Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
liberal gift
U
بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
exponents
U
شرح دهنده نماینده
exponent
U
شرح دهنده نماینده
laboriously
U
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
lagate a latere
U
نماینده پاپ که دارای اختیارات کامل باشد
program music
U
موزیکی که نماینده یک رشته رویدادهاو منظره ها باشد
bene fevdatory
U
بخششی
escape character
U
حرفی که نشان دهنده کد espace باشد
commision agent
U
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
U
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
prima facie evidence
U
مدرک محمول بر صحت مدرکی که در صورت تکذیب یا توضیح طرف برای روشن کردن قضیه کافی باشد مدرکی که در نظر اول و پیش از بررسی بیشتر قاطع به نظر می اید
visiting correspondent
U
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
trimmer
U
زینت دهنده تغییر عقیده دهنده بنابمصالح روز
a closed mouth catches no flies
<proverb>
U
تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد
bestowal
U
بخشش
generosity
U
بخشش
dotation
U
بخشش
baksheesh
U
بخشش
donation
U
بخشش
pity
U
بخشش
pities
U
بخشش
pitied
U
بخشش
bounty
U
بخشش
endowments
U
بخشش
releases
U
بخشش
released
U
بخشش
release
U
بخشش
pardon
U
بخشش
absolution
U
بخشش
pardoned
U
بخشش
boons
U
بخشش
boon
U
بخشش
pardoning
U
بخشش
clemency
U
بخشش
endowment
U
بخشش
pardons
U
بخشش
forgiveness
U
بخشش
largess
U
بخشش
gratia
U
بخشش
profusion
U
بخشش
gift
U
بخشش
bountifulness
U
بخشش
gifts
U
بخشش
munificence
U
بخشش
lot
U
بخشش
givig
U
بخشش
donations
U
بخشش
remission
U
بخشش
grant
U
بخشش
granted
U
بخشش
grants
U
بخشش
benefaction
U
بخشش
bestowment
U
بخشش
remittal
U
بخشش
moored mine
U
مینی که باسیم یا طناب به محل اتصال خود وصل شده باشد یا در اب معلق باشد
hottest
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hot
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
hotter
U
شبکه آهنی یا پوشش اطراف کامپیوتر که به منبع تغذیه وصل شده باشد و زمین نشده باشد
irremissibility
U
بخشش ناپذیری
to ask for quarter
U
بخشش طلبیدن
absolvable
U
بخشش پذیر
absolutory
U
بخشش امیز
apanage
U
متعلفات بخشش
debt cut
U
بخشش بدهکای
forgivingly
U
از روی بخشش
gifted
U
دارای بخشش
debt forgiveness
U
بخشش بدهکای
grace
U
بخشش بخت
mercy
U
بخشش مرحمت
debt relief
U
بخشش بدهکای
beneficence
U
بخشش نیکوکاری
magneficence
U
بخشش کرم
graced
U
بخشش بخت
graces
U
بخشش بخت
gracing
U
بخشش بخت
bailor
U
امانت دهنده کفیل دهنده
conglutinative
U
التیام دهنده جوش دهنده
exhibitors
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
bailer
U
امانت دهنده کفیل دهنده
exhibitor
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
exhibiter
U
نمایش دهنده ارائه دهنده
catalysts
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
extender
U
توسعه دهنده ادامه دهنده
catalyst
U
تشکیلات دهنده سازمان دهنده
pardons
U
بخشش فرمان عفو
forgivable
U
بخشیدنی بخشش پذیر
pardon
U
بخشش فرمان عفو
irremissibly
U
بطور بخشش ناپذیر
deprecation
U
دعای بخشش یاشفاعت
pardoning
U
بخشش فرمان عفو
remission of sins
U
بخشش یا امرزش گناهان
pardoned
