English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
i waved him nearer U با دست اشاره کردم که نزدیکتر بیا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
What have I done to offend you? U من چه کارت کردم؟ [من چطور تو را دلخور کردم؟]
cypres U هرچه نزدیکتر
nearest him U از همه نزدیکتر به او
hithermost U نزدیکتر به اینطرف
The deadline is coming closer. U مهلت مقرر نزدیکتر می شود.
unlap U یک دور به حریف نزدیکتر شدن
implying U اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendoes U اشاره تلویحا اشاره کردن
imply U اشاره داشتن بر اشاره کردن
implies U اشاره داشتن بر اشاره کردن
innuendos U اشاره تلویحا اشاره کردن
innuendo U اشاره تلویحا اشاره کردن
kern U تنظیم فضای بین جفت حرفهایی تا نزدیکتر بهم به نظر آینه
circulars U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
circular U فایل دادهای که شروع و خاتمه قابل دیدن ندارد. هر موضوع به محل موضوع بعد اشاره میکند و آخرین به اولین اشاره میکند
I was keeping my fingers crossed . U خدا خدا می کردم ( دعامی کردم )
lawn bowling point U یک امتیاز برای رساندن گوی خود به گوی جک نزدیکتر ازگوی حریف
I made a mistake . I was wrong. U من اشتباه کردم
I am freezing ( to death) . U از سرمایخ کردم
iwas late U دیر کردم
It slipped my mind. U آن را فراموش کردم.
the trusty is that i forgot it U فراموش کردم
I am late. U من دیر کردم.
eureka U >من کشف کردم <
i asked him a question U پرسشی از او کردم
i hid my self U را پنهان کردم
i knocked at the door U دق الباب کردم
I invited her to lunch . I stood her a lunch . U ناهار مهمانش کردم
I have a reservation. من قبلا رزرو کردم.
i am through with my work U ازکارفراغت پیدا کردم
What have I done to offend you? U من چطور تو را ناراحت کردم؟
i a the beauties of nature U من از زیبائیهای طبیعت حظ کردم
I've run out of petrol. بنزین تمام کردم.
I incurred a heavy loss. U ضرر زیادی کردم
Much as I tried , I couldnt do it . I simply couldnt do it . U هر چه سعی کردم نشد
i did that of my own free will U این کار را کردم
i profited by his advice از نظر او استفاده کردم
i managed to do it U ان کار را درست کردم
i made him go U او را وادار کردم برود
i was too indulgent to him U زیاد به او گذشت کردم
i made him go U او راوادار به رفتن کردم
i had a quiet read U فرصت پیدا کردم
i forgot all about it U به کلی فراموش کردم
i repaid his kindress in kind U مهربانی او را عینا` تلافی کردم
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
i provided for his safety U وسائل سلامت او را فراهم کردم
Whichever way I did it ,It came out(turned out)wrong. U هر طور کردم غلط درآمد
I had a long talk with him. U با ایشان مفصلا" صحبت کردم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
i did my best U منتهای کوشش خود را کردم
the two books are a like با هردو یک جور معامله کردم
the trusty is that i forgot it U حقیقا امراینست که فراموش کردم
i stated the facts U چگونگی را بدانسان که بودبیان کردم
i saw him off the premises U کردم تا ازعمارت بیرون رفت
I was a fool ( naïve enough) to believe her . U من را بگه که حرفهایش را باور کردم
Since I left school. U ازوقتیکه مدرسه را ترک کردم
I thought so. U منم همینطور فکر کردم.
If I find the time . U اگر وقت کنم ( کردم )
I stayed up reading until midnight. U تا نصف شب بیدارماندم ومطالعه کردم
I sent him packing. U دست به سرش کردم. [اصطلاح]
I've shoveled snow all the morning. U من تمام صبح برف پارو کردم.
i made him my proxy U او رااز جانب خود وکیل کردم
i gave up the idea U ازان خیال صرف نظر کردم
i did it only for your sake U تنها به خاطرشما این کار را کردم
i am & out U پنج لیره اشتباه حساب کردم
i did it for show U برای نمایش یا فاهر ان کاررا کردم
I weighed myself today . U امروز خودم را کشیدم ( وزن کردم )
I found a hair in the soup . U توی سوپ یک موبود (پیدا کردم )
I stayed in concealment until the danger passed. U خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
I have settled all my accounts. همه حساب هایم را صاف کردم
I had a hell of a time to fix the engine. U پدرم درآمد موتور رادرست کردم
I reckoned him as my friend. U اورا دوست خود حساب می کردم
Upon reflection , I realized that … U دوباره که فکر کردم متوجه شدم که ...
I stand corrected. U من اشتباه کردم. [همه چیز را که گفتم پس می گیرم.]
