Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 66 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
field games
U
بازیهای میدانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
track
U
زمین بازیهای میدانی
tracked
U
زمین بازیهای میدانی
tracks
U
زمین بازیهای میدانی
Other Matches
net games
U
بازیهای توردار
asian games
U
بازیهای اسیایی
youth sports
U
بازیهای جوانان
games
U
بازیهای المپیک
computerized game playing
U
بازیهای کامپیوتری
olympics
U
بازیهای المپیک
plympic games
U
بازیهای المپیک
court games
U
بازیهای محوطهای
racket games
U
بازیهای راکتدار
ball park
U
زمین بازیهای با توپ
party politics
U
سیاست بازیهای حزبی
goal games
U
بازیهای دروازه دار
olympiad
U
جشنهای بازیهای المپیک
amusement arcade
U
سالن بازیهای الکترونیکی
winter olympic
U
بازیهای المپیک زمستانی
matches
U
رویارویی بازیهای دو جانبه
match
U
رویارویی بازیهای دو جانبه
team tennis
U
بازیهای مختلف تنیس
pan american games
U
بازیهای ملتهای امریکایی
track and field
U
دو و میدانی
athletics
U
دو و میدانی
olympian
U
شرکت کننده بازیهای المپیک
courtesy runner
U
بازیگر سهیم در بازیهای غیررسمی
field study
U
بررسی میدانی
high field emission arc
U
قوس میدانی
streetwise
U
چاله میدانی
athlete
U
دو و میدانی کار
athletes
U
دو و میدانی کار
field strcture
U
ساخت میدانی
Do you know who you are dealing with?
U
میدانی با کی طرفی ؟
Track and field events .
U
مسابقات دو میدانی
field worker
U
پژوهشگر میدانی
field work
U
پژوهش میدانی
field dependence
U
وابستگی میدانی
field effect
U
با تاثیر میدانی
field emission
U
صدور میدانی
field force
U
نیروی میدانی
field theory
U
نظریه میدانی
trackman
U
دو و میدانی کار
freed
U
ترخیص کردن میدانی
freeing
U
ترخیص کردن میدانی
frees
U
ترخیص کردن میدانی
free field format
U
در قالب ازاد میدانی
free
U
ترخیص کردن میدانی
langlauf
U
مسابقه اسکی میدانی
cross country
U
درسرتاسرمزرعه ورزشهای میدانی وصحرایی
track and field
U
وابسته به مسابقات دوصحرایی یا میدانی
triangular meet
U
مسابقه دو و میدانی بین سه تیم
queen of
U
دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
pentathlete
U
شرکت کننده در مسابقه پنجگانه دو و میدانی
field event
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
field events
U
ورزش قهرمانی میدانی مسابقات صحرایی
deathlete
U
شرکت کننده در مسابقه دهگانه دو و میدانی
battle clout
U
نوعی تیراندازی میدانی ازفاصله 002 متری
groundhopper
[British English]
U
طرفدار فوتبال که مرتب همه بازیهای دور
[از خانه]
تیم خود را دیدار میکند.
mosfet
U
ترانزیستور میدانی سریع و قوی ساخته شده با روش MOS
tracks
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
tracked
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
track
U
پیست مسابقه اتومبیل رانی یا اسبدوانی مسیر بیضی شکل دو و میدانی
roughhouse
U
بازیهای خرکی و پر سر وصدا بین ساکنان یک اطاق بازی خرکی و پر سر وصداکردن
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
democratic comiteism
U
سیستم کمیتهای دمکراتیک اصطلاحی است که لنین وتروتسکی و سایر نویسندگان کمونیست برای کمیسیون بازیهای سیستم دممراتیک وضع کرده اند و این نحوه عمل را از نقاط ضعف و عیوب دمکراسی می دانند
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com