Perdic | بخشش ناپذیر غیر قابل عفو | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (3 milliseconds)	ارسال یک معنی جدید

Menu	English	Persian	Menu
	irremissible U	بخشش ناپذیر غیر قابل عفو

معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches

	irremissibly U	بطور بخشش ناپذیر
	pardoable U	امرزش پذیر قابل بخشش
	excusable U	قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
	unbearable U	غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
	inconsolable U	تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
	inconsolably U	تسلی ناپذیر غیر قابل تسلیت
	unbearably U	غیر قابل تحمل تاب ناپذیر
	incommutable U	تبدیل ناپذیر غیر قابل تعویض
	impervious U	تاثر ناپذیر غیر قابل نفوذ
	impartible U	جدایی ناپذیر غیر قابل تفکیک
	irretrievably U	بطور غیر قابل استرداد جنانکه نتوان برگردانید بطور جبران ناپذیر
	too much of a good thing U	غیر قابل تحمل تحمل ناپذیر
	renewable resources U	منابع تهی ناپذیر منابع تجدیدشدنی منابع قابل تجدید
	invulnerable U	زخم ناپذیر اسیب ناپذیر
	immedicable U	درمان ناپذیر بهبود ناپذیر
	irrevocably U	بطور تغییر ناپذیر بطور چاره ناپذیر
	bestowment U	بخشش
	bounty U	بخشش
	pitied U	بخشش
	donation U	بخشش
	boons U	بخشش
	endowments U	بخشش
	pardon U	بخشش
	pities U	بخشش
	largess U	بخشش
	benefaction U	بخشش
	absolution U	بخشش
	munificence U	بخشش
	gift U	بخشش
	boon U	بخشش
	gifts U	بخشش
	donations U	بخشش
	clemency U	بخشش
	dotation U	بخشش
	endowment U	بخشش
	baksheesh U	بخشش
	generosity U	بخشش
	pity U	بخشش
	lot U	بخشش
	forgiveness U	بخشش
	bountifulness U	بخشش
	bestowal U	بخشش
	remittal U	بخشش
	profusion U	بخشش
	releases U	بخشش
	released U	بخشش
	release U	بخشش
	grants U	بخشش
	granted U	بخشش
	remission U	بخشش
	pardoned U	بخشش
	pardoning U	بخشش
	gratia U	بخشش
	pardons U	بخشش
	grant U	بخشش
	givig U	بخشش
	magneficence U	بخشش کرم
	absolvable U	بخشش پذیر
	debt relief U	بخشش بدهکای
	mercy U	بخشش مرحمت
	beneficence U	بخشش نیکوکاری
	forgivingly U	از روی بخشش
	debt forgiveness U	بخشش بدهکای
	debt cut U	بخشش بدهکای
	absolutory U	بخشش امیز
	gracing U	بخشش بخت
	apanage U	متعلفات بخشش
	graces U	بخشش بخت
	irremissibility U	بخشش ناپذیری
	gifted U	دارای بخشش
	to ask for quarter U	بخشش طلبیدن
	grace U	بخشش بخت
	graced U	بخشش بخت
	forgivable U	بخشیدنی بخشش پذیر
	deprecation U	دعای بخشش یاشفاعت
	pardons U	بخشش فرمان عفو
	pardoning U	بخشش فرمان عفو
	remission of sins U	بخشش یا امرزش گناهان
	pardoned U	بخشش فرمان عفو
	pardon U	بخشش فرمان عفو
	donatory U	گیرنده بخشش یاهدیه یاهبه
	haircut U	بخشش بدهکای [اصطلاح مجازی]
	I think we are out of the woods. <idiom> U	فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
	liberal gift U	بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
	friendly front end U	طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
	recoverable item U	وسیله قابل تعمیر و به کار انداختن وسایل قابل بازیابی
	archival quality U	مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
	waterproofs U	نم ناپذیر
	waterproofed U	نم ناپذیر
	waterproof U	نم ناپذیر
	watertight U	اب ناپذیر
	unchallenged U	بحث ناپذیر
	imperviable U	نم ناپذیر
	inappeasable U	ناپذیر
	acquest U	مال بدست اورده ازدسترنج یا بخشش مال غیرموروثی
	irredeemable U	پایان ناپذیر