I expended all my capital on equipment. U تمام سرمایه ام راصرف خرید لوازم کردم
Did I say anything different? U مگر من چیز دیگری گفتم [ادعا کردم] ؟
I shared out the money among four persons. U پول را بین چهار نفر قسمت کردم
I played every trick in the book . U هر کلکی را که فکر کنی سوار کردم ( زدم )
I ran away lest I should be seen . U فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
I stamped on the spider . U عنکبوت رابا پایم کوبیدم ( وله کردم )
I areraged six hours a day. روی هم رفته روزی شش ساعت کار کردم.
i owe for all my books U پول همه کتابهای خود راقرض کردم
I have thought long and hard about it. U خیلی عمیق و دراز مدت درباره اش فکر کردم.
The news shocked me. U این خبر مرا تکان داد (هول کردم )
I was a thoussand tomans out of pocket in that transaction. U د رآن معامله هزارتومان هم از جیب دادم ( ضرر کردم )
I have been deceived in you . U درمورد تو گول خورده بودم ( آن نبودی که فکر می کردم )
I accidentally locked myself out of the house. U من به طور تصادفی خانه ام را روی خودم قفل کردم.
i lost my a U دار و ندار خود را گم کردم همه چیز از دستم رفت
i thanked him for his trouble U برای زحمتی که کشیده بود ازاو سپاس گزاری کردم
Short of replacing the engine, I have tried everything to fix the car. U به غیر از تعویض موتور برای تعمیر ماشین من همه کاری را تلاش کردم .
I worked ten hours a day this week and my boss bit my head off for not doing my share of the work! U من این هفته روزی ده ساعت کار کردم، اما رئیسم بخاطر کم کاری توبیخم کرد!
cell pointer U اشاره گر سل
referral U اشاره
allusions U اشاره
allusion U اشاره
with reference to U با اشاره به
nutation U اشاره با سر
inking U اشاره
tip U اشاره
insinuation U اشاره
insinuative U اشاره
in reference to U با اشاره به
referrals U اشاره
symbol U اشاره
pointers U اشاره گر
pointer U اشاره گر
indication U اشاره
hint U اشاره
beckons U اشاره
mention U اشاره
gestured U اشاره
mentioning U اشاره
mentions U اشاره
beckoning U اشاره
hinted U اشاره
hints U اشاره
intimation U اشاره
intimations U اشاره
action U اشاره
inkling U اشاره
beck U اشاره
actions U اشاره
beckon U اشاره
gesture U اشاره
promptings U اشاره
prompting U اشاره
beckoned U اشاره
gesturing U اشاره
warnings U اشاره
implication U اشاره
implications U اشاره
reference U اشاره
manifested U اشاره
references U اشاره
manifests U اشاره
suggestion U اشاره
warning U اشاره
suggestions U اشاره
manifesting U اشاره
slurs U اشاره
slurring U اشاره
slurred U اشاره
slur U اشاره
manifest U اشاره
short notice U باکوچکترین اشاره
beckon U اشاره کردن
to make a motion U اشاره کردن
record printer U اشاره گر رکورد
pointing device U دستگاه اشاره گر
signaller U اشاره کننده
beckoned U اشاره کردن
to throw out U اشاره کردن
tuch U اشاره کردن
infer U اشاره کردن بر
mentions U اشاره کردن
mentioning U اشاره کردن
mention U اشاره کردن
beckons U اشاره کردن
beckoning U اشاره کردن
inferred U اشاره کردن بر
stack pointer U اشاره گر پشته
sp U اشاره گرپشته
symbol U رمز اشاره
ensigns U اشاره دسته
ensign U اشاره دسته
nudging U اشاره کردن
signalled U با اشاره رساندن
signaled U با اشاره رساندن
signal U با اشاره رساندن
gesticulations U اشاره با سر و دست
gesticulation U اشاره با سر و دست
as previously mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
as already mentioned <adv.> U همانطور که اشاره شد
to raise U اشاره کردن
to bring up U اشاره کردن
to touch upon U اشاره کردن
motions U اشاره کردن
motioning U اشاره کردن
motioned U اشاره کردن
motion U اشاره کردن
abodes U اشاره کردن
abode U اشاره کردن
suggestive U اشاره کننده
to touch on U اشاره کردن
hand gesture U اشاره دست
sign language U زبان اشاره
alluding U اشاره کردن
hints U اشاره کردن
hinted U اشاره کردن
hint U اشاره کردن
flag wagging U اشاره باپرچم
nudges U اشاره کردن
indicant U اشاره نما
indicatively U بطور اشاره
nudged U اشاره کردن
insinuatingly U اشاره کنان
alludes U اشاره کردن
alluded U اشاره کردن
suggestible U اشاره کردنی
sign language U مکالمه با اشاره
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com