Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (34 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to go for a sail
U
با کشتی بادی سفریاگردش کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to sail
[for]
U
با کشتی بادی آغاز به سفر کردن
[به]
sailboats
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailboat
U
کشتی بادبانی کشتی بادی
sailed
U
شراع کشتی بادی
sailings
U
شراع کشتی بادی
square rigger
U
نوعی کشتی بادی
sail
U
شراع کشتی بادی
auxiliary sailing vessel
U
کشتی بادی موتوردار
air bedding
U
لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
keels
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
keel
U
حمال کشتی صفحات اهن ته کشتی وارونه کردن
topgallant
U
سکوب بالای دکل کشتی بالاترین شکوب دکل کشتی وسایل بی مصرف کشتی
scuppering
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppers
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scuppered
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
scupper
U
سوراخ زهکشی دیواره کشتی مجرای فاضل اب روی عرشه کشتی
ship's manifest
U
صورت محمولههای کشتی فهرست کالاهای در حال حمل در کشتی
load line
U
خطی در اطراف کشتی که نمودار حداکثر فرفیت کشتی میباشد
respondentia
U
وامی که به صاحب کشتی داده و کشتی او به رهن گرفته میشود
carry ship
U
کشتی حامل زندانیان جنگی کشتی غیر مسلحی که تضمین عبور داشته باشد
hawse
U
سوراخهای دماغه کشتی که مخصوص عبورطناب است طنابهای نگاه دارنده کشتی درحوضچه
dan runner
U
کشتی رهاکننده علایم شناور در اب کشتی تعیین مسیر
gunroom
U
مخزن مهمات کشتی سفره خانه افسران کشتی
lazar housek
U
عمارت یا کشتی برای قرنطینه 8 انبار عقب کشتی
waterline
U
خط بار گیری کشتی خط میزان و تراز کشتی باسطح اب
supercargo
U
نماینده مالک محمولات کشتی که با کشتی به سفر می رود
embarkation
U
بارگیری کشتی یا خودرو سوار شدن در کشتی یاخودرو
bill of health
U
گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
usura maritima
U
دادن وام با بهره سنگین به مالک کشتی که در صورت سالم برگشتن کشتی قابل وصول است
the vessel was put a bout
U
جهت کشتی را تغییر دادند کشتی را برگردانند
launch
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launched
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launches
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
launching
U
به اب انداختن کشتی پرداخت کردن گلوله یا موشک شروع کردن کار
letter of marque
U
پروانه دستگیر کردن کشتی بازرگانی دشمن و غارت کردن اتباع ایشان
windjammer
U
یکی از کارکنان کشتی کشتی بادبانی
pneumatic
U
بادی
blowy
U
بادی
body shirt
U
بادی
flatuous
U
بادی
air bed
U
تشک بادی
air blast transformer
U
مبدل بادی
air hammer
U
چکش بادی
wind erosion
U
فرسایش بادی
sailboats
U
قایق بادی
wind generator
U
مولد بادی
aeromotor
U
موتور بادی
fly ash
U
خاکستر بادی
blowtube
U
تفنگ بادی
pneumatic
U
لاستیک بادی
blowgun
U
تفنگ بادی
dune sand
U
ماسه بادی
blow pipe
U
تفنگ بادی
air operated horn
U
شیپور بادی
air pump
U
تلمبهء بادی
pneumatic riveting
U
پرچکاری بادی
pneumatic tire
U
لاستیک بادی
at first blush
U
در بادی امر
pneumatic tools
U
اسبابهای بادی
air gun
U
تفنگ بادی
lantern
U
چراغ بادی
lanterns
U
چراغ بادی
airguns
U
سلاح بادی
running sand
U
ماسه بادی
blow gun
U
تفنگ بادی
pneumatic fender
U
دفرای بادی
pneumatic hammer
U
چکش بادی
air rifle
U
تفنگ بادی
air rifles
U
تفنگ بادی
airgun
U
تفنگ بادی
airgun
U
سلاح بادی
pneumatic press
U
پرس بادی
airguns
U
تفنگ بادی
pop gun
U
تفنگ بادی
wind current
U
جریان بادی
wind corrosion
U
ساییدگی بادی
quicksand
U
ماسه بادی
hurricane lamps
U
چراغ بادی
hurricane lamp
U
چراغ بادی
sailboat
U
قایق بادی
air brake
U
ترمز بادی
marine sand
U
ماسه بادی
windmills
U
اسیاب بادی
windmill
U
اسیاب بادی
air brakes
U
ترمز بادی
imbark
U
در کشتی سوار کردن
sail
U
با کشتی حمل کردن
to take ship
U
در کشتی سوار کردن
to take ship
U
با کشتی حمل کردن
commissioning the ship
U
فعال کردن کشتی
sailings
U
با کشتی حمل کردن
sailed
U
با کشتی حمل کردن
popgun
U
تفنگ بادی بچگانه
reed
U
الت موسیقی بادی
schooner
U
نوعی قایق بادی
eolation
U
سنگ فرسایی بادی
sailing
U
قایقرانی با قایق بادی
schooners
U
نوعی قایق بادی
vane of windmill
U
پره اسیاب بادی
euphonium
U
یکجورالت موسیقی بادی
riveting hammer
U
چکش بادی پرچ
fresh breeze
U
بادی که ساعتی 23 کیلومتربوزد
sailings
U
مسافرت با قایق بادی
sail
U
مسافرت با قایق بادی
sailed
U
مسافرت با قایق بادی
sail arm
U
پره اسیاب بادی
chipping hammer
U
چکش بادی اهنبر
air operated pendulum type screen wiper
U
بادامک پاندولی بادی
self moved
U
دارای حرکت بادی
wind instrument
U
الات موسیقی بادی
air operated press
U
پرس بادی پنوماتیکی
wind instruments
U
الات موسیقی بادی
chipping hammer
U
چکش بادی اهن بر
quarterdeck
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
quarterdecks
U
عرشه کوچک عقب کشتی قسمتی از عرشه کشتی جنگی مخصوص انجام تشریفات نظامی و غیره
yawed
