Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to play computer games
U
بازی های کامپیوتری کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
game
U
وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
computer game
U
بازی کامپیوتری
automation
U
کامپیوتری کردن دستگاهها کامپیوتری کردن خودکارکردن سیستم
acrade game
U
نوعی بازی تصویری کامپیوتری که توسط ماشین هایی با سکه پول کار می کنند
game
U
وسیلهای که در دست قرار می گیرد تا نشانگر یا تصویر گرافیکی را در بازی کامپیوتری حرکت دهد
adventure game
U
بازی کامپیوتری که در آن کاربر در یک میدان خیالی قهرمان است و باید از موقعیتهای مختلف خط رناک عبور کند
misplay
U
بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
to make a trick
U
با کارت شعبده بازی کردن
[ورق بازی]
internally stored program
U
کد برنامه کامپیوتری ذخیره شده روی Rom یک سیستم کامپیوتری
off line
U
وسایلی که جزو دستگاه کامپیوتری مرکزی نیستند وسایل غیر کامپیوتری یاخودکار
remote
U
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remotest
U
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
remoter
U
ترمینال کامپیوتری متصل به سیستم کامپیوتری راه دور
computer graphics
U
نگاره سازی کامپیوتری گرافیک کامپیوتری
computerised ordering systems
U
سیستم سفارش کامپیوتری خرید کامپیوتری
clearer
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
clear
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
clearest
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
clears
U
پاک کردن یا صفر کردن یک فایل کامپیوتری یا متغیر یا بخشی از حافظه
shinny
U
بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
plug compatible manufacurer
U
شرکت تولیدکننده تجهیزات کامپیوتری که بدون نیازمندی به رابطهای سخت افزاری یانرم افزاری اضافی میتواندبه سیستم کامپیوتری موجودوصل شود
computerised
U
کامپیوتری کردن
computerize
U
کامپیوتری کردن
computerizes
U
کامپیوتری کردن
computerises
U
کامپیوتری کردن
computerising
U
کامپیوتری کردن
computerization
U
کامپیوتری کردن
computerizing
U
کامپیوتری کردن
computerization
U
عمل معرفی یک سیستم کامپیوتری یا تبدیل راهنمابه سیستم کامپیوتری
harlequinade
U
بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
hacked
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hack
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
hacks
U
تجزیه کردن سیستم کامپیوتری به دلایل غیرقانونی
frame
U
مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
gamesmanship
U
مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat
U
بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
colds
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
colder
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
coldest
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
cold
U
خطای کامپیوتری که در لحظه روشن کردن کامپیوتر رخ میدهد
dib
U
ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
kiss in the ring
U
بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
shinney
U
بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
fire fight
U
ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
inning
U
گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
quibbling
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
to play fair
U
مردانه و سر راست معامله کردن یا بازی کردن
quibbled
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
U
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
harlepuinade
U
نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game
U
بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
charlatanic
U
امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
bump
U
بازی کردن
miscast
U
بد بازی کردن
play-act
U
بازی کردن
twiddling
U
بازی کردن
play
U
رل بازی کردن
playact
U
رل بازی کردن
gallant
U
زن بازی کردن
actuble
U
بازی کردن
playing
U
بازی کردن
headwork
U
با سر بازی کردن
To be acting. To put it on .
