English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (35 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rencontre U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
rencounter U با خصومت روبرو شدن مقابله کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
checked U مقابله کردن مقابله
check U مقابله کردن مقابله
checks U مقابله کردن مقابله
cross examination U تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
to raise big problems for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
to face a serious problem for the country U روبرو کردن این کشور با مشکلات زیادی
collating U مقابله کردن
counter U مقابله کردن
collates U مقابله کردن
repel U مقابله کردن
collate U مقابله کردن
beards U مقابله کردن
acounter U مقابله کردن
collated U مقابله کردن
repelled U مقابله کردن
countered U مقابله کردن
repels U مقابله کردن
beard U مقابله کردن
repelling U مقابله کردن
countering U مقابله کردن
emergency drill U تمرین مقابله با سوانح تمرین مقابله با حوادث غیرمترقبه
recaption U مقابله به مثل کردن در مورد ضبط اموال یازندانی کردن زن و فرزند وخدمه شخص
collate U مقابله وتطبیق کردن
parity check U مقابله کردن توازن
collated U مقابله وتطبیق کردن
checked U مقابله کردن بررسی
collates U مقابله وتطبیق کردن
checks U مقابله کردن بررسی
collating U مقابله وتطبیق کردن
check U مقابله کردن بررسی
retaliation U تلافی کردن مقابله کردن به مثل
bad blood U خصومت
antagonism U خصومت
virulence U خصومت
adverseness U خصومت
enemity U خصومت
enmity U خصومت
ill will U خصومت
hostilities U خصومت
hostility U خصومت
rancour U خصومت دیرین
countered U مقابله کردن تلافی کردن
countering U مقابله کردن تلافی کردن
reluctate U مقابله کردن بی میلی کردن
counter U مقابله کردن تلافی کردن
hostile U خصومت امیز متخاصم
rancor U بدخواهی خصومت دیرین
inimically U بطور خصومت امیز
cobelligerent U شریک درتجاوز یا خصومت
hostile U متعلق به دشمن خصومت امیز
battle royal U نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
siege mentality U احساس مورد حمله و خصومت بودن
opposite U روبرو
opposites U روبرو
head on U روبرو
head-on U روبرو
vis-a-vis U روبرو
vis a vis U روبرو
afront U روبرو
adverse U روبرو
frontal U روبرو
opposite U وارونه از روبرو
opposite U روبرو معکوس
opposites U روبرو معکوس
opposites U وارونه از روبرو
on the opposite side U در طرف روبرو
opposed U روبرو مواجه
full view U نمای روبرو
facing pages U صفحات روبرو
confront U روبرو شدن با
confronted U روبرو شدن با
confronting U روبرو شدن با
confronts U روبرو شدن با
apposed engine U موتور روبرو
stand up to U روبرو شدن با
up against <idiom> U روبرو شدن با
the house over the way U خانه روبرو
head wind U باد روبرو
affront روبرو دشنام دادن
horizontally opposed engine U موتور تخت روبرو
front U فرمان سر روبرو جلو
vis a vis U شخص روبرو درمقابل
encounters U روبرو شدن بادشمن
fronting U فرمان سر روبرو جلو
vis-a-vis U شخص روبرو درمقابل
opposed piston engine U موتور سیلندر روبرو
diagonally U ازگوشهای بگوشه روبرو
encounter U روبرو شدن بادشمن
encountering U روبرو شدن بادشمن
acounter U روبرو شدن بادشمن
encountered U روبرو شدن بادشمن
to stand up to one's opponent U با حریف روبرو شدن
opposability U امادگی برای روبرو گذاشتن
opposed piston engine U موتور پیستون روبرو متقابل
to face the music U دلیرانه با چیزی روبرو شدن
stand up to someone <idiom> U شجاعت روبرو شدن را داشتن
We are confronting a difficult problem. U با مسأله مشکلی روبرو هستیم
volte-face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
volte face U چرخش بمنظور روبرو شدن باحریف
there is a fire opposites U در خانه روبرو اتش سوزی رخ داده است
to take the bull by the horns U دلیرانه با سختی روبرو شدن با شاخ گاوی درافتادن
