English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
wise guy <idiom> U باهوش تراز بقیه جلودادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to never let yourself get to thinking like them <idiom> U نگذارند که نفوذ بقیه مردم مجبورشان بکند طرز فکر مانند بقیه مردم داشته باشند [اصطلاح روزمره]
prepay U جلودادن
exsert U جلودادن
to stuck out U جلودادن
camper level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
spirit level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
bubble level U تراز [تراز حبابی] [ابزار] [ساخت و ساختمان]
storage level U تراز ذخیره تراز مخزن
contours U خطوط تراز یا منحنیهای تراز
levelled U تراز کردن تراز
levels U تراز کردن تراز
leveled U تراز کردن تراز
level U تراز کردن تراز
remnants U بقیه
remainder U بقیه
reminder U بقیه
reminders U بقیه
remnant U بقیه
shrewdest U باهوش
spiffy U باهوش
on the ball <idiom> U باهوش
brightest U باهوش
brighter U باهوش
bright U باهوش
precocious U باهوش
heavyweight U باهوش
heavyweights U باهوش
smart U باهوش
knacky U باهوش
keen witted U باهوش
smarted U باهوش
shrewder U باهوش
smarter U باهوش
shrewd U باهوش
understanding U باهوش
smarts U باهوش
understandings U باهوش
smarting U باهوش
smartest U باهوش
upon bail U بقیه ضمانت
have something on the ball <idiom> U باهوش ،زرنگ
clever U باهوش با استعداد
cleverest U باهوش با استعداد
trick of the trade <idiom> U باهوش وذکاوت
cleverer U باهوش با استعداد
perceptive U حساس و باهوش
nobody's fool <idiom> U شخص باهوش
smatt U زیبا باهوش
to have brains U باهوش بودن
smart U باهوش شیک
keenest U زیرک باهوش
smarts U باهوش شیک
smartest U باهوش شیک
smarted U باهوش شیک
gleg U حساس باهوش
smarter U باهوش شیک
men of intellgence U مردم باهوش
smarting U باهوش شیک
spry U فرز باهوش
intelligential U عقلانی باهوش
keen U زیرک باهوش
sagacious U باهوش بافراست
to pass on [information or news] U به بقیه اطلاع دادن
knowledgeable U قابل درک باهوش
apprehensive U درک کننده باهوش
poodle U نوعی سگ پشمالوی باهوش
poodles U نوعی سگ پشمالوی باهوش
head piece U ادراک ادم باهوش
the baby takes notice U بچه باهوش است
Keep the change. بقیه پول مال خودتان.
She is head and shoulders above others . U یک سر وگردن از بقیه بلندتر است
What is good enough for others should be good enough for you. U خونت که از بقیه رنگین تر نیست
(be) thrown together <idiom> U شانسی با بقیه هم گروه شدن
two up U تک با دو عنصر در جلوو بقیه در عقب
swishing U صدای ضربت تازیانه باهوش
swish U صدای ضربت تازیانه باهوش
swishes U صدای ضربت تازیانه باهوش
swished U صدای ضربت تازیانه باهوش
head start <idiom> U کاری را قبل از بقیه انجام دادن
version U کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
You take the lead and others wI'll follow. U تو جلو برو بقیه بدنبالت خواهند آمد
versions U کپی یا برنامه یا عبارتی که با بقیه فرق میکند
acrolith U مجسمهای که سر و دست وپای ان سنگی و بقیه اش چوب باشد
tuners U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
have a go at <idiom> U سعی درانجام کاری که بقیه قبلا انجام دادهاند
polysomic U دارای کروموسومهای بیش از بقیه زیاد کروموسوم پرکروموسوم
subscript U حرف کوچک که زیر خط بقیه حروف چاپ میشود.
acrolithus U [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
tuner U زیردستگاهی که تنها فرکانس مطلوب را گرفته و بقیه را ردمیکند
acrolith U [مجسمه ای که سر و دست و پای آن سنگی و بقیه چوبی است.]
