English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
export import bank U بانک صادرات واردات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
import and export U واردات و صادرات
passive trade balance U فزونی واردات بر صادرات
balance of trade U تفاوت رقم صادرات و واردات دوکشور با هم
trade gap U تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور
balance of trade U تفاوت رقم واردات و صادرات کشور در زمان معین
import restrictions U محدودیتهای واردات ممانعتهای واردات
rediscount rate U نرخ بهره در مورد وامی که بانک تجارتی از بانک مرکزی می گیرد
reserve requirement U مقدار ودیعه مالی که هر بانک تجارتی در بانک مرکزی بایدداشته باشد
I work in a bank, or more precisely at Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
giros U روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
giro U روشی جهت انتقال پول از یک بانک به بانک دیگر
world bank U بانک جهانی یا بانک بین المللی تجدید ابادانی و توسعه که هدفش کمک به کشورهای عضو برای رشداقتصادی از طرق مختلفه میباشد
available cash U موجودی بانک بدون در نظرگرفتن چکهایی که در دست مشتریان است و هنوز به بانک ارائه نشده است
import U واردات
import intensive U واردات پر
importing U واردات
imports U واردات
importation U واردات
imported U واردات
import licence U جواز واردات
import charge U تعرفه واردات
volume of import U حجم واردات
import tariff U هزینه واردات
propensity to import U گرایش به واردات
receipts and expenses U واردات وصادرات
impost U مالیات بر واردات
import charge U حقوق واردات
import charge U هزینه واردات
import tariff U تعرفه واردات
import tariff U حقوق واردات
restriction of imports U محدودیت واردات
import duty U حقوق واردات
import documents U اسناد واردات
import licences U جوازهای واردات
import licences U مجوزهای واردات
import licences U پروانههای واردات
import restriction U محدودیت واردات
exported U صادرات
export U صادرات
out goings U صادرات
outgoings U صادرات
exporting U صادرات
inwards U واردات کالای رسیده
in wards U شکمبه و روده واردات
import quotas U محدودیت کمی واردات
import substitution policy U سیاست جانشینی واردات
import surcharge U حقوق واردات مازاد
marginal propensity to import U میل نهائی به واردات
export promotion U توسعه صادرات
export licence U پروانه صادرات
capital exports U صادرات سرمایه
export dependence U وابستگی صادرات
net exports U خالص صادرات
export promotion U افزایش صادرات
export quotus U سهمیه صادرات
export surplus U مازاد صادرات
export tax U مالیات بر صادرات
export incentive U انگیزه صادرات
reexport U صادرات مجدد
export charge U حقوق صادرات
export tariff U حقوق صادرات
export documents U اسناد صادرات
export duty U حقوق صادرات
export tariff U هزینه صادرات
volume of export U حجم صادرات
total exports U جمع کل صادرات
export tariff U تعرفه صادرات
export duty U هزینه صادرات
export duty U تعرفه صادرات
export charge U تعرفه صادرات
export charge U هزینه صادرات
reexport U صادرات مجددکالای وارداتی
laissez-faire U ازادی صادرات وواردات
export multiplier U ضریب بهم فزاینده صادرات
export incentive U تشویق دولت در جهت صادرات
extreport trade U صادرات مجدد کالاهای وارداتی
invisible exports U فرستاده هایا صادرات نامحسوس
trade deficit U حالتیکه در ان صادرات یک کشور کمترازواردات ان باشد
favourble balance of trade U تعادل مطلوب تجارتی موازنه مثبت بیشتر بودن صادرات یک کشور ازوارداتش
checked U چک بانک
bank U بانک
banks U بانک
check U چک بانک
checks U چک بانک
bank bill U برات بانک
development bank U بانک توسعه
bankers U بانک دار
banker U بانک دار
bank failures U ورشکستگی بانک
remitting bank U بانک واگذارنده
saving bank U بانک پس انداز
shroff U بانک دار
clearing bank U بانک پس انداز
clearing banks U بانک پس انداز
state bank U بانک استان
state bank U بانک دولتی
bank asset U دارائی بانک
world bank U بانک جهانی
authorized bank U بانک مجاز
data bank U بانک داده ها
data bank U بانک اطلاعات
data bank U بانک اطلاعاتی
data banks U بانک داده ها
merchant banks U بانک بازرگانی
merchant bank U بانک بازرگانی
bank rate U نرخ بانک
data banks U بانک اطلاعاتی
banks U در بانک گذاشتن
bank U بانک ضرابخانه
piggy bank <idiom> U بانک کوچک
bank U در بانک گذاشتن
banks U بانک ضرابخانه
data banks U بانک اطلاعات
bankbook U کتابچه بانک
central bank U بانک مرکزی
bankroll U سرمایه بانک
