funded U سرمایه
fund U سرمایه
capital U سرمایه
equity U سرمایه
equities U سرمایه
circulation capital U سرمایه در گردش
consolidated fund U سرمایه ذخیره
equity investment U مشارکت در سرمایه
constant capital U سرمایه ثابت
consumer capital U سرمایه مصرفی
capital requirement U نیاز سرمایه
circulating capital U سرمایه در گردش
circulating capital U سرمایه در جریان
capitalization U سرمایه گذاری
capitalist U سرمایه گرای
capital stock U موجودی سرمایه
capital reserve U اندوخته سرمایه
capital reserve U ذخیره سرمایه
capital paid in U ذخیره سرمایه
out flow of capital U خروج سرمایه
unfunded U بدون سرمایه
capital outflow U خروج سرمایه
capital structure U ساخت سرمایه
cash capital U سرمایه نقدی
capitalization U سرمایه سازی
capital value U ارزش سرمایه
capital turnover U گردش سرمایه
capital transfers U انتقالات سرمایه
capital theory U نظریه سرمایه
capital tax U مالیات بر سرمایه
capital structure U بنیان سرمایه
capital movement U حرکت سرمایه
fluid capital U سرمایه متحرک
liquid capital U سرمایه راکد
mobility of capital U تحرک سرمایه
money capital U سرمایه پولی
national capital U سرمایه ملی
nominal capital U سرمایه اسمی
operating capital U سرمایه در گردش
trading capital U سرمایه در گردش
fixed property U سرمایه ثابت
liquid capital U سرمایه نقدی
physical capital U سرمایه غیرپولی
human capital U سرمایه انسانی
initial capital U سرمایه اولیه
fluid capital U سرمایه سیال
opening capital U سرمایه اولیه
intellectual capital U سرمایه فکری
floating capital U سرمایه متحرک
flight of capital U مهاجرت سرمایه
flight of capital U فرار سرمایه
joint stock U سرمایه مشترک
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com