English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (620 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to pick out U باگوش پیدا کردن دریافتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
understand U دریافتن درک کردن
understands U دریافتن درک کردن
pick out U انتخاب کردن دریافتن
to feel any one's pulse U حس کردن احساس کردن دریافتن
dampest U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
damp U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
dampers U دلمرده کردن حالت خفقان پیدا کردن مرطوب ساختن
to pluck up one's heart U دل پیدا کردن
gained U پیدا کردن
to search out U پیدا کردن
gains U پیدا کردن
smell out U با بو پیدا کردن
to figure up پیدا کردن
to look up U پیدا کردن
detect U پیدا کردن
find U پیدا کردن
finds U پیدا کردن
acquire پیدا کردن
pin point U پیدا کردن
detecting U پیدا کردن
average U پیدا کردن
averaged U پیدا کردن
gain U پیدا کردن
averages U پیدا کردن
averaging U پیدا کردن
tracks U پیدا کردن
detects U پیدا کردن
to pick up U پیدا کردن
detected U پیدا کردن
track U پیدا کردن
tracked U پیدا کردن
give tongue U عوعو کردن در پیدا کردن بوی شکار
take to U تمایل پیدا کردن
demonetize U تنزل پیدا کردن
shields U حفاظ پیدا کردن
in the doghouse <idiom> U مشکل پیدا کردن با
shield U حفاظ پیدا کردن
equation of payments U قاعده پیدا کردن
touts U خریدار پیدا کردن
touted U خریدار پیدا کردن
to become a necessity U لزوم پیدا کردن
tout U خریدار پیدا کردن
declines U شیب پیدا کردن
take to U تمایل پیدا کردن به
declined U شیب پیدا کردن
decline U شیب پیدا کردن
declining U شیب پیدا کردن
hade U تمایل پیدا کردن
preempt U حق تقدم پیدا کردن
to think out U با فکر پیدا کردن
to take umbra at U رنجش پیدا کردن از
to win fame U شهرت پیدا کردن
touting U خریدار پیدا کردن
prove opplicable U مصداق پیدا کردن
converge U تقارت پیدا کردن
qualify U شایستگی پیدا کردن
qualifies U شایستگی پیدا کردن
to spring a leaguer U رخنه پیدا کردن
dampen U رطوبت پیدا کردن
dampening U رطوبت پیدا کردن
stammers U لکنت پیدا کردن
dampens U رطوبت پیدا کردن
to work out something U حل چیزی را پیدا کردن
stammered U لکنت پیدا کردن
stammer U لکنت پیدا کردن
liaising U ارتباط پیدا کردن
liaised U ارتباط پیدا کردن
liaise U ارتباط پیدا کردن
To find a way out. To find a remedy. U چاره پیدا کردن
converged U تقارت پیدا کردن
dampened U رطوبت پیدا کردن
converging U تقارت پیدا کردن
converges U تقارت پیدا کردن
luff U لنگر پیدا کردن
liaises U ارتباط پیدا کردن
come to an agreement U موافقت پیدا کردن
to take a ply U تمایل پیدا کردن
respires U امید تازه پیدا کردن
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
to pick up U فراگرفتن دوباره پیدا کردن
deeping of capital U عمق پیدا کردن سرمایه
genealogize U شجره کسی را پیدا کردن
to rummage out U با جستجوی زیاد پیدا کردن
to nerve oneself U قوت قلب پیدا کردن
respiring U امید تازه پیدا کردن
respired U امید تازه پیدا کردن
to make the pot boi; U معاش خود را پیدا کردن
find and replace U پیدا کردن و جایگزین نمودن
shocks U هول وهراس پیدا کردن
shocked U هول وهراس پیدا کردن
shock U هول وهراس پیدا کردن
pay dirt <idiom> U زیر خاکی پیدا کردن
hit on/upon <idiom> U پیدا کردن چیزی که میخواهی
read between the lines <idiom> U پیدا کردن مفهوم ضمنی
respire U امید تازه پیدا کردن
cabbage U کش رفتن رشد پیدا کردن
cabbages U کش رفتن رشد پیدا کردن
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavered U فتور پیدا کردن دو دل بودن
wavering U فتور پیدا کردن دو دل بودن
overmaster U مهارت کامل پیدا کردن در
to come to an understanding U پیدا کردن سازش پیداکردن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
fumbles U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
swells U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumble U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
bilge U رخنه پیدا کردن تراوش کردن
swell U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
