Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
build up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-up
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
build-ups
U
بالا بردن توان رزمی نیروها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
committed
U
بکار بردن نیروها
commits
U
بکار بردن نیروها
commit
U
بکار بردن نیروها
committing
U
بکار بردن نیروها
attrition
U
کاهش توان رزمی
strength
U
توان رزمی تعداد نفرات
strengths
U
توان رزمی تعداد نفرات
attrition rate
U
میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
rallies
U
بالا بردن قی مت
rally
U
بالا بردن قی مت
ante
U
: بالا بردن
tweak
U
بالا بردن
lifting
U
بالا بردن
hoists
U
بالا بردن
rallied
U
بالا بردن قی مت
upping
U
بالا بردن
upped
U
بالا بردن
uplift
U
بالا بردن
uprear
U
بالا بردن
upraise
U
بالا بردن
uplifts
U
بالا بردن
tweaked
U
بالا بردن
lift
U
بالا بردن
tweaks
U
بالا بردن
tweaking
U
بالا بردن
up
U
بالا بردن
lifted
U
بالا بردن
promotes
U
بالا بردن
jack up
U
بالا بردن
promoted
U
بالا بردن
promote
U
بالا بردن
upgraded
U
بالا بردن
upgrade
U
بالا بردن
elevating
U
بالا بردن
raises
U
بالا بردن
elevates
U
بالا بردن
elevate
U
بالا بردن
promoting
U
بالا بردن
hoist
U
بالا بردن
hoisted
U
بالا بردن
raise of loom
U
بالا بردن
lifts
U
بالا بردن
upgrading
U
بالا بردن
upgrades
U
بالا بردن
jack
U
بالا بردن
jacks
U
بالا بردن
raise
U
بالا بردن
raise
U
بالا بردن دستمزد
raises
U
بالا بردن دستمزد
set sail
U
بالا بردن بادبان
hoists
U
عمل بالا بردن
flag hoist
U
بالا بردن پرچم
hoist
U
افراشتن بالا بردن
hoist
U
عمل بالا بردن
casual uplift
U
بالا بردن موقتی
to further sales
U
فروش را بالا بردن
elevations
U
بالا بردن لوله
hoisted
U
عمل بالا بردن
hoists
U
افراشتن بالا بردن
elevation
U
بالا بردن لوله
hoisted
U
افراشتن بالا بردن
fused
U
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
fuse
U
وسیله محافظت الکتریکی حاوی قط عات کوچک آهنی که پس از عبور توان بالا از آن آب میشود
elevation of security
U
بالا بردن حاشیه امنیت
jigging
U
بالا و پایین بردن طعمه در اب
screw up
U
زیاد بالا بردن اجاره
high stick
U
بالا بردن غیرمجاز چوب
ramps
U
بالا بردن یاپایین اوردن
ramp
U
بالا بردن یاپایین اوردن
top-ups
U
بالا بردن بوم جرثقیل
elate
U
بالا بردن محفوظ کردن
bilge
U
بالا بردن فشار داخل خن
top-up
U
بالا بردن بوم جرثقیل
top up
U
بالا بردن بوم جرثقیل
skies
U
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
sky
U
زیاد بالا بردن توپ هوایی زدن
equity financing
U
بالا بردن یا ایجاد سرمایه بافروش سهام
inflates
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
halliard
U
طناب ویژه بالا و پایین بردن بادبان یاپرچم
inflate
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
inflating
U
پراز گاز کردن زیاد بالا بردن مغرورکردن
extensive cultivation
U
بالا بردن مقدارمحصول کشاورزی از طریق استفاده از زمین
to sit up and beg
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to beg
[of a dog holding up front paws]
U
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
stakhnovism
U
افزایش تولیداز طریق بالا بردن کمیت تولیدهر کارگر
dapping
U
نوعی صید ماهی با بالا وپایین بردن طعمه تا مماس اب شود
mirror writing shadow reading
U
کامپیوتر میزبان با دو دیسک فیزیکی برای بالا بردن سرعت دسترسی
duty with troops
U
در یکان رزمی خدمت کردن شغل رزمی گرفتن
force tabs
U
نمودار یا طرح گسترش یکانهایا نیروها طرح زمان بندی شده گسترش نیروها
lifts
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifting
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lifted
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
lift
U
بالا بردن انگشت و رها کردن گوی بولینگ برای ایجاد پیچ
combat team
U
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
combat developer
U
وسیله اموزش دهنده رزمی مربی رزمی
meter power supply
U
امکان ای در ویندوز که میزان توان باتری را در laptop نشان میدهد و نیز می گوید آیا از طریق بالا اجرا میشود یا منبع اصلی الکتریسیته
field services
U
قسمتهای پشتیبانی رزمی یکانهای رزمی
put option
U
خیار بایع در مورد بالا بردن قیمت قبل از تسلیم مبیع ارزش پول تنزل کند
combatcommand
U
فرماندهی رزمی قرارگاه رزمی
combat power
U
نیروی رزمی استعداد رزمی
combat orders
U
دستورات رزمی دستورالعملهای رزمی
place utility
U
استفاده فیزیکی یا وضعی حالتی که موسسه تولیدی جهت بالا بردن سود خودحمل و نقل محصولش را نیزبر عهده بگیرد
elvate
U
بالا بردن بالابردن لوله حرکت دادن لوله جنگ افزار در برد
mark up
U
نرخ فروش را بالا بردن افزایش نرخ اجناس
customizes
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customised
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customize
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customises
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customized
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customising
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
customizing
U
فرایند تغییر یک قطعه از نرم افزار یا سخت افزار همه منظوره جهت بالا بردن کارایی ان
eight bit system
U
کم توان که CPU آن می توان کلمات هشت بیتی را پردازش کند
power meter
U
دستگاه اندازه گیری توان توان سنج وات متر
task force
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
U
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
peripheral slots
U
شکافهای خالی که دربعضی کامپیوترها قرار دارندتا کارتهای مدار چاپی بتوانندبرای بالا بردن قابلیتهای سیستم بدون اصلاح سخت افزار مجهز شوند
ratings
U
توان نامی توان قدرت
rating
U
توان نامی توان قدرت
combat air patrol
U
هواپیمای گشتی رزمی گشتی رزمی هوایی
lsb
U
رقم دودویی که محل سمت راست کلمه را اشغال میکند و کمترین توان دو را در کلمه دارد که معمولا معادل رو به توان صفر است
watts
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
watt
U
واحداندازه گیری SI برای توان الکتریکی که به صورت توان تولیدشده در صورت عبور جریان یک آمپر از باری که ولتاژ یک ولت دارد تعریف میشود
antilift device
U
ماسوره ضد بلند کردن مین ماسوره ضد بالا بردن مین
A jars mouth may be stopped ,a mans cannot.
