Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 161 (8 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
rhombus wing
U
بالی با سطح مقطع متقارن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
diffuser area ratio
U
نسبت سطح مقطع خروجی به سطح مقطع ورودی یک دیفیوژر
dealation
U
بی بالی
alar
U
بالی
alary
U
بالی
real box wing
U
بالی با سه تیرک
geometrical percentage
U
درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
parasol wing
U
بالی که هواپیما از ان اویزان میشود
low mid wing
U
بالی که در ارتفاع یک سوم بدنه قرارگرفته
finner
U
بالی که مانند ماهی برپشت پردارد
biconvex
U
بالی که هر دو سطح فوقانی و تحتانی ان به صورت محدب باشد
goldbeater
U
حشره قاب بالی که رنگ سبز مسی دارد
wet wing
U
بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
isoclinic wing
U
بالی که زاویه برخورد ان هنگام خم شدن در اثر نیرونیز ثابت میماند
symmetric
U
متقارن
palindromes
U
متقارن
simultaneous
U
متقارن
palindrome
U
متقارن
concurrent
U
متقارن
symmetrization
U
متقارن
symmetrical
U
متقارن
isochronal
U
متقارن
homolographic
U
متقارن
isochronous
U
متقارن
polarising
U
متقارن کردن
bilateral
U
متقارن الطرفین
centrosymmetric
U
متقارن مرکزی
polarize
U
متقارن کردن
polarizes
U
متقارن کردن
axisymmetric
U
متقارن محوری
axially symmetric
U
متقارن محوری
polarizing
U
متقارن کردن
polarises
U
متقارن کردن
symmetry vibration
U
ارتعاش متقارن
polarised
U
متقارن کردن
turkish knot
U
گره متقارن
symmetrical distribution
U
توزیع متقارن
symmetrical system
U
جریان متقارن
symmetrize
U
متقارن ساختن
asymmetrical
U
غیر متقارن
symmetry stretching
U
کشش متقارن
symmetry substance
U
ماده متقارن
symmetry top
U
فرفرهای متقارن
syzygy
U
جفت متقارن
zygomorphic
U
متقارن الطرفین
time
U
متقارن ساختن
timed
U
متقارن ساختن
summetrical defence
U
دفاع متقارن
symmetric
U
هم اندازه متقارن
symmetric list
U
لیست متقارن
symmetric matrix
U
ماتریس متقارن
equilateral
U
ازدوطرف متقارن
times
U
متقارن ساختن
holohedral
U
دارای بلورهای متقارن
balanced transmission line
U
سیم انتقال متقارن
allochiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
allocheiria
U
جابجایی بساوشی متقارن
symmetrical pawn structure
U
ساختمان پیادهای متقارن
symmetry double bond
U
پیوند دوگانه متقارن
isocline
U
دارای شیب متقارن ومساوی
symmetrical alternating quantity
U
کمیت متناوب متقارن نامتوازن
anisometric
U
دارای قسمتهای غیر متقارن
homocercal
U
دارای دم قرینه متقارن الذنب
subcordate
U
بشکل قلب غیر متقارن
radiosymmetrical
U
دارای اضلاع یا شعاعهای متقارن
polar
U
دارای قطب مغناطیسی یا الکتریکی متقارن
counter vailing power
U
تقارن دو نیروی اقتصادی نیروهای متقارن
Gulli motife
U
[نوعی گل و بته متقارن در فرش های ترکمن]
cypher
U
[حروف بزرگ الفبا در طرح های متقارن]
tablature
U
مقطع
cross section
U
مقطع
profiles
U
مقطع
cutting
U
مقطع
sections
U
مقطع
profiling
U
مقطع
profiled
U
مقطع
segment
U
مقطع
segments
U
مقطع
section
U
مقطع
profile
U
مقطع
rectangular section
U
مقطع مستطیلی
profiling
U
مقطع عرضی
structural section
U
مقطع سازهای
root section
U
مقطع ریشه
soil profile
U
مقطع خاک
oblique section
U
مقطع مایل
area
U
سطح مقطع
cross section
U
سطح مقطع
areas
U
سطح مقطع
lobule
U
مقطع کوچک
necking
U
تنگی مقطع
oblique section
U
مقطع اریب
sectional area
U
سطح مقطع
half section
U
نیم مقطع
coil section
U
مقطع بوبین
compact section