punch U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punched U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
punches U در رهگیری هوایی یعنی به زودی با هواپیمای دشمن روبرو خواهید شد
Back to the drawing board <idiom> U [زمانی که کاری با شکست روبرو میشود و دوباره باید از اول شروع کرد]
collation U مقابله
transfer check U مقابله
checks U مقابله
checking U مقابله
controlment U مقابله
collations U مقابله
checked U مقابله
contrasts U مقابله
echo check U مقابله
contrasting U مقابله
opposition U مقابله
counterview U مقابله
confrontation U مقابله
bucking U مقابله
contrast U مقابله
check U مقابله
contrasted U مقابله
confrontations U مقابله
validity check U مقابله اعتبار
check indicator U نماینده مقابله
casting out nines U مقابله نه نهی
check list U سیاهه مقابله
twin check U مقابله توام
check point U نقطه مقابله
overflow check U مقابله سرریز
parity check U مقابله ایستایی
built in check U مقابله توکار
parity check U مقابله توازن
parity checking U مقابله توازن
bucking coil U پیچک مقابله
visual check U مقابله بصری
diagnostic check U مقابله تشخیصی
modulo n check U مقابله به پیمانه
marginal check U مقابله مرزی
loop checking U مقابله حلقه
limit check U مقابله حدود
dynamic check U مقابله پویا
cyclic check U مقابله چرخهای
arithmetic check U مقابله حسابی
crossecheck U مقابله مجدد
checklist U سیاهه مقابله
checks and balance U کنترل و مقابله
algebra U جبر و مقابله
opposability U مقابله پذیری
visual check U مقابله دیداری
automatic check U مقابله خودکار
check boxes U جعبههای مقابله
data check U مقابله داده ها
system check U مقابله سیستم
cross-examination U پرسش و مقابله
spell checker U مقابله گر املائی
sum check U مقابله جمعی
sequence checking U مقابله ترتیبی
spot check U مقابله موضعی
spot checks U مقابله موضعی
selection check U مقابله گزینش
sight check U مقابله چشمی
sight check U مقابله نظری
sequence check U مقابله ترتیب
retaliation U مقابله به مثل
cross-examinations U پرسش و مقابله
reciprocity U مقابله به مثل
longitudinal redundancy check U مقابله افزونگی طولی
checking program U برنامه مقابله کننده
tick off U نشان رسیدگی و مقابله
reciprocate U مقابله به مثل نمودن
vertical parity check U مقابله توان عمدی
dump check U مقابله حین روبرداری
odd even check U مقابله فرد و زوج
hardware check U مقابله سخت افزاری
duplication check U مقابله از راه تکرار
syntax checker U مقابله نحوه گری
counter military U مقابله باعملیات نظامی
reciprocates U مقابله به مثل نمودن
check indicator U مشخص کننده مقابله
machine check interrupt U وقفه مقابله ماشین
reciprocated U مقابله به مثل نمودن
i raked all algebra U جبر و مقابله را زیر و روکردم
disaster control U روش مقابله با سوانح و بلایا
programmed check U مقابله برنامه ریزی شده
Touché! U خوب مقابله کردی! [در بحثی]
programmable check U مقابله برنامه ریزی شده
checkpoint restart U اغازگر مجدد نقطه مقابله
lrc U Check LongitudinalRedundancy مقابله افزونگی طولی
antagonistic U خصومت امیز رقابت امیز
checkpoint U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
checkpoints U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
check-points U محل بازرسی وسائط نقلیه نقطه مقابله
desk checking U فرایند بررسی بوسیله دست مقابله رومیزی
winterize U اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
left slide U حرکت موج سوار روی موج بسمت چپ روبرو ساحل
assistance U کمک یک جانبه کشوری به کشور دیگر بدون اینکه مسئله مقابله به مثل مطرح باشد
north atlantic treaty organization (nato U پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
resists U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
resisted U مقابله با چیزی یا نپذیرفتن چیزی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com