English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
adipose tissue U بافت چربی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mixd weave U بافت ترکیبی [هرگاه در بافت یک فرش از چند روش بافت استفاده شود.]
lipoma U تومر خوش خیم چربی غده چربی
fat soluble U قابل حل در چربی محلول در حلالهای چربی
plain weave U بافت ساده زیر و رو [معمولا قسمت گلیم بافت فرش را به این صورت می بافند.]
Soumak U بافت سوماک [سوماخ] [این روش بافت که نوعی از گلیم بافی است به سه صورت ساده، ضربیو برعکس بافته شده و در ابتدا و انتهای فرش استفاده می شود. این روش در بافت پارچه، کیسه، پتو و زیر انداز استفاده می شود.]
degreasing U پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
board weave U تخت بافت [در این بافت تارها نسبت به یکدیگر زاویه چندانی نداشته و حالت صاف و یکنواخت به خود می گیرند]
compound weave U بافت ترکیبی که بجز تار و پود اجزا دیگری نیز مثل دانه مروارید و یا اجسام تزیینی در بافت بکار گرفته شود
fats U چربی چربی دار
fatter U چربی چربی دار
fattest U چربی چربی دار
fat U چربی چربی دار
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
greige carpet U فرش خود رنگ [فرشی که الیاف آن پیش از بافت رنگرزی نشده باشد. این نوع بافت در بین بافندگان محلی و خصوصا در افغانستان و کشورهای تازه استقلال یافته روسیه دیده می شود.]
Sarouk U ساروق [حوزه بافت ساروق در استان مرکزی با شهرت جهانی در بافت فرش های پر تراکم با زمینه قرمز و حاشیه آبی، پرز بلند و طرح افشان بته ای و گل خشتی است.]
Sarab U سراب [حوزه بافت سراب در آذربایجان است که بیشتر به بافت کناره مشهور استرنگ زمینه عموما شتری و گره آن ترکی است.]
production cycle U زمان یا دوره بافت یک فرش [این دوره از زمان طراحی یا نقشه کشی شروع شده و به بافت کامل فرش منتهی می شود.]
oil U چربی
oiliness U چربی
myelin U چربی پی
greasy U چربی
adiposeness or diposity U چربی
meager U بی چربی
lubricous U چربی
greasiness U چربی
creaminess U چربی
greasing U چربی
oiling U چربی
greased U چربی
grease U چربی
oils U چربی
fatless U بی چربی
fats U چربی
greasily U با چربی
meagre U بی چربی
thinners U کم چربی
thinnest U کم چربی
thins U کم چربی
fat U چربی
fatness U چربی
fattest U چربی
fatter U چربی
lipide U چربی
lipid U چربی
thinned U کم چربی
thin U کم چربی
wool grease U چربی پشم
animal fat U چربی حیوانی
adipic U وابسته به چربی
lipomatous U چربی مانند
adipocere U چربی لاش
degreasing U اب کردن چربی
lipophilic U چربی گرای
suint U چربی پشم
blackheads U چربی دانه
lipophilic U چربی دوست
blackhead U چربی دانه
whipping cream U خامهی پر چربی
casein U پنیر بی چربی
vegtable fat U چربی گیاهی
leather head U چربی دانه
wool fat U چربی پشم
comedo U چربی دانه
greasing U روغن چربی
skim milk U شیر بی چربی
lard U چربی خوک
grease trap U بازیابی چربی
aliphatic U چربی دار
lipoid U شبه چربی
flense U چربی گرفتن از
lipuria U چربی در پیشاب
fattiness U خاصیت چربی
sebaceous U چربی دار
grease U روغن چربی
fat is insoluble in water U چربی در اب حل نمیشود
fatty U چربی مانند
greased U روغن چربی
lipotropic U چربی سوز
grease trap U چربی گیر
blobber U چربی یاپیه نهنگ
saturated fats U چربی اشباع شده
lubricity U شهوانی بودن چربی
adipose tissue U چربی حیوانی پیه
saturated fat U چربی اشباع شده
greasily U به شکل روغن یا چربی
emulsioning U ذرات چربی دراب
emulsions U ذرات چربی دراب
emulsioned U ذرات چربی دراب
emulsion U ذرات چربی دراب
lipolysis U تجزیه وتحلیل چربی
fatback U چربی پشت خوک
unsaturated fat U چربی اشباع نشده
poly unsaturated fat U پلی چربی اشباع نشده