bankbill U برات بانک
germplasm bank U بانک گونه ها
intermediary bank U بانک میانجی
national bank U بانک ملی
bank overdraft U بدهی به بانک
monopoly bank U بانک انحصاری
bank of deposit U بانک پس انداز
mortgage bank U بانک رهنی
bank stock U سهام بانک
loan bank U بانک وامی
loan bank U بانک استقراضی
memory bank U بانک حافظه
croupier U کمک صاحب بانک
deposit U به حساب بانک گذاشتن
German Central Bank U بانک مرکزی آلمان
croupiers U کمک صاحب بانک
deposits U به حساب بانک گذاشتن
approved bank U بانک تایید شده
account U حساب داشتن در بانک
bankable U قابل پذیرش در بانک
collecting bank U بانک وصول کننده
paying bank U بانک پرداخت کننده
drawen on the national bank U عهده بانک ملی
bank of issue U بانک ناشر اسکناس
Where is the nearest bank? U نزدیکترین بانک کجاست؟
bankable U نقد شدنی در بانک
issuing bank U بانک صادر کننده
issuing bank U بانک گشاینده اعتبار
negotiating bank U بانک معامله کننده
to place money in the bank U پول در بانک گذاشتن
confirming bank U بانک تائید کننده
stakeholder U نگهدارنده بانک در قمار
accepting bank U بانک قبولی نویس
deposit with the bank U در بانک ودیعه گذاردن
accepting bank U بانک قبول کننده
advising bank U بانک ابلاغ کننده
bank balance sheet U تراز نامه بانک
deposit in the bank U در بانک به ودیعه گذاردن
federal reserve bank U بانک فدرال رزرو
presenting bank U بانک ارائه کننده
to pay in U بحساب بانک گذاشتن
Which bank do you bank with? U با کدام بانک کار می کنید؟
opening bank U بانک باز کننده اعتبار
blood banks U بانک جمع اوری خون
blood bank U بانک جمع اوری خون
depositor U کسیکه پول در بانک میگذارد
bankbook U دفترحساب بانک دفترچه بانکی
Which bank do you bank with? U در کدام بانک حساب دارید؟
bank for international settlements U بانک پرداختهای بین المللی
accepting bank U بانک پذیرنده حواله یابرات
I have entangled myself with the banks . U خودم را گرفتار بانک ها کردم
banks U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
time deposits U مطالبه نقدی موجل از بانک
bank U رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank capital requirement U سرمایه مورد نیاز بانک
stop payment U دستور عدم پرداخت چک به بانک
This check is on bank Melli . U این چه بعهده بانک ملی است
bank U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
faro U نوعی بازی قمار شبیه بانک
banks U انتخاب بانک حافظه مخصوص از یک گروه
Bank for International Settlements [BIS] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
cashier's check U چکی که بانک عهده خود بکشد
currency depreciation race U تخفیف قیمت پول رایج کشور نسبت به پول سایرممالک که باعث افزایش صادرات میشود
cancelled cheque U چکی که وجه ان را بانک به اورنده چک پرداخته است
Does the bank acknowledge your signature ? U آیا بانک امضای شما را قبول دارد ؟
counter check U چکی که فقط کشنده چک میتواند ان را از بانک بگیرد
bank giro U همکاری بانک و اداره پست جهت انتقال پول
opening hours ساعاتی که بانک، کتابخانه و سایر مراکز باز می شود.
big five U پنج بانک معتبر انگلستان یعنی بانکهای میدلند
electronic U استفاده ازکامپیوتر برای انتقال پول از بانک و برعکس
lombard street U خیا بان صرافان و بانک دارهادر شهر لندن
inclearing U همه چکهایی که در بانک درمعاملات پایاپای بایدپول انهارابپردازد
fractional reserve banking U بانک باید 02دلار ذخیره قانونی داشته باشد
mercantilism U روش فکری اقتصادی مبنی بر اعتقاد به لزوم افزایش صادرات برواردات و حمایت دولت ازصنایع داخلی و بالاخره جمع اوری هر چه بیشتر طلا درمملکت
bank rate U مظنه رسمی تنزیل که توسط بانک مرکزی تعیین میشود
break the bank <idiom> U بانک زدن (ازراه شرط بندی به پول زیاد رسیدن)
eft U سیستمی که در آن کامپیوتر ها برای ارسال و دریافت پول به بانک استفاده میشوند
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. U اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
reserving U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserve U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
reserves U مقدار وجهی که هر بانک باید جهت پرداخت دیون خود داشته باشد
atm U ماشین الکترونیکی در بانک با وارد کردن کارت مغناطیسی پول را خرد میکند
sideways ROM U نرم افزاری که امکان انتخاب یک بانک حافظه مشخص یا قطعه ROM را فراهم میکند
legal reserves U مقدار وجهی که بانکهای تجارتی طبق قانون باید نزد بانک مرکزی داشته باشند
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com