Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 21 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
weight
U
بارکردن
burthen
U
بارکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
packs
U
بارکردن بردن
pack
U
بارکردن بردن
burdens
U
سنگین بارکردن
burden
U
سنگین بارکردن
reloads
U
بارکردن مجدد
reloading
U
بارکردن مجدد
reloaded
U
بارکردن مجدد
reload
U
بارکردن مجدد
load time
U
زمان بارکردن
burden
U
بارکردن تحمیل کردن
burdens
U
بارکردن تحمیل کردن
to impose conditions
U
با شرایط سنگین بارکردن
surcharge
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
surcharges
U
اضافه بارکردن عوارض زیادی گرفتن از
cold boot
U
روشن کردن کامپیوتر و بارکردن سیستم عامل به درون ان
to tax someone
[something]
U
بیش از اندازه بارکردن
[فشار آوردن بر]
کسی
[چیزی]
virtual
U
حافظه اصلی خیالی بزرگ که با بارکردن صفخات کوچک تر از حافظه پشتیبان به حافظه موجود ایجاد میشود فقط وقتی که نیاز باشد
ammunition loading line
U
صف بارگیری مهمات صف بارکردن مهمات
download
U
1-بارکردن برنامه یا بخشی از داده ازمحدودهای ازکامپیوتر ها توسط خط تلفن . 2-بار کردن داده از CPU به کامپیوتر کوچک 3-ارسال نوشتار چاپگر ذخیره شده روی دیسک به چاپگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com