Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
they had words
U
باهم نزاع کردند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
they were made one
U
یعنی باهم عروسی کردند
to set by the ears
U
باهم بدکردن باهم مخالف کردن
to set at loggerheads
U
باهم بد کردن باهم مخالف کردن
he was refused employment
U
کردند
The trees are in bloom .
U
درختها گه کردند
they mulcted him
U
او را جریمه کردند
they put their heads together
U
با هم مشورت کردند
they proclaimed him sovereign
U
اعلان کردند
They pinched my keys.
U
کلیدهایم رابلند کردند
what a ready welcome i found!
U
چه حسن استقبالی از من کردند !
potsdom agreement
U
تاکید وتشریح کردند
They escaped under cover of darkness.
U
درتاریکی شب فرار کردند
he was sent to england
U
به انگلیس اعزام کردند
They greeted each other.
U
با هم سلام وتعارف کردند
It was required of me . They imposed it on me .
U
آنرا به من تکلیف کردند
they put up a good fight
U
جنگ خوبی کردند
The kids stamped on the ants .
U
بچه ها مورچه را با لگه له می کردند
His path was strewn with flowers .
U
مقدم اورا گلباران کردند
They changed seats .
U
صندلی هایشان را با هم عوض کردند
They beat each other black and blue.
U
همدیگر را خونین ومالین کردند
its was extended
U
مدت اعتبارانرا دراز کردند
He was deported from Iran.
U
اورااز ایران اخراج کردند
They were talking in Spanish .
U
بزبان اسپانیولی صحبت می کردند
bombers raided the city
U
بمب افگن ها ان شهررابمباران کردند
they poured toward that city
U
سوی ان شهر هجوم کردند
the house was highly rated
U
خانه رازیاد تقویم کردند
she was shot for a spy
U
اورابه تهمت جاروزی تیرباران کردند
They searched the whole town .
U
تمام شهر را گشتند ( جستجو کردند )
They shook hand and made up.
U
با یکدیگر دست دادند وآشتی کردند
The soldirs leg was amputated .
U
پای سرباز را قطع کردند ( بریدند )
I had my car broken into last week.
U
هفته پیش از ماشینم دزدی کردند.
Fatimid
U
[پادشاهان اسلامی که در مصر حکومت می کردند.]
He was framed.
U
برایش پاپوش دوختند ( توطئه کردند )
he paid through the nose
U
زیاد به او تحمیل کردند گوشش را بریدند
he was engagedon probation
U
بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
the exercised thier veto
U
انها حق وتوی خود را اعمال کردند
We sent for the doctor.
U
برای ما این دکتر را صدا کردند.
bombers raided the city
U
بمب افگن هابران شهرحمله کردند
corinthian brass or bronze
U
یکجور مفرغ که ازسیم و زرومس ترکیب می کردند
inns of chancery
U
عمارتی در لندن که بیشترشاگردانش حقوق در ان زندگی می کردند
The bandits stripped him of all his belongines .
U
دزدهای سر گردنه ( راهزنان ) اورا لخت کردند
they howled the speaker down
U
سخنگوراباجیغ وداد وادار به پایین امدن کردند
knickerbocker
U
زاده هلندی هایی که به york new کوچ کردند
They I got confused .
U
آنقدر ازمن سؤال کردند که گیج شدم
Everybody condemned his foolish behaviour .
U
همه رفتار نادرست اورا محکوم کردند
The planes pin- pointed the enemy targets .
U
هواپیما ها گشتند تا هدفهای دشمن را دقیق پیدا کردند
Shoppers were scrambling to get the best bargains.
U
خریداران تقلا می کردند بهترین معامله را داشته باشند.
The victors demanded unconditional surrender .
U
فاتحین تقاضای تسلیم بدون قید وشرط کردند
quarrelling
U
نزاع
quarrelled
U
نزاع
battling
U
نزاع
quarrels
U
نزاع
quarreling
U
نزاع
tussle
U
نزاع
fussing
U
نزاع
fusses
U
نزاع
fussed
U
نزاع
fuss
U
نزاع
strifeless
U
بی نزاع
tussles
U
نزاع
jarring
U
نزاع
waning
U
نزاع
wanes
U
نزاع
waned
U
نزاع
wane
U
نزاع
tussling
U
نزاع
quarrel
U
نزاع
quarreled
U
نزاع
tussled
U
نزاع
battles
U
نزاع
spars
U
نزاع
rowed
U
نزاع
dispute
U
نزاع
embroilment
U
نزاع
fighting
U
نزاع
wars
U
نزاع
falling out
U
نزاع
war
U
نزاع
falling-out
U
نزاع
affray
U
نزاع
rows
U
نزاع
dustup
U
نزاع
brangle
U
نزاع
scuffle
U
نزاع
contretemps
U
نزاع
disputed
U
نزاع
sparred
U
نزاع
spar
U
نزاع
wrangled
U
نزاع
factions
U
نزاع
wrangles
U
نزاع
faction
U
نزاع
wrangling
U
نزاع
battle
U
نزاع
scuffles
U
نزاع
scuffled
U
نزاع
battled
U
نزاع
strife
U
نزاع
wrangle
U
نزاع
disputes
U
نزاع
scuffling
U
نزاع
row
U
نزاع
disputing
U
نزاع
hotwar
U
نزاع
dissension
U
نزاع
I wanted to go camping but the others quickly ruled out that idea.
