English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
interconnect U با یکدیگر اتصال دادن
interconnected U با یکدیگر اتصال دادن
interconnecting U با یکدیگر اتصال دادن
interconnects U با یکدیگر اتصال دادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
interconnecting U اتصال به یکدیگر
interconnected U اتصال به یکدیگر
interconnects U اتصال به یکدیگر
interconnect U اتصال به یکدیگر
network U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
life line U طناب اتصال افراد به یکدیگر
networks U اتصال نقاط شبکه به یکدیگر
data chaining U فرایند اتصال اقلام داده به یکدیگر
juxtaposition U جا دادن اقلام در مجاورت یکدیگر
counterpose U درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
male connector U ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
to switch on U اتصال دادن جریان دادن
synchronises U با هم اتصال دادن
interconnected U اتصال دادن
interconnected U با هم اتصال دادن
interconnects U با هم اتصال دادن
synchronizes U با هم اتصال دادن
synchronize U با هم اتصال دادن
bridge U اتصال دادن
interconnecting U با هم اتصال دادن
bridged U اتصال دادن
bridges U اتصال دادن
synchronising U با هم اتصال دادن
synchronised U با هم اتصال دادن
interconnects U اتصال دادن
interconnecting U اتصال دادن
to put through U اتصال دادن به
interconnect U با هم اتصال دادن
interconnect U اتصال دادن
to make contact U اتصال دادن
operates U اتصال دادن
operated U اتصال دادن
operate U اتصال دادن
interdigitate U بهم اتصال دادن
earths U به زمین اتصال دادن
inosculate U بهم اتصال دادن
full fusion welding U جوش دادن اتصال
spliced U اتصال دادن با جوش
splices U اتصال دادن با جوش
splicing U اتصال دادن با جوش
earth U به زمین اتصال دادن
connect through U از وسط اتصال دادن
splice U اتصال دادن با جوش
interlocks U اتصال دادن تزویج شدن
interlocking U اتصال دادن تزویج شدن
interlocked U اتصال دادن تزویج شدن
interlock U اتصال دادن تزویج شدن
connect in parallel U بطور موازی اتصال دادن
connect in series U بطور سری اتصال دادن
plug compatible U دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
mine mooring U اتصال دادن مینها به همدیگر به وسیله سیم یا بند
plugs U ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plugging U ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
plug U ایجاد اتصال الکتریکی با قرار دادن دو شاخه در سوکت
layer U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
patch U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches U کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers U لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP U پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
connector U وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibre U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibres U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fiber U نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contacting U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contact U یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings U سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
invitation U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
invitations U عمل پردازنده برای اتصال وسیله دیگر و امکان دادن به آن برای ارسال پیام
linkage U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivel U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivels U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled U اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
linkages U مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar U بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
conferencing U اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
connect U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
connects U اتصال دادن متصل کردن مربوط کردن
RJ connector U نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
ramps U سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal U محل اتصال پیچ اتصال
terminals U محل اتصال پیچ اتصال
ramp U سینه کش اتصال فراز اتصال
slip road U سینه کش اتصال فراز اتصال
leads U قطب اتصال سیم اتصال
lead U قطب اتصال سیم اتصال
cascade connection U اتصال کاسکاد اتصال پلهای
each other U یکدیگر
one another U یکدیگر
one a U یکدیگر
interwork U بر یکدیگر
of each other <adv.> U از یکدیگر
of one another <adv.> U از یکدیگر
from each other <adv.> U از یکدیگر
from one another <adv.> U از یکدیگر
internecine U کشتار یکدیگر
combining U ترکیب با یکدیگر
concrescence U رشد با یکدیگر
simultaneous with each other U مقارن یکدیگر
arm in arm U در دست یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگریستن
cheek by jowl U پهلوی یکدیگر
combines U ترکیب با یکدیگر
intersecting U از یکدیگر گذرنده
couples U ترکیب با یکدیگر
peer to each other U برابر با یکدیگر
peer to each other U قرین یکدیگر
combine U ترکیب با یکدیگر
couple U ترکیب با یکدیگر
coupled U ترکیب با یکدیگر
one to one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
to look at each other U به یکدیگر نگاه کردن
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
abutted U به یکدیگر ضربه زدن
they are well matched U حریف یکدیگر هستند
in tune <idiom> U با یکدیگر موافق بودن
one-to-one U عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
correlative with each other U لازم و ملزوم یکدیگر
abuts U به یکدیگر ضربه زدن
grappling U گرفتن لباس یکدیگر
complementary U تکمیل کننده یکدیگر
intersplere U در حوزه یکدیگر امدن
telepathy U ارتباط افکار با یکدیگر
hand in hand U دست دردست یکدیگر
abut U به یکدیگر ضربه زدن
of a piece with each other U ازسر هم همجنس یکدیگر
interaction U عمل دو چیز روی یکدیگر
incompatible U غیر قابل استعمال با یکدیگر
take turns <idiom> U انجام کاری با همکاری یکدیگر
adhesion of fibers U خاصیت چسبندگی الیاف به یکدیگر
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hue U [وجه تمایز رنگ ها از یکدیگر]
iteraction U تاثیر چند چیز بر یکدیگر
T connector U اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
interacts U برای عمل کردن روی یکدیگر
back formation U لغت سازی اشتقاق لغات از یکدیگر
Birds of a feather flock together . <proverb> U پرندگان مشابه با یکدیگر پرواز مى کنند .