U
مقطع فشرده
cross section
U
مقطع عرضی
cross reaction
U
سطح مقطع
profile
U
مقطع عرضی
conic section
U
مقطع مخروطی
cross section area
U
سطح مقطع
circular cross section
U
مقطع گرد
profiles
U
مقطع عرضی
absorption cross section
U
مقطع جذب
profiled
U
مقطع عرضی
airfoil
U
مقطع ایرودینامیکی
aerofoil
U
مقطع ایرودینامیکی
transition section
U
مقطع تبدیل
transverse section
U
مقطع عرضی
trough section
U
مقطع ناودانی
transection
U
برش یا مقطع عرضی
vintage model
U
الگوی مقطع زمانی
cross sectional area
U
سطح مقطع عرضی
total effective collision cross section
U
سطح مقطع موثر کل
work surfaces
U
سطح مقطع اصلی
box spar
U
تیرکهای با مقطع مربع
interrupted quick flashing light
U
چشمک زن تند مقطع
intermediate frequency section
U
مقطع فرکانس میانی
cross sectional data
U
داده ها در یک مقطع زمانی
inelastic cross section
U
مقطع برخورد ناکشسان
horseshoe shaped section
U
مقطع نعل اسبی
cross section
U
سطح مقطع عرضی
box section
U
مقطع قوسی سکل
egg shaped section
U
مقطع تخم مرغی
cross section
U
سطح مقطع موثر
work surface
U
سطح مقطع اصلی
con di nozzle
U
نازل موتورجت با مقطع همگرا
form grind
U
سنگ زدن در مقطع طولی
syllabify
U
تقسیم به هجای مقطع کردن
effective collision cross section
U
سطح مقطع برخورد موثر
blade station
U
موقعیت شعاعی هر مقطع ازتیغه
flumming
U
تنگ کردن مقطع جریان اب
uncurtailed bars
U
ارماتور بدون تقلیل مقطع
podite
U
مقطع با بند پای بندپایان
cross section
U
نیمرخ پهنا مقطع موثر
winding crodd section
U
سطح مقطع سیم پیچی
standard egg section
U
مقطع تخم مرغی شکل معمولی
warping
U
پیچاندن بالها بصورت متقارن برای بدست اوردن پایداری عرضی و قابل کنترل
syllabary
U
جدول راهنمای تلفظ هجاهای مقطع کلمات
three square
U
سوهان اهنگری دارای مقطع مثلث شکل
economic section
U
انتخاب سطح مقطع مناسب ازنظر اقتصادی
endless knots
U
طرح گره بدون انتها
[که حالتی از پیچش نخ را بصورت متقارن و ستاره ای شکل به نگاره می بخشد.]
parallel aerofoil
U
ایرفویلی که سطح مقطع ان درتمام طول ان ثابت باشد
hachures
U
خطوط مقطع کوتاه برای سایه زدن بعکس
poiseuille flow
U
جریان خطی ناروان درلولهای با سطح مقطع دایرهای
mandrel
U
جسم مرکزی معمولا با مقطع دایرهای که قطعه لولهای یاقسمت مادگی دور ان شکل میگردد
venturi
U
کانال یامجرایی برای جریان سیال که در گلوگاه کمترین سطح مقطع را داشته و سپس مجدداافزایش می یابد
barns
U
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
barn
U
واحد سطح برای اندازه گیری سطح مقطع هسته اتم ها
rosette border
U
حاشیه گل و بوته
[اینگونه حاشیه ها هم بوصرت کاملا متقارن با استفاده از گل های باز شده بزرگ و کوچک و هم بصورت پیچشی قسمت حاشیه را تزئین می کند.]
proportion
U
متناسب کردن متقارن کردن
proportions
U
متناسب کردن متقارن کردن
lobation
U
قطعه قطعه شدگی مقطع زائده اویخته
variable area nozzle
U
نازل پیش برندهای که مساحت سطح مقطع ان برای سازگار شدن با تغییر سرعت و کارکرد سیستم پس سوز یاتغییر فشار اتمسفر یا محیط تغییر میکند
contraction ratio
U
نسبت مساحت سطح مقطع بیشنه تونل باد مادون صوت به مساحت سطح مقطعی که کار انجام میدهد
profile drag
U
پسای مقطع پسای نیمرخ
syllables
U
جزء کلمه مقطع کلمه
syllable
U
جزء کلمه مقطع کلمه
synesthesia
U
احساس سوزش یادرد در یک عضو بدن در اثروجود درد در عضو دیگر بدن احساس متقارن
at this age
U
[در این مقطع سنی]
[در این سنین]
[در این سن]
Herati pattern
U
طرح هراتی
[در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com