U
من می خواستم به کمپینگ بروم اما دیگران سریع ردش کردند.
Our children have all left home now, but
[except]
[bar]
one.
U
همه بچه های ما خانه را ترک کردند به غیر از یکی.
Few reporters dared to enter the war zone.
U
چندی از خبرنگاران جرأت کردند وارد منطقه جنگی بشوند.
Boers
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
Boer
U
سفید پوستی که نیاکانش در قرن هفدهم از هلند کوچ کردند
The room is bare of furniture .
U
این اتاق خیلی لخت کردند ( مبلمان کافی ندارد )
leet
U
دادگاهی که تیول داران سالی یا ششماه یکبار برپا می کردند
embroiled
U
به نزاع انداختن
fights
U
نزاع کردن
embroil
U
به نزاع انداختن
militancy
U
نزاع طلبی
flite
U
نزاع کردن
quarrelsomely
U
نزاع طلبانه
to fall out
U
نزاع کردن
embroiling
U
به نزاع انداختن
fight
U
نزاع کردن
embroils
U
به نزاع انداختن
frays
U
نبرد نزاع
fray
U
نبرد نزاع
contention
U
مشاجره نزاع
the root of dispute
U
مایه نزاع
barrator
U
اهل نزاع
dissentious
U
نزاع جو موردنزاع
contentiousness
U
نزاع طلبی
contentions
U
مشاجره نزاع
frayed
U
نبرد نزاع
to pull caps
U
نزاع کردن
disputing
U
نزاع کردن
dispute
U
نزاع کردن
dispute
U
مشاجره نزاع
wars
U
محاربه نزاع
war
U
محاربه نزاع
jars
U
نزاع کردن
wrangling
U
نزاع کردن
jarred
U
نزاع کردن
squeal
U
دعوا نزاع
jar
U
نزاع کردن
discord
U
دعوا نزاع
dispute
U
منازعه نزاع
disputed
U
مشاجره نزاع
disputing
U
مشاجره نزاع
disputes
U
منازعه نزاع
disputes
U
نزاع کردن
disputes
U
مشاجره نزاع
disputed
U
منازعه نزاع
wrangle
U
نزاع کردن
wrangled
U
نزاع کردن
wrangles
U
نزاع کردن
disputed
U
نزاع کردن
disputing
U
منازعه نزاع
squealed
U
دعوا نزاع
squeals
U
دعوا نزاع
quarreled
U
نزاع کردن
quarreling
U
نزاع کردن
quarrelled
U
نزاع کردن
quarrelling
U
نزاع کردن
quarrels
U
نزاع کردن
quarrel
U
نزاع کردن
tussling
U
نزاع کردن
tussles
U
نزاع کردن
tussle
U
نزاع کردن
tussled
U
نزاع کردن
myrmidon
U
یکی از اهالی جنگجوی thessalyکه در جنگ troyپادشاه خودرا پیروی کردند
contested area
U
منطقه مورد نزاع
extirpate the source of dispute
U
قلع ماده نزاع
scrapping
U
نزاع اوراق کردن
tousle
U
مچاله کردن نزاع
scrapped
U
نزاع اوراق کردن
they dispute about nothing
U
درسرهیچ نزاع می کنند
scraps
U
نزاع اوراق کردن
quarrelsomeness
U
نزاع طلبی جنگجوئی
warfare
U
نزاع زدو خورد
scrap
U
نزاع اوراق کردن
brawled
U
نزاع وجدال کردن
brawls
U
نزاع وجدال کردن
brawling
U
نزاع وجدال کردن
brawl
U
نزاع وجدال کردن
Quantel
U
شرکت گرافیک کامپیوتری که سیستم گرافیکی Hrrey , Paint box را تولید کردند
mohock
U
تنی ازگردن کلفتهای اشرافی درسده هجدهم درخیابانهای لندن اوباشی می کردند
lombards
U
گروهی از کشور یتانان المانی نژاد که در سده ششم ایتالیارا فتح کردند
sabbatical year
U
در دوران یهودیان باستان سال هفتم که طی آن زمین را آیش می کردند و بدهکاران را می بخشیدند
simoltaneously
U
باهم
tutti
U
باهم
conjointly
U
باهم
simoltaneous
U
باهم
inchorus
U
باهم
one with a
U
باهم
concerted
U
باهم
at once
U
باهم
vis-a-vis
U
باهم
concurrently
U
باهم
vis a vis
U
باهم
jointly
U
باهم
together
U
باهم
simultaneously
U
باهم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com