English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
foozle U بدساختن ضربت نادرست
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
bump U ضربت ضربت حاصله دراثر تکان سخت
shock U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocks U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
shocked U ضربت زدن ضربت عمل غافلگیری
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . U این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
alternatives U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative U تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
whacks U صدای ضربت ضربت
whack U صدای ضربت ضربت
NAND function U تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
dispersion U تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
denial U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
denials U تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
in error <adj.> U نادرست
infirmly U نادرست
inconsecutive U نادرست
inconsequent U نادرست
phonies U نادرست
trumped up U نادرست
out of trim U نادرست
amiss U نادرست
imprecise U نادرست
crooked U نادرست
spurious U نادرست
wrongful U نادرست
sinister U کج نادرست
false <adj.> U نادرست
inaccurate U نادرست
erroneous U نادرست
unsafe U نادرست
dishonest U نادرست
false U نادرست
phony U نادرست
trumped-up U نادرست
fouls U نادرست
foulest U نادرست
fouler U نادرست
fouled U نادرست
foul U نادرست
false code U کد نادرست
impure U نادرست
out of order U نادرست
out of a U نادرست
phoney U نادرست
inexact U نادرست
unfairly U نادرست
unfair U نادرست
phoneys U نادرست
chuck U پرتاب نادرست
chucked U پرتاب نادرست
false code U رمز نادرست
chucks U پرتاب نادرست
misconstructions U تفسیر نادرست
misconstructions U تعبیر نادرست
foul bill of lading U بارنامه نادرست
mispronunciations U تلفظ نادرست
mispronunciation U تلفظ نادرست
misconstruction U تفسیر نادرست
inaccurate U نادرست یا غلط
mispronounciation U تلفظ نادرست
missatement U گفته نادرست
mistranslation U ترجمه نادرست
errors U عقیده نادرست
error U عقیده نادرست
jackleg U ناشی نادرست
false U ساختگی نادرست
inexactly U بطور نادرست
paralogism U قیاس نادرست
misconstruction U تعبیر نادرست
inaccurately U بطور نادرست
heterography U املای نادرست
unsound U ناخوش نادرست
miscue U ضربه نادرست
wrong information U اطلاعات نادرست
misinformation U خبر نادرست
wrongfully U بطور نادرست
vicious U بدطینت نادرست
improper U نامناسب نادرست
false information U اطلاعات نادرست
foul play U کار نادرست
fallacy of composition U تعمیم نادرست
false information U خبر نادرست
wrong answers U پاسخهای نادرست
untrue U نادرست خائن
distractor U گزینه نادرست
by indirection U با وسائل نادرست
mininformation U اطلاع یا خبر نادرست
misallocation of resources U تخصیص نادرست منابع
incorrect U نادرست یا به همراه خطا
paralpgize U قیاس نادرست ساختن
true false questions U پرسشهای درست- نادرست
sigmatism U تلفظ نادرست حرف " س "
suggestio falsi U افهار و اعلام نادرست
wild cat U بی اعتبار بی پشتوانه نادرست
off base <idiom> U غیر دقیق ،نادرست
unfair trade practice U اعمال تجاری نادرست
lies U سخن نادرست گفتن
malfunctions U نادرست عمل کردن
lied U سخن نادرست گفتن
prismatic spectacles U عینک نادرست نما
lie U سخن نادرست گفتن
malfunctioned U نادرست عمل کردن
malfunction U نادرست عمل کردن
false starts U اغاز نادرست خطا در شروع
mal U خطا نادرست و متقلبانه را می رساند
false start U اغاز نادرست خطا در شروع
ungrammatical U مخالف ایین دستور نادرست
wide of the mark <idiom> U از هدف به دور بردن ،نادرست
an i calculation U حساب نادرست یا غیر دقیق
paralogist U کسیکه قیاس نادرست میسازد
boolean operation U یکی از دو مقدار ممکن درست یا نادرست
logical U معادل وضعیت منط قی نادرست یا صفر
skews U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skew U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
skewing U میزان کردن چیزی به صورت نادرست
zero U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
contamination U ذخیره کردن اطلاعات در جای نادرست در حافظه
ambiguities U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
Everybody condemned his foolish behaviour . U همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
out of square U خارج از چهار گوش بطور نامنظم یا نادرست
zeros U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
zeroes U 1-رقم . 2-معادل خاموش منط قی یا وضعیت نادرست
ambiguity U خطای ناشی از انتخاب نادرست داده مبهم
grammatical error U استفاده نادرست از قواعد زمان برنامه نویسی کامپیوتر
semantics U خطای ناشی از استفاده از نشانه نادرست در یک دستور برنامه
slapped U ضربت
whang U ضربت
slapping U ضربت
thwacking U ضربت
dinge U ضربت
strokes U ضربت
buffets U ضربت
blow U ضربت
percussion U ضربت
slaps U ضربت
buffeted U ضربت
blows U ضربت
stroke U ضربت
stroked U ضربت
ding U ضربت
slap U ضربت
pound U ضربت
biffed U ضربت
biffing U ضربت
biffs U ضربت
thwack U ضربت
shocks U ضربت
thwacked U ضربت
buffeting U ضربت
shocked U ضربت
thwacks U ضربت
thump U ضربت
shock U ضربت
thumped U ضربت
thumping U ضربت
thumps U ضربت
pounds U ضربت
pounding U ضربت
pounded U ضربت
biff U ضربت
coup U ضربت
hew U ضربت
dint U ضربت
inflictor U ضربت زن
jars U ضربت
jarred U ضربت
buffs U ضربت
plunk U ضربت
buff U ضربت
bump U ضربت
jow U ضربت
bats U ضربت
knoit U ضربت
batted U ضربت
bat U ضربت
larrup U ضربت
coups U ضربت
hewed U ضربت
hewing U ضربت
inflicter U ضربت زن
strikes U ضربت
canvassing U ضربت
buffet U ضربت
canvasses U ضربت
canvassed U ضربت
canvass U ضربت
stroking U ضربت
slipe U ضربت
skelpit U ضربت
skelp U ضربت
hews U ضربت
strike U ضربت
jar U ضربت
concussion U ضربت
hazard U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
hazarded U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
logical U خطا در طراحی برنامه که باعث جهش یا عملیات نادرست شود
hazards U خطای سخت افزاری مربوط به زمان بندی زمانی نادرست
debounce U جلوگیری از محسوس بسته شدنهای نادرست یا جعلی یک کلید یا سوئیچ
graft U پیوند بافت تحصیل پول و مقام و غیره ازراههای نادرست
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com