blubbered U چربی اوردن هایهای گریستن
blubbering U چربی اوردن هایهای گریستن
lard U گوشت خوک چربی زدن
blubbers U چربی اوردن هایهای گریستن
blubber U چربی اوردن هایهای گریستن
butyrometer U الت سنجش چربی شیر
I clinched a lucrative deal. U معامله چربی ( شیرینی ) انچام دادم
lanoloin U چربی پشم که در ارایش مورداستعمال دارد
lardon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
lardoon U تکه چربی که لای گوشت گذارند
pate de foie gras U خمیر چربی جگر غاز ودنبلان
lactoscope U شیرازما اسباب ازمایش پاکی یا چربی شیر
grease U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
greasing U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
suet U چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
greased U روغن زدن روغنکاری نمودن چربی گریس
blubber U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbered U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
blubbers U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
lipoprotein U مواد پروتئینی که حاوی مقداری چربی باشند
blubbering U چربی بالن وسایرپستانداران دریایی چاق شدن
myelin sheath U ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
lipid U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
lipotropic U موادی که سبب دخول چربی در واکنشهای بدن میگردند
lipide U مواد چربی که شامل پیه وموم وفسفاتیدوسروبروزیدها میباشد
gold tisane U زر بافت
of a loose texture U شل بافت
fiber U بافت
texture U بافت
textures U بافت
context U بافت
of a loose textture U شل بافت
contexts U بافت
tissues U بافت
contexture U بافت
knitted U بافت
knit goods U کش بافت
loose texture U بافت شل
tissue U بافت
grain U بافت
neurine U بافت پی
In the long run fatty food makes your arteries clog up. U در دراز مدت مواد غذایی پر چربی باعث گرفتگی رگها می شوند .
glycogenesis U تشکیل مواد قندی ازمولکولهای غیر نشاسته مانند پرتئین و چربی
pope's eye U غدهای که در میان ران گوسفندکه چربی پیرامون انرا گرفته است
knotless U بافت شل و آزاد
vascular tissue U بافت اوندی
basket-weave U بافت حصیری
weaving draft U نقشه بافت
typical <adj.> U بافت عادی
typical <adj.> U بافت معمولی
direction U سمت بافت
flat weave U تخت بافت
style U سبک بافت
vascular tissue U بافت هادی
basket weave U بافت حصیری
welknit U خوش بافت
xylem U بافت چوبی
close-knit U ریز بافت
chain stitch بافت زنجیری
texture U ترکیب بافت
interlocking U بافت با قلاب
sclerenchyma U بافت زنبوری
plain weave U بافت ساده
phloem U بافت لیفی
selvage U گرد بافت
plain weave U بافت حصیری
selvedge U گرد بافت
sennet U بافت حصیری
soil texture U بافت خاک
nerve tissue U بافت عصبی
stroma U بافت نمدی
necrosis U بافت مردگی
stroma U بافت بنیادی
texture of soil U بافت خاک
slip U خطا در بافت
slit weave U بافت چاکدار
knotless U بافت تقلبی
collenchyma U بافت کلانشیم
histogen U بافت ساز
woof U دست بافت
histogenesis U بافت سازی
webs U بافت یا نسج
web U بافت یا نسج
textures U بافت تاروپود
texture U بافت تاروپود
hand knitted U دست بافت
woofs U دست بافت
hand knife U خوش بافت
fiber U بافت لیف
cellular tissue U بافت زنبوری
fibrosis U تصلب بافت ها
biopsy U بافت برداری
homespun U بافت خانگی
finespun U ریز بافت
cellular U بافت سلولی
histology U بافت شناسی
fibre U بافت لیف
grossed U درشت بافت
knit goods U کالای کش بافت
gross U درشت بافت
in vivo U بافت زنده
fibres U بافت لیف
grosser U درشت بافت
grosses U درشت بافت
grossest U درشت بافت
grossing U درشت بافت
weave U ساختن بافت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com