U
رل بازی کردن
play-acted
U
بازی کردن
play-acting
U
بازی کردن
played
U
رل بازی کردن
plays
U
رل بازی کردن
moved
U
بازی کردن
toy
U
بازی کردن
moves
U
بازی کردن
played
U
بازی کردن
move
U
بازی کردن
twiddled
U
بازی کردن
rink
U
یخ بازی کردن
playing
U
رل بازی کردن
play-acts
U
بازی کردن
rinks
U
یخ بازی کردن
twiddles
U
بازی کردن
plays
U
بازی کردن
toys
U
بازی کردن
play
U
بازی کردن
twiddle
U
بازی کردن
foxes
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
fox
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
foxing
U
روباه بازی کردن تزویر کردن
asynchronous
U
1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
labeling
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
notron utilities
U
مجموعهای از برنامههای کوچک که برای ساده کردن عملیات کامپیوتری طراحی گردیده است
labels
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
labelled
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
label
U
1-کلمه یا نشانه دیگری در برنامه کامپیوتری برای مشخص کردن تابع با عبارت . 2-حرف
misplay
U
ناشیانه بازی کردن
fornicate
U
: فاحشه بازی کردن
tricked
U
حقه بازی کردن
to look oneself again
U
پشم بازی کردن
trick
U
حقه بازی کردن
thimblerig
U
شعبده بازی کردن
yo-yos
U
یویو بازی کردن
to play for love
U
سر هیچ بازی کردن
to play at chess
U
شطرنج بازی کردن
criminal court
U
عشق بازی کردن
spars
U
مشت بازی کردن
taw
U
تیله بازی کردن
card
U
ورق بازی کردن
favouritism
U
پارتی بازی کردن
tricking
U
حقه بازی کردن
to fly a kite
U
سفته بازی کردن
flimflam
U
حقه بازی کردن
piddled
U
باخوراک بازی کردن
piddles
U
باخوراک بازی کردن
fornicated
U
: فاحشه بازی کردن
yo-yo
U
یویو بازی کردن
fornicates
U
: فاحشه بازی کردن
fornicating
U
: فاحشه بازی کردن
to bill and coo
U
بوسه بازی کردن
cards
U
ورق بازی کردن
piddle
U
باخوراک بازی کردن
to make love
U
عشق بازی کردن
sparred
U
مشت بازی کردن
skate
U
اسکیت بازی کردن
shinny
U
شینی بازی کردن
showboat
U
نمایشی بازی کردن
playing
U
تفریح بازی کردن
personifying
U
رل دیگری بازی کردن
personify
U
رل دیگری بازی کردن
personified
U
رل دیگری بازی کردن
plays
U
تفریح بازی کردن
play fair
U
مردانه بازی کردن
fences
U
شمشیر بازی کردن
fence
U
شمشیر بازی کردن
start up
<idiom>
U
بازی را شروع کردن
play out
U
تا اخر بازی کردن
palter
U
زبان بازی کردن
gambles
U
سفته بازی کردن
drab
U
جنده بازی کردن
drabber
U
جنده بازی کردن
mountebank
U
حقه بازی کردن
shinney
U
شینی بازی کردن
prevaricating
U
زبان بازی کردن
prevaricates
U
زبان بازی کردن
prevaricated
U
زبان بازی کردن
prevaricate
U
زبان بازی کردن
equivocating
U
زبان بازی کردن
skates
U
اسکیت بازی کردن
equivocates
U
زبان بازی کردن
equivocated
U
زبان بازی کردن
play
U
تفریح بازی کردن
equivocate
U
زبان بازی کردن
kite
U
سفته بازی کردن
kites
U
سفته بازی کردن
played
U
تفریح بازی کردن
left-handed
U
با دست چپ بازی کردن
mountebanks
U
حقه بازی کردن
skis
U
اسکی بازی کردن
skied
U
اسکی بازی کردن
bowls
U
باتوپ بازی کردن
To play cards .
U
ورق بازی کردن
skated
U
اسکیت بازی کردن
to skip rope
U
بند بازی کردن
to play soccer
U
فوتبال بازی کردن
to play football
U
فوتبال بازی کردن
to play marbles
U
مهره بازی کردن
to play ball
U
توپ بازی کردن
spar
U
مشت بازی کردن
bowl
U
باتوپ بازی کردن
court
U
عشق بازی کردن
spoofs
U
حقه بازی کردن
spoof
U
حقه بازی کردن
playact
U
در تاتر بازی کردن
war game
U
بازی جنگ کردن
gambled
U
سفته بازی کردن
gamble
U
سفته بازی کردن
drabbest
U
جنده بازی کردن
ski
U
اسکی بازی کردن
personifies
U
رل دیگری بازی کردن
romps
U
با جیغ وداد بازی کردن
teetered
U
الله کلنگ بازی کردن
to pay at addor even
U
بازی طاق یا جفت کردن
to play for love
U
تفریحی یا عشقی بازی کردن
teetering
U
الله کلنگ بازی کردن
teeters
U
الله کلنگ بازی کردن
romping
U
با جیغ وداد بازی کردن
romped
U
با جیغ وداد بازی کردن
to play at d.
U
تخته نرد بازی کردن
romp
U
با جیغ وداد بازی کردن
act
U
بازی کردن نمایش دادن
teeter
U
الله کلنگ بازی کردن
see-sawed
U
الا کلنگ بازی کردن
acted
U
بازی کردن نمایش دادن
warm up
U
دست گرمی بازی کردن
carpetbag
U
سیاست بازی ودغلکاری کردن
to spar at each other
U
باهم مشت بازی کردن
see-saw
U
الا کلنگ بازی کردن
warm up
<idiom>
U
گرم کردن (برای بازی)
philander
U
زن بازی کردن دنبال زن افتادن
to play up
U
درست و حسابی بازی کردن
to play square
U
راست وحسینی بازی کردن
game
U
سرگرمی دوربازی بازی کردن
performed
U
بازی کردن نمایش دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com