U
بخشش فرمان عفو
escutcheon
U
سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
satisfactory
<adj.>
U
کافی
sufficient
<adj.>
U
کافی
enow
U
کافی
adequate
<adj.>
U
کافی
enough
U
کافی
sufficient
U
کافی
acceptable
<adj.>
U
کافی
good
[sufficient]
<adj.>
U
کافی
adequate
U
کافی
adequate
کافی
sufficing
<adj.>
U
کافی
haircut
U
بخشش بدهکای
[اصطلاح مجازی]
donatory
U
گیرنده بخشش یاهدیه یاهبه
excusable
U
قابل بخشش و معافیت بخشیدنی
pardoable
U
امرزش پذیر قابل بخشش
ascendent
U
بلندی
looms
U
بلندی
looming
U
بلندی
loomed
U
بلندی
upland
U
بلندی
low-rise
U
کم بلندی
rise
U
بلندی
loftiness
U
بلندی
altitudes
U
بلندی
loudness
U
بلندی
uplands
U
بلندی
exaltation
U
بلندی
sublimity
U
بلندی
rises
U
بلندی
toft
U
بلندی
height
U
بلندی
Highnesses
U
بلندی
the sublime
U
بلندی
loom
U
بلندی
altitude
U
بلندی
elevation
U
بلندی
gratification
U
سر بلندی
elevations
U
بلندی
tallness
U
بلندی
Highness
U
بلندی
heights
U
بلندی
exaltedness
U
بلندی
hotbed
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
hotbeds
U
بستر خاکی چمن که در اثر تخمیر ویابوسیله دیگری گرم شده باشد محل یا محیطی که دران رویش وپیشرفت سریع باشد
imperfect competition
U
حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
sufficient
U
مقدار کافی
skimping
U
غیر کافی
scanty
U
غیر کافی
scantier
U
غیر کافی
scantiest
U
غیر کافی
skimps
U
غیر کافی
skimped
U
غیر کافی
suffices
U
کافی بودن
sufficed
U
کافی بودن
suffice
U
کافی بودن
inextenso
U
بطول کافی
sufficient conditions
U
شرایط کافی
sufficient condition
U
شرط کافی
inadequate
U
غیر کافی
suffice
U
کافی بودن
reach
U
کافی بودن
last
[be enough]
U
کافی بودن
be sufficient
U
کافی بودن
be enough
U
کافی بودن
necessary and sufficient
U
لازم و کافی
be adequate
U
کافی بودن
adequately
[sufficiently]
<adv.>
U
بقدر کافی
sufficing
U
کافی بودن
Nothing more, thanks.
کافی است.
run short
<idiom>
U
کافی نبودن
due care
U
مراقبت کافی
adequately
U
بقدر کافی
plenty of rain
U
باران کافی
leisure
U
وقت کافی
sufficiently
<adv.>
U
بقدر کافی
skimp
U
غیر کافی
irremissible
U
بخشش ناپذیر غیر قابل عفو
ups and down
U
پستی و بلندی
effective length of strut
U
بلندی کمانش
headroom
U
بلندی طاق
how tall is it?
U
بلندی ان چقدراست
suction lift
U
بلندی مکش
acrophobia
U
ترس از بلندی
eminency
U
تعالی بلندی
tonal volume
U
بلندی صوت
Highnesses
U
بلندی مقام
eminence
U
تعالی بلندی
ruggedness
U
پستی و بلندی
supremacy
U
بلندی افراشتگی
acrophobia
U
بلندی هراسی
Highness
U
بلندی مقام
height of building
U
بلندی ساختمان
critical height
U
بلندی بحرانی
hilliness
U
پستی و بلندی
contour
U
پست و بلندی
volumes
U
بلندی صدا
volume
U
بلندی صدا
height of fill
U
بلندی اکند
hypsometry
U
بلندی پیمایی
crow's nest
U
بالای بلندی
I think we are out of the woods.
<idiom>
U
فکر میکنم، بدترین بخشش رو پشت سر گذاشتیم.
well educatd
U
دارای تحصیلات کافی
voteless
U
بدون رای کافی
sufficiency
U
قابلیت مقدار کافی
inadequately
U
بطور غیر کافی
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
incompetent
U
غیر کافی ناشایسته
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com