Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 47 (1 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
dynamic loading
U
بارگذاری جنبشی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
loading
U
بارگذاری
overloading
U
بارگذاری اضافه
rate of loading
U
میزان بارگذاری
indirect loading
U
بارگذاری غیرمستقیم
total charge
U
بارگذاری کامل
direct load
U
بارگذاری مستقیم
overloading
U
اضافه بارگذاری
load sharing
U
شراکت در بارگذاری
emergency loading
U
بارگذاری فوق العاده
transverse loading
U
بارگذاری روی پایه
load reversal
U
دوره بارگذاری متناوب
loading on alternate spans
U
حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
spin wall
U
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
hypokinetic
U
کم جنبشی
immovability
U
بی جنبشی
motional
U
جنبشی
kinesthetic
U
جنبشی
quies csnce or cency
U
بی جنبشی
quiescsnce or cency
U
بی جنبشی
kinetic
U
جنبشی
dynamically
U
جنبشی
dynamic
U
جنبشی
kinematical
U
جنبشی
Kinetic architecture
U
معماری جنبشی
optokinetic
U
بصری- جنبشی
parakinesia
U
نابهنجاری جنبشی
kinetic art
U
هنر جنبشی
kinetic theory
U
نظریه جنبشی
kinetic stability
U
پایداری جنبشی
kinetic energy
U
کارمایه جنبشی
kinetic energy
U
انرژی جنبشی
immobility
U
بی جنبشی بیحرکتی
dynamic load
U
بار جنبشی
kinesthetic hallucination
U
توهم جنبشی
kinetic friction
U
اصطکاک جنبشی
kinematic viscosity
U
چسبندگی جنبشی
kinesthetic type
U
سنخ جنبشی
kinesalgia
U
درد جنبشی
average kinetic energy
U
انرژی متوسط جنبشی
Hungarian Activism
U
[جنبشی مربوط به عقاید سازندگی گرایی، کوبیستم و غیره]
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
maces
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
mace
U
نوعی موشک هدایت شونده که با انرژی جنبشی هدایت میشود
muzzle energy
U
انرژی جنبشی پرتابه درلحظه خروج از دهانه که نسبت به دهانه اندازه گیری میشود
irredentism
U
نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com