Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
overloading
U
بارگذاری اضافه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
overloading
U
اضافه بارگذاری
Other Matches
overtime
U
وقت اضافی اضافه کار اضافه کاری ساعت فوق العاده
loading
U
بارگذاری
indirect loading
U
بارگذاری غیرمستقیم
load sharing
U
شراکت در بارگذاری
dynamic loading
U
بارگذاری جنبشی
direct load
U
بارگذاری مستقیم
rate of loading
U
میزان بارگذاری
total charge
U
بارگذاری کامل
transverse loading
U
بارگذاری روی پایه
load reversal
U
دوره بارگذاری متناوب
emergency loading
U
بارگذاری فوق العاده
loading on alternate spans
U
حالت بارگذاری یک در میان در دهانه ها
spin wall
U
دیوار درون بنا که بران بارگذاری میشود
soil improvement
U
بهتر کردن جنس زمین برای بارگذاری
load point
U
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
checksum
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
check total
U
آن را اضافه میکند و مقدار اضافه شده را با مقدار ذخیره شده مقایسه میکند
extras
U
اضافه
extra-
U
اضافه
extra
U
اضافه
in addition to
<prep.>
U
به اضافه
augmentation
U
اضافه
surplus
U
اضافه
increases
U
اضافه
increased
U
اضافه
in a. to
U
به اضافه
increscent
U
اضافه
increase
U
اضافه
spared
U
اضافه
spare
U
اضافه
overplus
U
اضافه
excesses
U
اضافه
excess
U
اضافه
plusage
U
اضافه
plussage
U
اضافه
additions
U
اضافه
addition
U
اضافه
surpluses
U
اضافه
extra
<adj.>
U
اضافه
special
<adj.>
U
اضافه
overload
U
اضافه بار
overload
U
اضافه فرفیت
margin product
U
اضافه محصول
further
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
overloaded
U
اضافه بار
overloaded
U
اضافه فرفیت
overvoltage
U
اضافه ولتاژ
exeed
U
اضافه شدن از
in addition
<adv.>
U
اضافه بر این
overloads
U
اضافه بار
affixing
U
اضافه نمودن
affixes
U
اضافه نمودن
aside from that
<adv.>
U
اضافه بر این
excess
U
اضافه مازاد
besides
<adv.>
U
اضافه بر این
forby
<adv.>
U
اضافه بر این
excesses
U
اضافه مازاد
furthermore
<adv.>
U
اضافه بر این
add
U
اضافه کردن
overtimer
U
اضافه کار کن
adding
U
اضافه کردن
adds
U
اضافه کردن
overproduction
U
اضافه تولید
overpotential
U
اضافه ولتاژ
widening
U
اضافه پهنا
over load
U
اضافه بار
affix
U
اضافه نمودن
affixed
U
اضافه نمودن
overloads
U
اضافه فرفیت
surcharge
U
اضافه بار
surcharge
U
اضافه بها
surtax
U
اضافه مالیات
overcharge
U
اضافه هزینه
overcharged
U
اضافه هزینه
overcharges
U
اضافه هزینه
overcharging
U
اضافه هزینه
genitive
U
حالت اضافه
added
U
اضافه شده
preposition
U
حرف اضافه
prepositions
U
حرف اضافه
service charge
U
اضافه کار
added to that
U
اضافه بران
budget surplus
U
اضافه بودجه
confession and avoidance
U
به ان اضافه میکند
overdrafts
U
اضافه برداشت
moreover
<adv.>
U
اضافه بر این
on top of this
<adv.>
U
اضافه بر این
overdraft
U
اضافه برداشت
over and above
<adv.>
U
اضافه بر این
eke
U
اضافه کردن بر
what is more
<adv.>
U
اضافه بر این
beyond that
<adv.>
U
اضافه بر این
imburse
U
اضافه کردن
excess price
U
اضافه قیمت
possessive
U
حالت اضافه
step up
U
اضافه کردن
excess luggage
U
اضافه بار
on top of that
<adv.>
U
اضافه بر این
on to
<adv.>
U
اضافه بر این
surcharges
U
اضافه بار
possessives
U
حالت اضافه
subjoin
U
اضافه کردن
overshooting
U
اضافه جهش
overshoots
U
اضافه جهش
overpopulation
U
اضافه جمعیت
overtime
U
اضافه کاری
overtime
U
اضافه کار
overloading
U
اضافه بار
overloading
U
اضافه فرفیت
premium
U
اضافه ارزش
premiums
U
اضافه ارزش
gen
U
حالت اضافه
superimposable
U
اضافه شدنی
superimposable
U
قابل اضافه
overshoot
U
اضافه جهش
surcharges
U
اضافه بها
append
U
اضافه کردن
access
U
الحاق اضافه
accesses
U
الحاق اضافه
accessing
U
الحاق اضافه
add
U
اضافه کردن
per
U
حروف اضافه
accessed
U
الحاق اضافه
salary increase
U
اضافه حقوق
also
[moreover]
<adv.>
U
اضافه بر این
additionally
<adv.>
U
اضافه بر این
overload principle
U
اصل اضافه باری
overload circuit switch
U
فیوز اضافه بار
overload circuit breaker
U
فیوز اضافه بار
not to say ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
effusions
U
اضافه جریان بزور
effusion
U
اضافه جریان بزور
overdraw
U
اضافه برداشت کردن
play down
U
بازی در وقت اضافه
not to mention ...
