Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
clever
U
باهوش با استعداد
cleverer
U
باهوش با استعداد
cleverest
U
باهوش با استعداد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
average strength
U
استعداد پرسنلی متوسط میانگین استعداد پرسنلی
heavyweights
U
باهوش
brightest
U
باهوش
shrewder
U
باهوش
brighter
U
باهوش
precocious
U
باهوش
bright
U
باهوش
shrewdest
U
باهوش
heavyweight
U
باهوش
smartest
U
باهوش
keen witted
U
باهوش
smart
U
باهوش
knacky
U
باهوش
smarted
U
باهوش
smarter
U
باهوش
on the ball
<idiom>
U
باهوش
smarting
U
باهوش
shrewd
U
باهوش
spiffy
U
باهوش
understandings
U
باهوش
smarts
U
باهوش
understanding
U
باهوش
gleg
U
حساس باهوش
intelligential
U
عقلانی باهوش
trick of the trade
<idiom>
U
باهوش وذکاوت
smatt
U
زیبا باهوش
nobody's fool
<idiom>
U
شخص باهوش
perceptive
U
حساس و باهوش
men of intellgence
U
مردم باهوش
smarting
U
باهوش شیک
have something on the ball
<idiom>
U
باهوش ،زرنگ
sagacious
U
باهوش بافراست
smartest
U
باهوش شیک
smarter
U
باهوش شیک
smarts
U
باهوش شیک
smarted
U
باهوش شیک
smart
U
باهوش شیک
spry
U
فرز باهوش
keen
U
زیرک باهوش
keenest
U
زیرک باهوش
to have brains
U
باهوش بودن
apprehensive
U
درک کننده باهوش
poodles
U
نوعی سگ پشمالوی باهوش
the baby takes notice
U
بچه باهوش است
head piece
U
ادراک ادم باهوش
knowledgeable
U
قابل درک باهوش
poodle
U
نوعی سگ پشمالوی باهوش
wise guy
<idiom>
U
باهوش تراز بقیه جلودادن
swishes
U
صدای ضربت تازیانه باهوش
swishing
U
صدای ضربت تازیانه باهوش
swished
U
صدای ضربت تازیانه باهوش
swish
U
صدای ضربت تازیانه باهوش
aptness
U
استعداد
amplitude
U
استعداد
talent
U
استعداد
potentiality
U
استعداد
potentialities
U
استعداد
brilliance
U
استعداد
verve
U
استعداد
endowments
U
استعداد
endowment
U
استعداد
cabiler
U
استعداد
simpleminded
U
کم استعداد
predispostion
U
استعداد
liability to disease
U
استعداد
talentless
U
بی استعداد
susceptivity
U
استعداد
ungifted
U
بی استعداد
gormless
U
کم استعداد
talents
U
استعداد
aptitudes
U
استعداد
ingenuity
U
استعداد
property
U
استعداد
capacity
U
استعداد
capability
U
استعداد
unintelligent
U
بی استعداد
inapt
U
بی استعداد
aptitude
U
استعداد
capacities
U
استعداد
geniuses
U
استعداد
talented
U
استعداد
genius
U
استعداد
susceptibility
U
استعداد
turn
U
استعداد
turns
U
استعداد
gifted
U
با استعداد
parted
U
با استعداد
resistibility
U
استعداد مقاومت
imitativeness
U
استعداد تقلید
capability
U
استعداد پیشرفت
indisposedness
U
عدم استعداد
reproductivity
U
استعداد هم اوری
capacities
U
استعداد مقام
mechanical aptitude
U
استعداد فنی
palooka
U
بوکسور بی استعداد
reproductivity
U
استعداد تولید
risible faculty
U
استعداد خنده
sconce
U
جمجمه استعداد
capable
U
با استعداد صلاحیتدار
shift
U
نوبتی استعداد
shifted
U
نوبتی استعداد
shifts
U
نوبتی استعداد
tendencies
U
توجه استعداد
tendency
U
توجه استعداد
child prodigy
U
بچهبا استعداد
art
U
استعداد استادی
arts
U
استعداد استادی
war strenght
U
استعداد جنگی
strength
U
استعداد رزمی
strengths
U
استعداد رزمی
liabilities
U
بدهکاری استعداد
liability
U
بدهکاری استعداد
academic aptitude
U
استعداد تحصیلی
occupational aptitude
U
استعداد شغلی
cleverness
U
هوشیاری استعداد
indisposition
U
عدم استعداد
indispositions
U
عدم استعداد
capacity
U
گنجایش استعداد
scholastic aptitude
U
استعداد تحصیلی
command strength
U
استعداد یکان
caliber
U
گنجایش استعداد
capacity
U
استعداد مقام
capacities
U
گنجایش استعداد
authorized strength
U
استعداد مجاز
artistic aptitude
U
استعداد هنری
division slice
U
استعداد لشگری