<proverb>
U
در کوزه را مى توان بست اما دهان آدمى را نمى توان بست.
combat cargo officer
U
افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
combat airlift support
U
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
volt ampere meter
U
دستگاه اندازه گیری توان فاهری توان فاهری سنج
mini
U
کامپیوتر کوچک با محدوده توان پردازش و دستورات بیشتر از یک ریز کامپیوتر ولی قابل رقابت با سرعت یا توان کنترل داده کامپیوتر mainframe نیست
defense readiness condition
U
وضعیت امادگی رزمی ارتش وضعیت امادگی رزمی دفاعی
funiculars
U
زنجیر نیروها
distribution of forces
U
واگذاری نیروها
funicular
U
بس گوشه نیروها
composition of forces
U
ترکیب نیروها
funiculars
U
بس گوشه نیروها
distribution of forces
U
تقسیم نیروها
attrition
U
فرسایش نیروها
triangle of forces
U
سه گوشه نیروها
dynamics
U
مجموعه نیروها
all arms
U
کلیه نیروها
polygon of forces
U
کثیرالاضلاع نیروها
resolution of forces
U
تجزیه نیروها
polygon of forces
U
بس گوشه نیروها
system of forces
U
دستگاه نیروها
triangle of forces
U
مثلث نیروها
funicular
U
زنجیر نیروها
total mobilization
U
بسیج کامل نیروها
redeployment
U
دوباره مستقرکردن نیروها
parallelogram of forces
U
متوازی الاضلاع نیروها
allotment
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
allotments
U
واگذارسهمیه تخصیص نیروها
main attack
U
تلاش اصلی نیروها
commitments
U
به کاربردن نیروها اجرا
entireforce
U
تمام قوا یا نیروها
commitment
U
به کاربردن نیروها اجرا
main effort
U
تلاش اصلی نیروها
mobilization exercise
U
تمرین بسیج نیروها
statics
U
دانش پایداری نیروها
redistribution of force
U
تقسیم مجدد نیروها
build-up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
port of debarkation
U
بندرپیاده شدن کالا یا نیروها
build up
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
landing forces
U
نیروها پیاده شونده به ساحل
build-ups
U
نیروی کمکی تقویت نیروها
ingross
U
تحریر کردن جمع اوری نیروها
mechanical powers
U
نیروها یا عوامل مکانیکی ماشینهای ساده
employment
U
کاربرد نیروها یا جنگ افزارها استفاده از
commits
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
committed
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
transfer area
U
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
committing
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
commit
U
وارد عمل کردن نیروها انجام دادن مرتکب شدن
pantheism
U
فرضیهای که خدا را مرکب ازکلیه نیروها و پدیدههای طبیعی میداند
target array
U
نمودار گرافیک نیروها و تاسیسات و وضعیت دشمن در منطقه هدف
transfer berth
U
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
imbibes
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibed
U
تحلیل بردن فرو بردن
imbibe
U
تحلیل بردن فرو بردن
to push out
U
پیش بردن جلو بردن
imbibing
U
تحلیل بردن فرو بردن
spinwriter
U
چاپگر کامپیوتر با کیفیت بالا نوع خاصی از چاپگرکامپیوتری با کیفیت بالا
masochism
U
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
aerodynamics
U
شاخهای از علوم در موردتولید نیروها در اثر حرکت سطوح و اشکال مختلف درهوا یا سایر گازها
vertically
U
از بالا به پایین یا حرکت بالا و پایین در زاویه راست افق
combated
U
رزمی
combat
U
رزمی
epics
U
رزمی
combating
U
رزمی
combats
U
رزمی
epical
U
رزمی
epic
U
رزمی
combat forces
U
نیروهای رزمی
field order
U
دستورالعمل رزمی
tactical missile
U
موشک رزمی
combat exercise
U
تمرین رزمی
combat formation
U
ارایش رزمی
combat surveillance
U
مراقبت رزمی
non-combatants
U
غیر رزمی
combat troops
U
عدههای رزمی
readiness
U
امادگی رزمی
combat trains
U
بنه رزمی
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com