	unalterable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	insupportable U	تحمل ناپذیر
	intolerable U	تحمل ناپذیر
	unanswerable U	تکذیب ناپذیر
	ineluctable U	چاره ناپذیر
	impossible [colloquial] <adj.> U	تحمل ناپذیر
	deathless U	فنا ناپذیر
	unchallenged U	انکار ناپذیر
	inconsolable U	دلداری ناپذیر
	inconsolably U	دلداری ناپذیر
	passive U	اثر ناپذیر
	unbearable U	تحمل ناپذیر
	passives U	اثر ناپذیر
	unbearably U	تحمل ناپذیر
	inevitable U	اجتناب ناپذیر
	unanswerable U	جواب ناپذیر
	engrained U	چاره ناپذیر
	intangible U	لمس ناپذیر
	inaccessible U	ارتباط ناپذیر
	inaccessible U	دسترسی ناپذیر
	unerring U	خطا ناپذیر
	drainless U	خستگی ناپذیر
	achromic U	رنگ ناپذیر
	impracticable <adj.> U	انجام ناپذیر
	inexecutable <adj.> U	انجام ناپذیر
	unfeasible <adj.> U	انجام ناپذیر
	integral U	جدایی ناپذیر
	non descript U	تشریح ناپذیر
	unaccountable U	توضیح ناپذیر
	nanoaddressable U	نشانی ناپذیر
	raintight U	باران ناپذیر
	unaccountably U	توضیح ناپذیر
	ego alien U	خود ناپذیر
	inscrutable U	نفوذ ناپذیر
	interminable U	پایان ناپذیر
	immortal U	فنا ناپذیر
	non descript U	وصف ناپذیر
	achromatic U	رنگ ناپذیر
	impassive U	تالم ناپذیر
	uncontrollable U	کنترل ناپذیر
	inalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	indispensable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inevitable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	uncontrollably U	کنترل ناپذیر
	air proof U	هوا ناپذیر
	imperturbable U	تزلزل ناپذیر
	absolute <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	exhautless U	خستگی ناپذیر
	fatigueless U	خستگی ناپذیر
	unwearying U	خستگی ناپذیر
	nonsuperimposable U	انطباق ناپذیر
	irremediable U	چاره ناپذیر
	remediless U	درمان ناپذیر
	insufferable U	تحمل ناپذیر
	beyond bearing U	تحمل ناپذیر
	unalienable <adj.> U	اجتناب ناپذیر
	inappealable U	پژوهش ناپذیر
	spanless U	پیمایش ناپذیر
	indefectible U	خلل ناپذیر
	stainless U	زنگ ناپذیر
	unassailable U	یورش ناپذیر
	irresolvable U	تجزیه ناپذیر
	irresistable U	مقاومت ناپذیر
	indiminishable U	کاهش ناپذیر
	indisciplinable U	انظباط ناپذیر
	rigid U	انعطاف ناپذیر
	indispansably U	بطورچاره ناپذیر
	indisributable U	بخش ناپذیر
	indubious U	تردید ناپذیر
	inalienable U	بیع ناپذیر
	waterproof wire U	سیم نم ناپذیر
	indefeasible U	بطلان ناپذیر
	indefeasible U	فسخ ناپذیر
	inappellable U	پژوهش ناپذیر
	incodensable U	انقباض ناپذیر
	incoercible U	انقباض ناپذیر
	incommensurable U	سنجش ناپذیر
	incommensurable U	مقایسه ناپذیر
	incommutable U	استحاله ناپذیر
	incommutable U	تخفیف ناپذیر
	incommutably U	تبدیل ناپذیر
	incompressible U	تراکم ناپذیر
	incompressible U	فشار ناپذیر
	inconvertible U	مبادله ناپذیر
	irrecocilably U	بطوروفق ناپذیر
	incorruptibly U	بطورفساد ناپذیر
	indecomposable U	فساد ناپذیر
	inseparable U	تفکیک ناپذیر
	ineludible U	گریز ناپذیر
	water proof U	رطوبت ناپذیر
	insol U	انحلال ناپذیر
	insusceptible U	تایید ناپذیر
	unappealabe U	پژوهش ناپذیر
	unappeasable U	استمالت ناپذیر
	unchangeable U	تغییر ناپذیر
	uncomputable U	محاسبه ناپذیر
	irrecoverably U	بطوراصلاح ناپذیر
	irrecoverable U	جبران ناپذیر
	unconquerable U	تسخیر ناپذیر
	undecidable U	تصمیم ناپذیر
	unbeatable U	باخت ناپذیر
	invariant U	تغییر ناپذیر
	untouchability U	لمس ناپذیر
	uninflammable U	اشتعال ناپذیر