The twins look just like each other. U دوقلوها خیلی شبیه یکدیگر هستند.
interacting U برای عمل کردن روی یکدیگر
interacted U برای عمل کردن روی یکدیگر
They shook hand and made up. U با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
interact U برای عمل کردن روی یکدیگر
deme U دستهای از موجودات زنده مرتبط با یکدیگر
interfruitful U قابل گرده افشانی یا لقاح با یکدیگر
sapphic vice U شهوت رانی زنان نسبت به یکدیگر
joint U بند بند کردن اتصال دادن بند
grain orientation U طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
trailed U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
consolute U ترکیبی از دو یا چند مایع که بر هر نسبتی در یکدیگر حل شوند
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
differentiation U فرق گذاری تفکیک و تمیز مطالب از یکدیگر
interdenominational U وابسته به فرقههای مذهبی و روابط انها با یکدیگر
trail U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails U پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
hue U [نقطه جدا کردن رنگ های مختلف از یکدیگر]
laceria U [نقش های منظم در کنار یکدیگر] [معماری اسلامی]
concentric shafts U شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
demolition derby U مسابقه رانندگان ماهر درزدن اتومبیلهای کهنه به یکدیگر
blade tracking U مراحل تعیین موقعیت سر تیغههای ملخ نسبت به یکدیگر
interfaces U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interface U 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
local area network U شبکهای که ترمینال ها و قط عات مختلف آن فاصله کوتاهی از یکدیگر دارند.
triptych U عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
track bolt U پیچی که قطعات راه اهن رابه یکدیگر متصل میکند
subscriber's line U اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
microwave hop U یک کانال رادیویی ریزموج میان انتن بشقابی که متوجه یکدیگر هستند
overt collusion U تبانی چند شرکت برای کنترل بازار با موافقت صریح یکدیگر
neap tide U دراین حالت نیروی جاذبه ماه وخورشید در خلاف یکدیگر تاثیرمیکند
circular U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
circulars U موقعیت خطایی که وقتی رخ میدهد که دو تا ولی در دوخانه به یکدیگر مراجعه کنند
biplane interference U تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
standstill U در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
grade separation U تقاطع شاهراه یا راه اهن که در ان دو جاده دارای اختلاف سطح از یکدیگر هستند
yard line U خطوط واقعی یا فرضی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
yard marker U خطوط فرضی یا واقعی روی زمین فوتبال امریکایی بعرض یک یارد از یکدیگر
wire locking U بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
cleco fastener U وسیلهای مانند فنر برای محکم کردن صفحات فلزی به یکدیگر تا اتمام مراحل پرچکاری
c clamp U گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
customs union U مجموعهای از چند کشور که کالاهای یکدیگر را بدون حقوق وعوارض گمرکی وارد و صادرمی کنند
S-twist [S-spun] U نخ چپ تاب [جهت پیچیدن الیاف بدور یکدیگر در این نوع نخ مانند حرف اس لاتین است.]
reduce U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reduces U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
reducing U تحویل دادن کاهش دادن تنزل دادن تقلیل دادن
agonic line U خط موسوم روی یک نقشه که نقاطی را که دارای خطا یاانحراف مغناطیسی صفر میباشند به یکدیگر متصل میکند
commutator U سری هادیهایی که بصورت شعاعی از یکدیگر جدا شده وبصورت حلقهای دور تا دورشفت گردنده ژنراتور قرارگرفته اند
yoke U جفت یا گروهی ازهدهای خواندن- نوشتن که به یکدیگر متصل هستند و برروی دو یا چند شیار نوار یادیسک مغناطیسی حرکت می کنند
camisado U شبیخون لباس یا پیراهن علامت داری که هنگام شبیخون می پوشندتاطرفین یکدیگر رابشناسند
parts explosion U رسم تمام قطعات تشکیل دهنده یک مجموعه که رابطه قطعات با یکدیگر را نشان میدهد
burl [nep] U گلوله ای یا نپ شدن الیاف در سطح بافته شده بدلیل پیچش الیاف بدور یکدیگر
braid shield U روکشی از الیاف بافته شده ولاستیک روی یک یا چند هادی عایق شده از یکدیگر
Mingle design U طرح تلفیقی [ادغام کردن طرح ها با یکدیگر]
reciprocal agreement U قراردادی که دو کشور برای توسعه روابط اقتصادی با یکدیگرمنعقد می سازند و بر این مبنا به یکدیگر امتیازاتی ازنظر تعرفه گمرکی و عوارض و تسهیلات می دهند
international court of justice U دیوان دادگستری بین المللی رکن قضایی سازمان ملل متحد که وفیفه اش رسیدگی به دعاوی مطروحه دول عضو علیه یکدیگر است
Mamihlapinatapai U نگاهی که ۲ نفر با یکدیگر به اشتراک میگذارند که در آن هردو میخواهند و مایلند که طرف مقابل حرفی بزند ولی هیچ کدامشان نمیخواهند آغاز کنند.
coordinate U روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com