Perdic | بدانگونه مشت بران کسی زدن که سخت دردگین شودیافالج گرد د | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 30 (1 milliseconds)		ارسال یک معنی جدید
Menu	English	Persian	Menu
	to take the p of any one U	بدانگونه مشت بران کسی زدن که سخت دردگین شودیافالج گرد د

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	to play up to another actor	بدانگونه درنمایش بازی کردن که بازیگر دیگر سر ذوق آید
	to halve two timbers U	دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
	pregnant use of a verb U	بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
	trenchant U	بران
	bendon U	بران
	added to that U	اضافه بران
	lead U	سوق دادن بران داشتن
	there is no limit to it U	حدی بران متصور نیست
	persuading U	بران داشتن ترغیب کردن
	persuades U	بران داشتن ترغیب کردن
	persuade U	بران داشتن ترغیب کردن
	leads U	سوق دادن بران داشتن
	goes U	روی دادن بران بودن
	go U	روی دادن بران بودن
	the price was not reasonable U	بهای گزافی بران گذاشته بودند
	the principality of wales U	استان WALES که اسما بران حکومت دارد
	the principality U	استان WALES که اسما بران حکومت دارد
	spin wall U	دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
	labarum U	پرچم قستنطین که نشان نصارا بران بود
	potter wheel U	صفحه افقی گردنده که کوزه گر گل بران قالب میکند
	plane table U	سه پایه نقشه برداری که الیداد بران سوار میشود
	inestimably U	پیش ازانکه بتوان تقدیر کردیا بران بهاگذارد
	gongs U	زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
	gong U	زنگی که عبارت است ازکاسه و چکشی که اهسته بران میزنند
	gibus U	کلاه نرمی که دراپرابرسرمیگذارندبرای اینکه هرچه بران مشت بزنند
	structuring U	نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
	structures U	نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
	structure U	نقشه نصب کابلها در شرکت یا ساختمان بران شبکه ها کامپیوتری و تلفن
	sudarium U	دستمال دور سر مسیح دستمالی که نقش صورت مسیح بران باشد

Recent search history

Forum search

more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)

Contact | Terms | Privacy