English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
to work with a will U بامیل کارکردن با شوق وذوق کارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
inactivate U بی کارکردن
goes U کارکردن
to pull together U با هم کارکردن
go U کارکردن
acted U کارکردن
worked U کارکردن
work U کارکردن
act U کارکردن
slaves U سخت کارکردن
overworked U زیاد کارکردن
overwork U زیاد کارکردن
fags U سخت کارکردن
overlabour U زیاد کارکردن
operation U کارکردن با یک وسیله
run U کارکردن موتور
overworking U زیاد کارکردن
runs U کارکردن موتور
collaborate U باهم کارکردن
collaborated U باهم کارکردن
collaborates U باهم کارکردن
collaborating U باهم کارکردن
cooperate U باهم کارکردن
counterwork U برخلاف کارکردن
cowork U باهم کارکردن
overworks U زیاد کارکردن
fag U سخت کارکردن
upped U اجرا یا کارکردن
upping U اجرا یا کارکردن
slave U سخت کارکردن
slaved U سخت کارکردن
slaving U سخت کارکردن
up U اجرا یا کارکردن
speeding U سریع کارکردن
to paddle one's own canoe U مسقلانه کارکردن
speed U سریع کارکردن
to pull a lone oar U تنها کارکردن
to work cheap U بامزدکم کارکردن
toa for a job or position U درخواست کارکردن
to work together U باهم کارکردن
to act jointly U باهم کارکردن
speeds U سریع کارکردن
geared U کردن اماده کارکردن
gear U کردن اماده کارکردن
to peg a way at some work U پیوسته درسرچیزی کارکردن
qualified for work U شایسته یاقابل کارکردن
do the trick <idiom> U خیلی خوب کارکردن
geologize U در زمین شناسی کارکردن
fit to work U شایسته یاقابل کارکردن
knuckle down <idiom> U مشتاقانه شروع به کارکردن
fit to work U اماده برای کارکردن
dejecta U کارکردن مزاج مریض
to act independently of others U مستقلانه یا جداگانه کارکردن
gears U کردن اماده کارکردن
refitting U دوباره اماده کارکردن
refitted U دوباره اماده کارکردن
passage U رویداد کارکردن مزاج
automation U بطور خودکار کارکردن
passages U رویداد کارکردن مزاج
function U عمل کردن کارکردن
moonlight U بطور قاچاقی کارکردن
moonlighted U بطور قاچاقی کارکردن
moonlighting U بطور قاچاقی کارکردن
moonlights U بطور قاچاقی کارکردن
functions U عمل کردن کارکردن
refit U دوباره اماده کارکردن
refits U دوباره اماده کارکردن
functioned U عمل کردن کارکردن
drudge U جان کندن بیمیلانه کارکردن
grind U اسیاب شدن سخت کارکردن
grinds U اسیاب شدن سخت کارکردن
labourvi U رنج بردن سخت کارکردن
to work at a high pressure U با فشار یا فعالیت زیاد کارکردن
to turn over U واژگون کردن کارکردن دراوردن
geometrize U از روی قواعد هندسی کارکردن
frob U کارکردن با دسته فرمان وماوس
to work it <idiom> U روی چیزیی کارکردن و حل کردن
To work like a beaver . U مشتاقانه وتر وفرز کارکردن
telecommuting U عمل کارکردن با کامپیوتر در یک محل
drudges U جان کندن بیمیلانه کارکردن
to do a lesson U درسی راروان کردن سردرسی کارکردن
burn U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
burns U کارکردن موتور راکت طبق برنامه
crack the whip <idiom> U باعث سخت کارکردن شخصی شدن
To regain consciousness. to come to. U امروز حال وحوصله کارکردن ندارم
serial U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
dabble U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbled U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
dabbles U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
reliability U توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیارموثروبدون خطا
specification U کارکردن با مشخصاتی که در یک صفت پذیرفته شده اند
dabbling U سرسری کارکردن بطور تفریحی کاری راکردن
serials U کارکردن یک وسیله روی داده به صورت ترتیبی
wet weight U وزن خالص مایعاتی که معمولا هنگام کارکردن وجوددارند
failure safety U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
to swear in U با سوگند دادن وارد کارکردن بامراسم تحلیف داخل کردن
faults U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
faulted U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
reliability U [توانایی یک وسیله برای کارکردن بسیار موثر و بدون خطا]
fault U توانایی سیستم برای کارکردن حتی وقتی خطایی رخ دهد
psychological moment U موقعی که از لحاظ روان شناسی مقتضی برای کارکردن باشد
fault U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faulted U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
faults U سیستم یا وسیلهای قادر به کارکردن است حتی اگر خطایی رخ دهد
verification U بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
degradation U اجازه داده به برخی قسمتهای سیستم به کارکردن پس از از بین رفتن یک قسمت
compatibility U توانایی دونرم افزار یا سخت افزار برای کارکردن باهم
technical U وسیله تکنیکی به کاربر برای شرح نحوه استفاده از نرم افزار یا سخت افزار یا علت عدم کارکردن آن
hierarchies U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
hierarchy U روش سازماندهی شی یا داده یا ساختار آن . معمولا با مهمترین یا آنه حق تقدم بیشتر دارد یا کلی ترین موضوع در بالا و پس کارکردن یا پایین ساختار درختی
mechanize U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizing U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanising U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanizes U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanises U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
mechanised U با ماشین الات ولوازم مکانیکی مجهز کردن با وسایل مکانیکی کارکردن ماشینی کردن
error U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
errors U خطای اپراتور خطای سخت افزار یا نرم افزاری . خطایی در برنامه که باعث جلوگیری از کارکردن درست برنامه یا سیستم میشود
versions U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
version U نرم افزار کمکی که به چندین برنامه نویس امکان کارکردن رروی فایل منبع و بررسی تغییرات اعمال شده توسط هر برنامه نویس را میدهد
With alacrity and enthusiasm. U با شوق وذوق
heart and hand U باشوق وذوق
readily U بامیل
with a U بامیل ورغبت
to drink in U بامیل تلقی کردن یاگوش دادن
crochet U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheting U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crochets U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
crocheted U بامیل سرکج بافتن قلابدوزی کردن
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com