<idiom>
U
به اضافه اینکه ... است
gerund
U
اسمی که از اضافه کردن
gerunds
U
اسمی که از اضافه کردن
repositional
U
مانند حرف اضافه
postpositive preposition
U
حرف اضافه الحاقی
over time pay
U
پول اضافه کار
prepositionally
U
بطور حرف اضافه
import surcharge
U
حقوق گمرکی اضافه
overbreak
U
خاکبرداری اضافه برنیمرخ
perquisites
U
عایدی اضافه برحقوق
perquisite
U
عایدی اضافه برحقوق
non-add subtotal
اضافه نکردن به زیرکل
add in memory
اضافه کردن به حافظه
superelevation
U
بلندی بر اضافه ارتفاع
additional bed
[accommodation of persons]
U
تخت خواب اضافه
extra bed
U
تخت خواب اضافه
capital gains
U
اضافه ارزش سرمایه
over reinforcement
U
اضافه ارماتورگذاری شده
run up
<idiom>
U
به مقدارچیزی اضافه کردن
throw in
<idiom>
U
اضافه دادن یا گذاشتن
over time pay
U
مزد اضافه کاری
forfeiture of premiums
U
ضرر اضافه ارزش سهام
overhead personnel
U
پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
toincrease any one's salary
U
اضافه حقوق بکسی دادن
over issue
U
اضافه براعتبار رواج دادن
net worth tax
U
مالیات بر اضافه ارزش دارائی
height money
U
اضافه بهای کار در ارتفاع
repositional
U
با حروف اضافه اغاز شده
augmenter
U
مقداری که به دیگری اضافه میشود
collection of premiums
U
وصول اضافه ارزش سهام
leap day
U
روز اضافه در سال کبیسه
cost plus
U
اضافه بر بهای تمام شده
put in
<idiom>
U
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
subjoin
U
در پایان افزودن اضافه کردن
pad the bill
<idiom>
U
اضافه شدن هزینههای کاذب
let off steam
<idiom>
U
ازدست دادن انرژی اضافه
producer surplus
U
اضافه ارزش تولید کننده
ring up
<idiom>
U
اضافه کردن آمار پولی
premium statement
U
صورت اضافه ارزش سهام
overtime pay
U
مزد یا حقوق اضافه کاری
accession
U
شیی ء اضافه یا الحاق شده
ads
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
inset
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
insets
U
افزودن اضافه کردن گذاشتن
inseparable preposition
U
حرف اضافه لازم یا جدانشدنی
unjustified
U
که با کامپیوتر اضافه شده است
spared
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
overshoot
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
spare
U
ذخیره اضافه براحتیاج انی
raises
U
ترقی دادن اضافه حقوق
latent
U
اضافه ازفرفیت بار موجود
raise
U
ترقی دادن اضافه حقوق
overshoots
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
overshooting
U
از حد خارج شدن اضافه جهیدن
ad
U
حرف اضافه لاتینی بمعنی
c i f
U
قیمت کالا به اضافه هزینه بیمه و
super numerary
U
نفر یا سرباز اضافه برسازمان یا زیادی
overweight
U
تحمل وزن اضافه از طرف اسب
shore up
<idiom>
U
اضافه کردن چیزی که ضعیف است
We have two books extra.
U
دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
eager beaver
<idiom>
U
شخص همیشه داوطلب کار اضافه
additional
U
آنچه جمع شده یا اضافه است
entremets
U
غذای لذید اضافه بر برنامه معمولی
overdraft
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
overdrafts
U
دستور پرداخت بی محل اضافه برداشت
addend
U
عدد اضافه شده به حاصل در جمع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com