Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
To associate ( mix) with someone .
U
با کسی نشست وبر خاست کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
subsides
U
نشست کردن
seep in
U
نشست کردن
settles
U
نشست کردن
sink
U
نشست کردن
subside
U
نشست کردن
subsiding
U
نشست کردن
subsided
U
نشست کردن
to cave in
U
نشست کردن
extravasate
U
نشست کردن
sinks
U
نشست کردن
settle
U
نشست کردن
powwow
U
نشست وگفتگو کردن
meet
U
نشست نشست گاه
meets
U
نشست نشست گاه
drop
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
drops
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropping
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
dropped
U
نشست افت کردن دریچه قلک تلفن
depositions
U
ته نشست
trim
U
نشست
sessions
U
نشست
session
U
نشست
sitting
U
نشست
fouling
U
ته نشست
seepage
U
نشست
settlement of the dam
U
نشست سد
settletment
U
نشست
siting
U
نشست
slumping
U
نشست
slumped
U
نشست
leakages
U
نشست
slump
U
نشست
sittings
U
نشست
trims
U
نشست
trimmest
U
نشست
deposition
U
ته نشست
consolidation
U
نشست
seance
U
نشست
meeting
U
نشست
leakage
U
نشست
meetings
U
نشست
symposium
U
هم نشست
symposiums
U
هم نشست
slumps
U
نشست
sediments
U
ته نشست
symposia
U
هم نشست
precipitation
U
ته نشست
settlement
U
نشست
settlements
U
نشست
sediment
U
ته نشست
subsidence
U
نشست خاک
leaky
U
نشست کننده
closed conference
U
نشست مسدود
closed meeting
U
نشست مسدود
annual accumulation of sediment
U
ته نشست سالانه
true slump
U
نشست واقعی
subsidence
U
نشست فرونشینی
calcareous deposit
U
ته نشست اهکی
assembly
U
مجمع نشست
boring stay
U
محل نشست
settlement ratio
U
نسبت نشست
deposits
U
ته نشست ته نشین
precipitated rocks
U
سنگهای ته نشست
deposit
U
ته نشست ته نشین
soft spot
U
ناحیه نشست
sinking
U
استهلاک نشست
exudation
U
برون نشست
lime deposite
U
ته نشست اهکی
settlement of the foundation
U
نشست پی گاه
sinkable
U
نشست کردنی
she sat behind me
U
او پشت من نشست
shore formation
U
ته نشست دریاچهای
trim forward
U
نشست سینه
electrolytic deposition
U
ته نشست الکترولیتی
oil residue
U
ته نشست روغن
special session
U
نشست ویژه
extraordinary meeting
U
نشست ویژه
rate of deposition
U
سرعت ته نشست
lacustrine sediment
U
ته نشست دریاچهای
trim aft
U
نشست پاشنه
air landed
U
هوا نشست
He was favorably impressed by what I told him .
U
حرفم دردلش نشست
special session
U
نشست فوق العاده
seat of settlement
U
محل نشست ساختمان
extraordinary meeting
U
نشست فوق العاده
The plan landed .
U
هواپیما بزمین نشست
landing zone
U
منطقه نشست هوایی
She sat beside ( next to ) her mother .
U
کنار مادرش نشست
She went to the bad.
U
بروز سیاه نشست
settlement of abutments
U
نشست تکیه گاه
annual accumulation of sediment
U
سال اورد ته نشست
The dust was laid ( settled ) .
U
گرد وخاک نشست
settlement forecast
U
پیش بینی نشست
conventional take off and landing
U
هواپیمایی با نشست وبرخاست معمولی
the bird took its perch
U
مرغ روی چوب نشست
proces verbal
U
صورت جلسه نشست نامه
exudate
U
ترشح التهابی برون نشست
to have a closed meeting
U
نشست محرمانه داشتن
[بخصوص سیاست]
the veaael was neaped
U
کشتی بواسطه فرو کش اب بگل نشست
he took her in to dinner
U
انزن را بسفره خانه برده پهلویش نشست
inclusus
U
گوشه نشینی که در غاریا کلبهای می نشست ودرجهانیان رابروی خود می بست
valve seat insert
U
مدخل نشست سوپاپ نشیمنگاه سوپاپ
settling rounds
U
گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
U
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew
U
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
U
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capturing
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
U
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial
U
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo
U
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
U
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster
U
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoots
U
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
cross examination
U
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
survey
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orient
U
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed
U
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper
[metal or glass]
U
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
calk
U
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
to inform on
[against]
somebody
U
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
concentrating
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
tae
U
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assigning
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigned
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrate
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
served
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
concentrates
U
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assign
U
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up
U
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
to appeal
[to]
U
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serves
U
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft-pedalling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
U
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
to use effort
U
کوشش کردن بذل مساعی کردن سعی کردن
withstanding
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
check
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
sterilised
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilises
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstands
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
point
U
اشاره کردن دلالت کردن متوجه کردن نکته
sterilising
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilize
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstood
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
sterilized
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
withstand
U
مقاومت کردن با ایستادگی کردن در برابر تحمل کردن
married under a contract unlimited perio
U
زن گرفتن شوهر کردن مزاوجت کردن عروسی کردن با
checked
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
exploits
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
preaches
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploiting
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
support
U
حمایت یاتقویت کردن تحمل کردن اثبات کردن
checks
U
بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
to wipe out
U
پاک کردن محو کردن نابودکردن نیست کردن
preach
U
وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
exploit
U
استخراج کردن بهره برداری کردن از استثمار کردن
sterilizing
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
sterilizes
U
گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringe
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringing
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
woo
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crosser
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
crosses
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
cross
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
woos
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
wooed
U
افهار عشق کردن با عشقبازی کردن با خواستگاری کردن
crossest
U
تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
corrects
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
correcting
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
times
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
infringed
U
تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
timed
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
time
U
تعیین کردن تنظیم کردن زمان بندی کردن
correct
U
تنظیم کردن غلط گیری کردن اصلاح کردن
transliterate
U
عین کلمه یاعبارتی را اززبانی بزبان دیگر نقل کردن حرف بحرف نقل کردن نویسه گردانی کردن
surcharges
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
surcharge
U
زیاد بار کردن تحمیل کردن زیاد پر کردن اضافه کردن
cipher device
U
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
institutionalize
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalises
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalising
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizing
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
institutionalizes
U
در موسسه یا بنگاه قرار دادن در بیمارستان بستری کردن تبدیل به موسسه کردن رسمی کردن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com