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
yaw
U
انحراف کشتی از مسیر خود خط انحراف کشتی چرخش افقی هواپیما دور محور قائم ان
overboard
U
از کشتی بدریا روی کشتی
commissioning the ship
U
وارد خدمت کردن کشتی
to outgo
U
حرکت کردن
[به مقصدی]
[کشتی]
time charter
U
کرایه کردن موقت کشتی
to lay one on a ship
U
کشتی را در بندر توقیف کردن
ships
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
ship
U
با کشتی حمل کردن فرستادن
cargo documentation
U
بارنامههای کشتی بارنامه کردن
windmills
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
fugue
U
نوعی الت بادی موسیقی
peabody picture vocabulary test
U
ازمون واژگان مصور پی بادی
fugues
U
نوعی الت بادی موسیقی
windmill
U
هر چیزی شبیه اسیاب بادی
ophicleide
U
یکجور ساز بادی برنجین
balloon tire
U
لاستیک بادی عاج دار
reed organ
U
یکنوع الت موسیقی بادی
saxophones
U
نوعی الت موسیقی بادی
yaghtman's anchor
U
لنگر قایقهای بادی کوچک
primafacie
U
در بادی امر قابل قبول
quartering
U
بادی که با زاویه کج بطرفی می وزد
saxophone
U
نوعی الت موسیقی بادی
an off shore wind
U
بادی که از سوی دریا بوزد
so strike one's flag
U
کشتی یادژی رابدشمن تسلیم کردن
plundrage
U
غارت کردن کالا ازعرشه کشتی
stowage
U
حق انبارداری انبار کردن کالا در کشتی
circumnavigate
U
دورتادورگیتی یا اقلیمی کشتی رانی کردن
yachts
U
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
yacht
O
کرجی بادی یا بخاری مخصوص تفرج
reed stop
U
کلید یا جا انگلشتی الات موسیقی بادی
meter rule
U
مقررات مربوط به ساختن قایقهای بادی
reed pipe
U
لوله یا نای الات موسیقی بادی
aeolian harp
آلت موسیقی بادی شبیه به جعبه
woodwind
U
موسیقی برای سازهای بادی چوبی
piracy
U
هرعملی که کارگران یا سرنشینان کشتی علیه کشتی خود انجام دهند استفاده غیر قانونی از تالیف دیگری برای تالیف کتاب یارساله و غیره
cartel ship
U
کشتی مخصوص مبادله اسیران جنگی کشتی محل مذاکرات جنگی
keel
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
keels
U
حمال کشتی وارونه شدن یا کردن خط کف ناو
poops
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
ballast
U
سنگ و شن در ته کشتی یا بالون ریختن سنگین کردن
poop
U
گوزیدن باعقب کشتی تصادم کردن فریفتن
to take off one
U
رفع توقیف از ورود و خروج کشتی کردن
wreck
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecking
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
wrecks
U
لاشه کشتی و هواپیما و غیره خراب کردن
fresh gale
U
بادی که با سرعت ساعتی 93تا 64 میل بوزد
free on boand
U
تحویل روی کشتی قیمت کالای تحویلی روی کشتی
saluting
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salute
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
salutes
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی به دریا می ریزند
jetsam
U
کالایی که برای سبک کردن کشتی بدریا می ریزند
stages
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
saluted
U
سلام کردن یا دست دادن دو کشتی گیر در اغازمبارزه
stage
U
سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
fishtail wind
U
بادی که مداوما به چپ وراست یا جلو و عقب تغییرجهت میدهد
chute
U
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
chutes
U
سرسره بادی برای فراراضطراری از هواپیما درروی زمین
poops
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
double leg pick up
U
زیر و عوض کردن دست و افت کامل حریف کشتی
poop
U
قسمت بلند عقب کشتی صدای بوق ایجاد کردن
graving dock
U
اسکله مخصوص تمیز کردن ویا تعمیر نمودن کشتی
kentledge
U
چدن یااهن ریخته مخصوص سنگین کردن ته کشتی یابالون
to heave a ship down
U
کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
english horn
U
نوعی ساز بادی چوبی انگلیسی که دارای دوزبانه است
interchange
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanges
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanged
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
interchanging
U
مبادله کردن عوض کردن مبادله کالا بین دو کشتی
transfer loader
U
دستگاه پلکان خودکارمخصوص پیاده و سوار کردن بار از کشتی یا هواپیما
open jet tunnel
U
تونل بادی که قسما کار ان باز بوده و فاقد دیواره میباشد
semi naufragium
U
نیمه غرق شده گی کشتی نیمه کشتی شکستگی
orthodromics
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
orthodromy
U
کشتی رانی در دایره بزرگ درست کشتی رانی
langrage
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
staging base
U
پایگاه تجدید سوخت یابارگیری مجدد یا جابجا کردن کالاها در کشتی یا هواپیما
langrel
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
langridge
U
اهن پارهای که برای خراب کردن بادبان و اسباب کشتی بکار میرود
closed jet tunnel
U
تونل بادی نه الزاما با مداربسته بلکه قسمت اصلی ان کاملا بسته است
prow
U
کشتی عرشه کشتی
prows
U
کشتی عرشه کشتی
keelage
U
حق ورود کشتی به بندر ورودیه کشتی به بندر
beach gear
U
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
pneumaticity
U
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com