header U پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
lan U بخشی از شبکه که از بقیه بخشها یا bridge جدا شده است
headers U پانچ کارت حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهای مجموعه
get a word in <idiom> U یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
mastered U اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
masters U اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
master U اولین کارت پانج در بسته که حاوی اطلاعاتی درباره بقیه کارتهاست
highlight U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
highlights U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
unit matrix U ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
highlighted U حروف یا نشانه هایی که برجسته به نظر می رسند تا از بقیه متن مجزا باشند
choir-screen U [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
choire-enclosure U [دیواره یا نرده ی جدا کننده ی گروه همسرایان از بقیه ی قسمت های کلیسا]
map plane U سطح مبنای تراز نقشه مبنای تراز نقشه
word U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
worded U موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
random access U فایلی که هر رکورد آن به سرعت با آدرسش قابل دستیابی است , بدون جستجو در بقیه فایل و به ممحل قبلی بستگی ندارد
altar-screen U [پرده محراب که رواق خدمتگاه کشیشان را از بقیه جدا می کند که بسیار پر نقش و نگار از جنس سنگ، چوب یا فلز است.]
bread and point U سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapters U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
potatoes and point U سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
chapter U بخشی از برنامه اصلی که به تنهایی قابل اجراست و نیازی به بقیه برنامه ندارد
section U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
header U اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
headers U اطلاعات ابتدای لیست داده مربوط به بقیه داده
bracket U چاپ کروشه اطراف یک موضوع برای بیان اینکه نشان دهند همان کار را انجام میدهد و از بقیه متن جدا شود
assemble capital stock U بقیه سرمایهای که به محض تقاضا قابل پرداخت است سرمایهای که بر مبنای ان مالیات محاسبه میشود
control map U نقشه مخصوص بررسی صحت بقیه نقشه ها
level with each other U در یک تراز
surface plate U تراز
levels U هم تراز
levels U تراز
f. with the woll U تراز
bottom level U تراز کف
quadrant U تراز
balancing U تراز
graphical site table U خط کش تراز
balance U تراز
levelling straightedge U خط کش تراز
balances U تراز
spirit levels U تراز
water level U تراز اب
degenerating U هم تراز
site U تراز
degenerates U هم تراز
sites U تراز
degenerate U هم تراز
sited U تراز
flushes U تراز
flushing U تراز
spirit level U تراز
flush U تراز
yokefellow U هم تراز
level U تراز
degenerated U هم تراز
leveled U هم تراز
levelled U هم تراز
leveled U تراز
level U هم تراز
levelled U تراز
gunner's quadrant U تراز ربعی
energy level U تراز انژی
elevation quadrant U تراز تیر
degenerate orbitals U اوربیتالهای هم تراز
left justified U هم تراز شده از چپ
induction balance U تراز القا
elevation quadrant U تراز ربعی
exceptional water level U تراز استثنایی اب
excitation state U تراز تحریک
builder level U تراز بنایی
fermi characteristic energy level U تراز فرمی
fermi level U تراز فرمی
energy level U تراز انرژی
ground state U تراز اصلی
left justify U هم تراز کردن از چپ
level buble U حباب تراز
water level recorder U تراز نگار اب
quadrantal U مربوط به تراز
water level observation U بررسی تراز اب
resonance state U تراز تشدیدی
rotational level U تراز چرخشی
water level gage U تراز سنج
visible balance U تراز اشکار
site scale U طبله تراز
visible balance U تراز مرئی
trophic level U تراز خوراکی
power level U تراز توان
position angle U زاویه تراز
level to U تراز کردن
level surface U سطح تراز
levelling staff U شاخص تراز
storage level U تراز خزانه
maximum water level U بیشینه تراز
normal energy level U تراز متعارفی
normal water level U تراز بهنجار اب
white level U تراز سفید
on a par U دریک تراز
permanent water level U تراز پیوسته اب
platen U میز تراز
trial balance U تراز ازمایشی
cross level buble U حباب تراز
balance sheet U تراز نامه
slights U تراز لاغر
background level U تراز زمینه
slighting U تراز کردن
slighting U تراز لاغر
slightest U تراز کردن
balance coil U پیچک تراز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com