artistry
U
استعداد هنرپیشگی
flair
U
استعداد خصیصه
aptitude test
U
ازمون استعداد
frost susceptibility
U
استعداد یخزدگی
aptitude tests
U
ازمون استعداد
end strength
U
استعداد نهایی
gifts
U
دارای استعداد کردن
versatile
U
دارای استعداد و ذوق
vocational aptitude test
U
ازمون استعداد شغلی
the talnet of the country
U
مردم با استعداد کشور
knack
U
صدای شلاق استعداد
talent for musics
U
استعداد یا ذوق موسیقی
allotropy
U
استعداد تغییر و تبدیل
accountable strength
استعداد قابل توجه
accountable strength
U
استعداد قابل محاسبه
natural
U
مسلم استعداد ذاتی
naturals
U
مسلم استعداد ذاتی
habiliment
U
جامه استعداد فکری
gifted
U
موید شخص با استعداد
able
با استعداد صلاحیت دار
gifts
U
استعداد پیشکش کردن
gift
U
دارای استعداد کردن
gift
U
استعداد پیشکش کردن
potentially
U
با داشتن استعداد نهانی
attack size
U
استعداد وسایل درگیر در تک
potentialize
U
دارای استعداد کردن
reduced strenght
U
حداقل استعداد جنگی
level of strength
U
سطح استعداد رزمی
fabllibility
U
استعداد خطا کردن
physical aptitude test
U
ازمون استعداد جسمانی
flatlander
U
موج سوار کم استعداد
peak strenght
U
حداکثر استعداد مجاز
level of strength
U
میزان استعداد رزمی
effective strength
U
استعداد رزمی موثر
differential aptitude tests
U
ازمونهای تشخیص استعداد دی ا تی
manpower cieling
U
سطح استعداد پرسنل
scholastic aptitude test
U
ازمون استعداد تحصیلی
faculties
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculty
U
استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
means end capacity
U
استعداد درک وسیله- هدف
Iranians have a gift of tongues.
U
ایرانیها استعداد زبان دارند
personnel ceiling
U
سقف استعداد مجاز پرسنلی
potentialities
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potentiality
U
عاملیت بالفعل استعداد نهانی
potential
U
دارای استعداد نهانی پتانسیل
strengths
U
قدرت رزمی استعداد نفری
self rating
U
تعیین میزان استعداد خود
edacity
U
استعداد خوردن شکم پرستی
peace time complement
U
استعداد مجاز زمان صلح
rhymester
U
شاعربی استعداد وکم مایه
strength
U
قدرت رزمی استعداد نفری
battle bill
U
فهرست استعداد رزمی ناو
seashore musical ability tests
آزمون های استعداد موسیقی سیشور
peace time establishment
U
جدول استعداد مجاز زمان صلح
minnesota clerical aptitude test
U
ازمون استعداد امور دفتری مینه سوتا
green thumb
U
استعداد و قدرت فوق العاده درپروراندن گیاهان
authorized strength of theater
U
استعداد مجاز صحنه عملیات از نظر پرسنلی
it is insusceptible of change
U
اماده برای تغییر نسبت استعداد دگرگونی ندارد
rimester
U
قافیه ساز شاعر بی استعداد وکم مایه شاعرک
one's light s
U
نهایت کوشش را در حدودتوانایی یا استعداد خود بعمل اوردن
manning level
U
درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
shiner
U
ادم باهوش ادم زرنگ
telegenic
U
دارای استعداد شرکت دربرنامههای تلویزیونی مناسب برای برنامه تلویزیونی
zeroed out
U
ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
tryout
U
ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
complements
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complemented
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complement
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
complementing
U
استعداد کامل سازمانی پرسنل سازمانی ناو
reduction coefficient
U
ضریب کاهش استعداد ضریب دیدبانی
combat power
U
نیروی رزمی استعداد رزمی
insusceptibility
U
عدم استعداد عدم تاثر
attached strength
U
استعداد نیروی زیر امر نیروی زیر امر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com