fumbled U لکنت زبان پیدا کردن من من کردن
asphyxiating U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiates U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiate U مختنق کردن خناق پیدا کردن
asphyxiated U مختنق کردن خناق پیدا کردن
swelled U ورم کردن برجستگی پیدا کردن
pull oneself together U بر اعصاب خود تسلط پیدا کردن
wavering U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to orient oneself U چهار سوی خود را پیدا کردن
rut U شور پیدا کردن فحل شدن
short U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
rub U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
unbalance U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
unbalancing U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
shorter U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
unbalances U بر هم زدن اختلال مشاعر پیدا کردن
shortest U اتصال مدار اتصالی پیدا کردن
wavers U تردید پیدا کردن تبصره قانون
rubbed U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
scare up <idiom> U ازروی اثراتی چیزی را پیدا کردن
radio direction finding U پیدا کردن جهت بی سیم دشمن
rubs U اصطکاک پیدا کردن ساییده شدن
wavered U تردید پیدا کردن تبصره قانون
make out U معنی چیزی را پیدا کردن سردراوردن از
to turn round U برگشتن عقاید دیگری پیدا کردن
ruts U شور پیدا کردن فحل شدن
to seek somebody out U جستجو برای پیدا کردن کسی
surging U تکان خوردن لغزش پیدا کردن
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
waver U تردید پیدا کردن تبصره قانون
to get a meat for a bird U برای مرغی جفت پیدا کردن
canvassing U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
leadingquestion U پرسشی که کمک به پیدا کردن پاسخ میدهد
warm to one's work U در کارخود گرم شدن و هیجان پیدا کردن
to get to somebody [something] U به کسی دسترسی پیدا کردن [ به چیزی رسیدن]
canvass U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
canvassed U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
plunges U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunged U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
plunge U غوطه ورساختن شیب تند پیدا کردن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
canvasses U مشتری پیدا کردن یا دنبال سفارش رفتن
divide U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
extend U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceed U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
grapnels U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
extends U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
to always find something to gripe about U همیشه چیزی برای گله زدن پیدا کردن
grapnel U لنگر قلابدار برای پیدا کردن اشیای گم شده در اب
divides U پیدا کردن تعداد چهار هایی که در عدد جا می شوند
cunclude U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
extending U ادامه پیدا کردن باز شدن توسعه دادن
proceeded U ناشی شدن ارتقا پیدا کردن در جمع عایدات
diachrony U تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
finds U کشف کردن پیدا کردن
find U کشف کردن پیدا کردن
fitcall finding U پیدا کردن عیب کوچک مربوط به راننده یا رده یکم
to take in U دریافتن
perceived U دریافتن
apperceive U دریافتن
perceive U دریافتن
realised U دریافتن
to catch on U دریافتن
perceiving U دریافتن
realizing U دریافتن
realizes U دریافتن
suss U دریافتن
realized U دریافتن
realize U دریافتن
realising U دریافتن
realises U دریافتن
to find out U دریافتن
find out U دریافتن
sensed U دریافتن
deduced U دریافتن
comprehend U دریافتن
comprehended U دریافتن
comprehending U دریافتن
deduce U دریافتن
comprehends U دریافتن
sense U دریافتن
apprehended U دریافتن
apprehend U دریافتن
discover U دریافتن
discovered U دریافتن
discovering U دریافتن
deducing U دریافتن
perceives U دریافتن
senses U دریافتن
deduces U دریافتن
apprehends U دریافتن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com